سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

داماش داماش تازه لیگ برتری شده در زمان خریدها هم شباهت بسیاری به استیل آذین لیگ دهم داشت. تیم هایی چون مس و فولاد تلاش کردند تا شرایط خوب فصل پیششان را نگه دارند. 
امیرقلعه نویی هم که قهرمان سه دوره متوالی لیگ است، امسال در تراکتورسازی، نتوانسته تیمی پرستاره ببندد. شهرداری و شاهین و راه آهن علی دایی، به دلیل کمبود وقت و نفت به دلیل بی سامانی، خیلی در فصل نقل و انتقالات پر سر و صدا نبودند.
فجر سپاسی و مس رفسنجان تلاش کردند بی سر و صدا بودند و باید دید با این تغییرات، کدام تیم در پایان فصل، در لیگ برتر می ماند. نکته جالب درباره این انتقالات کم شدن ورودی بازیکنان خارجی جدید به لیگ برتر است.
سه بازیکن شهرداری، دو بازیکن مس، یک بازیکن تراکتور، یک بازیکن برای ذوب آهن، یک بازیکن راه آهن، دو بازیکن مس سرچشمه دو بازیکن که به استقلال و پرسپولیس پیوسته اند، نشان از پافشاری تیم ها بر شناخت بیشتر نسبت به بازیکنان خارجی دارد؛ بازیکنانی که همه ساله شمار بسیاری از آنها به ایران می آمدند و برآیند چندان مثبتی ندارد.

لیست نهایی بازیکنان تیمهای لیگ برتری به شرح ذیل است:

شاهین بوشهر:
بزرگسال: وحید طالب لو ‏، مجید غلامی ،‌ محسن حمیدی ، علی انصاریان ، لکچیرا ، مهدی شکوهی، محسن ایران نژاد ، هادی شکوری ، مرتضی عزیزمحمدی، مسعود نظرزاده ، میثم منیعی ، مهدی کیانی، سعید بیات، امجد شکوه مقام ،مهدی نوری، ایوان پترویچ، محمد صادق کرمی، عباس پورخسروانی، ایمان حیدری و منصور تنهایی
زیر23سال: مصطفی رجایی ،بهمن شیروانی ، حمید رضا سلیمانی ،امیرآقاپور محبی،میلاد صارمی
زیر21سال: مهدی طارمی

ذوب آهن اصفهان:
شهاب گردان، عباس قاسمی،محمد حسینی، فرشید طالبی، محمدعلی احمدی، محمد قاضی، قاسم حدادی‌فر، اسماعیل فرهادی، ایگور کاسترو، حمید باجلوند، ‌حسین ماهینی، مجید نورمحمدی،‌ محمد صلصالی، سینا عشوری، باقر صادقی، امید ابوالحسنی، ‌محمد شفاعت، حمید پرواز و پیام صادقیان ،داود حقی،محمد احمد پوری،فیلیپ آلوز دسوزا، هوار ملا محمد و هوگوماچادو

تراکتورسازی تبریز:
مهدی ثابتی، عباس محمدی، حجت‌ نوراللهی، مصطفی اکرامی،‌ داود دانشدوست، سیدمحسن حسینی، مهدی کیانی، مرتضی اسدی، محمدصادق طاهری، محمد ابراهیمی، محمد لطفی، مسعود ابراهیم‌زاده، ‌ علی علیزاده، محسن فروزان، محسن دلواری، فرزاد آشوبی، سیاوش اکبرپور، احسان حاج صفی، احمد آل نعمه، امیر حسین صادقی، فردین عابدینی، رودریگو توزی و اشپیتیم آرفی

فولاد خوزستان:
بزرگسال: سامان صفا، علیرضا سلیمی، جلال کاملی مفرد، جابا مجیری، امید خورج، ایوب والی، خیرالله ویسی، امیر شرفی، کریم شاهوردی، آندره رینالدو، عبدالله کرمی، سروش رفیعی، عباس یحیی بیگی، حکیم نصاری، مهدی مومنی، آرش افشین، رضا نوروزی و امین متوسل زاده.
بازیکنان زیر 23 سال: مهرداد جماعتی، بختیار رحمانی، سید فرید طالقانی، ساسان انصاری و میثم کریمی.
بازیکنان زیر 21 سال: کاوه رضایی و عبدالله ممبینی.

استقلال تهران:
سید مهدی رحمتی، هادی زرین ساعد، مهدی امیرآبادی، فرهاد مجیدی، مجتبی جباری، آرش برهانی، میلاد میداودی، محسن یوسفی، کیانوش رحمتی، جواد شیرزاد ، پژمان منتظری، حنیف عمران زاده، جاسم کرار،علی حمودی،خسرو حیدری،آندرانیک تیموریان،حمید عزیززاده، سید میثم حسینی، ولید علی، مهرداد محمد حسینی، اسماعیل شریفات، مجتبی محبوب مجاز و فریدون زندی

پرسپولیس تهران:
علیرضا حقیقی، میثاق معمارزاده، علی کریمی،محمد نصرتی،جوادکاظمیان،محمد نوری، شیث رضایی، غلامرضا رضایی، امیرحسین فشنگچی، مجتبی شیری، علیرضا محمد، علیرضا نورمحمدی، ابراهیم شکوری، مازیار زارع، حسین بادامکی، محمد منصوری،  وحید هاشمیان ، هادی نوروزی، حمیدرضا علی عسکری، سامان آقازمانی،مهرداد اولادی ، رضا حمزه پور و ممدوتال

ملوان انزلی:
مهدی رحیم‌زاده، ایمان صادقی، علی حسنی صفت، سعید سالارزاده، آلن باسیچ، بابک پورغلامی، علیرضا رمضانی، علیرضا جراحکار، محمد رستمی، محمد نزهتی، آرش سرسریان، عزیز معبودی، مهران جعفری، آدریانو آلوز، محمد حیدری،‌ محمد همرنگ، سهیل رحمانی،مسعود پورمحمدجعفر، آرش قلی‌زاد، هادی عزیزی، زوران زلاتکوسکی ،محمد ابراهیم خسروی حسین ابراهیمی،‌ محسن مسلمان‌،هادی دهقانی،علیرضا اکبری، رضا طلبه ،پژمان نوری ، محمدامین حاج محمدی و جلال رافخایی

صنعت نفت آبادان:
حبیب دهقانی ، مهرداد بشاگردی ، و حبیب مانگشتی ، مصطفی صبری، میثم امیری ، هادی رمضانی ، والری الکسانیان ، هدایت شهریاری ، سجاد مشکل‌پور، و حسین بغلانی ، رسول نویدکیا، امید شریفی نسب، علی ممبینی ، لوون پاچاجیان ، طالب ریکانی ، عباس مرداسی ، نبی ساکی ، سیامک کوهنورد ، حسین سلامی ، روح الله عرب ، حجّت چهارمحالی ، مهرداد میر ، و فونیکه‌سی
زیر 23 سال: محمّد لامی‌نژاد ، حامد سرلک و ناصر آلبوکات
زیر21سال: محمدرضا حمدی اصل ،پژمان مالکی، فرهاد جودکی ، مکی شریفی ، و بهنام برزای

سایپا کرج:
حسین آشنا، سجاد بیرانوند، مجید غلام نژاد، رضا محمودی، سید حسین حسینی، مجید ایوبی،مرتضی ابراهیمی،مصطفی علی حقدوست، جابر انصاری، علیرضا لطیفی، سعید بیگی، سعید یوسف زاده، مهدی خیری، جواد آشتیانی، ابراهیم صادقی، عباس محمدرضایی، رضا خالقی فر، امین منوچهری،پیروز قربانی،محمد منصوری، اسحاق سبحانی،امید روانخواه، روزبه شاه علیدوست ،حامد شیری،وحید مهدیخانی، محمد موسوی،سجاد شهباززاده، سید علی حسینی، علی زینالی، میلاد غریبی، علیرضا کاووسی، محمد ضیایی پور و کریم انصاری فرد

سپاهان اصفهان:
رحمان احمدی،رضا محمدی، محسن بنگر، سیدجلال حسینی، مهدی جعفرپور، هادی جعفری،جواد ماهری، حسین پاپی، مهدی کریمیان، محرم نویدکیا، احمد جشمیدیان، هاشم بیک زاده، فابیو جان واریو، رضا ناصحی،محمد حسن رجب‌زاده،میلاردو یانوش ،امید ابراهیمی، مهدی نصیری،عمادرضا،هادی تامینی، سید مهدی سید صالحی،حسن اشجاری وفرزاد حاتمی و رضا ریش اصفهانی

شهرداری تبریز:
ابراهیم میرزاپور،مسعود همامی، علی رضایی، داود نوشی صوفیانی، روح الله بهرامی، مهدی محمد پور، علی درخشان، محسن نیسانی، محمد ایرانپوریان، کارلوس ادواردو، رسول پیرزاده، حبیب گردانی، بهنام داداش وند، وریا غفوری، میثم بائو، شهرام گودرزی، سعید دقیقی، بابک حاتمی، بهنام بیرانوند، محمدرضا زینال خیری، علی کریمی،کمال کامیابی نیا، نبی باقری ها ، جعفر بذری، عیسی پرتو،مهرداد قنبری، مهدی محمدزاده، بوژان، دراگون ، ساشا و ابوالفضل حاجی زاده

داماش گیلان:
محمد محمدی، مهدی مهدوی کیا، ابوذر رحیمی،محمد غلامی،عباس آقایی،محمد رضا مهدوی ،جهانگیر عسگری،فرزاد محمدی،داسیلوا،میلاد فراهانی،سیامک سرلک، افشین چاوشی ، بهنام افشه ، سیدعلی حسینی ، ابراهیم لوبینیان ،میلاد میرترابی ،علیرضا نظیف کار ، ایمان گلعلی زاده ،بهنام لایقی فر، مهرزاد رضایی، سعید مرتضوی، محمد مختاری، رضا الماس خاله، محمد آبشک، مصطفی حاجتی، حسین گوهری، مهرگان گلبرگ، افشین اسماعیل زاده، صادق پورمحمددوست و امین ترکاشوند

مس سرچشمه:
حسن هوری،اصغر کرم اللهى، رضا نوراللهى، على خانکى، وحید اسماعیل بیگى، محسن مظفرى، سعید بابایى، نعمت بخشى زاده ، تومیچ شاه وردیان، حامد شیرخانلو، گالوس پتروسیان، آنتونا زوراک،على جوانبخت، زوران کوکویچ ، علیرضا ابراهیمى، مجتبی ترشیز، محسن زاهدی، علی مولایی ، علی سامره و مسلم فیروز آبادی

راه آهن شهرری:
حسن رودباریان،فرشید کریمی ، امیر آریا حسن زاده،حسین پاشایی ، میرهانی هاشمی، ایمان رزاقی راد ، سعید چاه جویی ، ابراهیم کریمی ، مهرداد کفشگری ، حامد نورمحمدی ، علی غلام ، بهادر عبدی ، علی امیری ، میثم آقایی ،حسین کاظمی، حسین کعبی، ستار زارع،آندرسون گومز،صادق بارانی،مجتبی شیری و علیرضا عباسفرد

صبای قم:
مسعود غلامعلی زاده ، احمد خرمالی ، حامد لک ،سهراب بختیاری زاده ، مرتضی کاشی ، حمیدرضا فرزانه ، محسن بیات ، سیدمرتضی هاشمی زاده ، وحید حمدی نژاد ، مسعود کشوری فرد ، رامین رضائیان ، یاسر کرمی سعید آقاجانی، مجید هوتن ، رسول بروش ، میلاد سلیمان فلاح ، حسین حجازی پور، کریم اسلامی، میلاد نوری ، اکبر صادقی ، غلامرضا عنایتی، مهدی بدرلو ، محمد شیرانی ، پژمان شاهپری، احمد داودی

مس کرمان:
ارشاد یوسفی، علیرضا قدیری، فرزاد حسین خانی، آرارات آراکلیان، کیوان امرایی، مجید خدابنده لو، محسن بیاتی‌نیا، مصطفی شجاعی، بیژن کوشکی، له آندرو باریوس، سپهر حیدری، جورج مرات، فرهاد سالاری پور، ابوالقاسم دهنوی، احمد حسن زاده، مهرداد پولادی، مصطفی سیفی، کارلوس سالازار، عادل کلاه کج، محمد رضا ترابی اصل، آرمان شهدادنژاد، میلاد شیخ فخرالدینی، شجاع خلیل‌زاده، علی مرزبان، رسول کر، فرشید باقری، محمد وحید اسماعیل بیگی، احمد رضا زنده روح، محمد حسین حیدری، سجاد حسین زاده و حجت صدقی.

فجر سپاسی:
وحید شیخ ویسی، سیروس سنگچولی، صالح خلیل آزاد، مهدی رجب زاده، علیر ضا جلیلی ، خالد شفیعی، امید خلیلی ، رضا حقیقی ، ایوب کلانتری ، امین شجاعیان ، حمید جوکار ، مهدی نظری ، یونس شاکری ، محمدرضا پور محمد ، مهرداد کریمیان ، جواد ضیغمی،سعید قزلچی،وحید نعمتی، هادی ایمانی، عباس کاظمیان، حسن فرجی، محمد آفند، حکیم حزباوی پور و مجید حیدری

نفت تهران:
سوشا مکانی، حامد فلاح زاده، حمیدرضا فتحی، اسدالله میکائیلی، اسماعیل علی شیرازی، علیرضا عزتی کرامت، مهدی رفیعی، میثم آقابابایی، محمدحسین مهرآزما، هادی رکابی، حمیدطاهری فرد، سپهر میرمحمدصادق، حسین امامیان، امیررضا خان‌محمدی، محمدرضا نیک نهال، سید ایمان موسوی، سجاد فیض اللهی، مرتضی ایزدی، مارسیو خوزه نارسیو، جادر داسیلوا، مجتبی زارعی، میثم خسروی، یعقوب کریمی، رضا معقولی، امید عالیشاه و مرتضی پورعلی گنجی


در شرایطی که لیگ برتر از فردا آغاز می شود، بررسی ها نشان می دهد نقل و انتقالات لیگ یازدهم فوتبال علی رغم تمهیدات سازمان لیگ فدراسیون فوتبال با قراردادهای سرسام آوری همراه شده است. به گونه ای که با وجود هشدار رسانه های دلسوز، کاهش این اعتبارات و تخصیص آن به سایر بخش های مفید همچون مراکز آموزش عالی و حوزه های فرهنگی اجرا نشد و این در حالی است که کف ارزیابی ها و خوشبیانه ترین برآوردها در خصوص گردش مالی لیگ برتر فوتبال 90 - 91 در فصل نقل و انتقالات بیش از 166 میلیارد تومان، به جز بیش از 108 میلیارد تومانی است که در طول لیگ هزینه تیم ها خواهد شد و در واقع لیگ کم فایده و فاقد جذابیت و اثرگذاری که به اندازه یک طنز نود شبی قوی نیز در ایجاد نشاط اجتماعی منشا اثر نیست و افتخار ملی نیز از قبالش حاصل نمی شود، در 10 ماه پیش رو به مراتب بیش از 274 میلیارد تومان از جیب ملت ایران هزینه در برخواهد داشت.


فوتبال ایران در سال های اخیر به مدد مدیریت ضعیف و ساختار ضعیف تر از مدیریتش، روز به روز شرایط وخیم تری را پشت سر می گذارد و البته مدیران آن تصور می کنند اگر استعفا دهند، از مسئولیت شانه خالی کرده اند که با این قاعده در دنیا ده هزار مدیر بی مسئولیت وجود دارد که پس از یک اشتباه یا آسیب به سیستم حتی در اثر خطای سهوی شان، استعفا می دهند، از مردم عذرخواهی می کنند و حتی خودکشی می کنند و البته مدیران ایرانی می خندند و بودجه های میلیاردی دارای 9 صفر را هزینه می کنند.

از بودجه کلان و میلیاردی فدراسیون ناکام که بگذریم، لیگ فوتبال ایران به عنوان محلی با آسیب فساد و بداخلاقی که تنها بخشی از آن علنی شده و با آن برخورد می شود، غیرقابل گذشت است؛ به خصوص آن که به اندازه بودجه برخی وزارتخانه ها، هزینه ای است که بخش های وابسته به دولت و سایر بخشها برای تیم داری انجام می دهند.
فصل نقل و انتقالات لیگ یازدهم از 19 خرداد ماه آغاز شده بود که با هشدارهای جدی در همان زمان همراه شد و به مسئولان دستگاه های مختلف تذکر داده شد در کشوری که یک استاد دانشگاه در بهترین شرایط سالیانه 36 میلیون دریافت می کند، غیرمنطقی است یک مربی فاقد سطح جهانی، قراردادش برای لیگ یازدهم 1200 میلیون تومان باشد و در این شرایط سازمان لیگ تلاش کرد برخورد کند و به برخی بازیکنان نیز هشدار داد اگر قرارداد تازه را با رعایت سقف قرارداد نبندند، برایشان کارت بازی صادر نمی شود که البته دور زدن این رویه نیز دشوار نیست و در بسیاری از باشگاه ها قرارداد با رعایت سقف منعقد شد و مابقی رقم خارج از قرارداد در قالب خودرو و ملک دریافت شد و به همین راحتی دیگر کسی نمی تواند یقه شان را بگیرد!

با این حال اگر خوشبین باشیم و بخواهیم به طور متوسط همان سقف قرارداد (350 میلیون + 70 میلیون پاداش) را برای رقم همه مربیان و دستیاران و بازیکنان (با احتساب 18 بازیکن و 4 مربی و دستیار برای هر تیم) محاسبه کنیم، تا ساعت 12 ظهر روز اول مرداد و پایان فصل نقل و انتقالات، رقمی بیش از 274 میلیارد تومان گردش مالی فصل نقل و انتقالات است و در واقع طی 44 روز نقل و انتقالات، روزانه نزدیک به سه میلیارد و هشتصد میلیون تومان هزینه شده است. جالب آن که این خوشبیانه ترین برآورد است و در برآوردهای بدبینانه تا صد میلیارد تومان بیش از این رقم نیز در نظر می گیرند و این در حالی است که در لیگ یک نیز بسیاری از تیم ها متعلق به بخش خصوصی نیستند و در آن بخش که مفاسدش به دلیل رسانه ای نشدن، عمدتاً پوشیده می ماند نیز حدود 130 تا 150 میلیارد تومان برآورد مالی نقل و انتقالات می شود. اما متاسفانه چون قانون اعلام رقم قراردادها علی رغم دستور سازمان لیگ در هیچ رده ای اجرا نشد، برآورد دقیقی وجود ندارد و اکثر قراردادها غیرشفاف است.
این بودجه کلان و سنگین که هیچ حاصل متناسبی اعم از توسعه نشاط اجتماعی، کسب عناوین ملی و افتخارآفرینی در فوتبال آسیا و جهان و نظایر این برای کشورمان ندارد، در حالی در فوتبال حرفه ای کم خاصیت ایران که سود اصلی اش تنها نصیب حدود 400 بازیکن و مربی لیگ برتری می شود، صرف شده که این روزها مباحث فرهنگی اوج گرفته و یکی از دغدغه هایی که رهبر انقلاب نیز درباره آن اعلام نگرانی کردند، عدم مطالعه کتاب و پایین بودن وحشتناک سرانه مطالعه در ایران است که بنابر اعلام وزیر فرهنگ و ارشاد، هر ایرانی سالیانه 76 دقیقه مطالعه می کند. یکی از علل این امر، گرانی محصولات فرهنگی است و در نمایشگاه بین المللی کتاب سال 90 با توجه به قیمت های سرسام آور کتاب های ارزشمند، کاملاً مشخص بود علت دست خالی ترک کردن سالن ها توسط بسیاری، عدم توان خرید کتب و موکول کردن این مسئله به زمانی دیگر و قراردادن کتاب در انتهای لیست اولویت های اقتصادی شهروندان بود.

این در حالی است که اگر قرار باشد هزینه 274 میلیارد تومانی لیگ فوتبال بر بیش از 71 هزار عنوان کتاب چاپ شده در سال تقسیم شود، نزدیک به چهار میلیون تومان به هر جلد کتاب اختصاص می یابد و در واقع با توجه به تیراژ پایین کتب، تقریباً اکثر کتب رایگان طبع و توزیع می شود و این اتفاقی کم نظیر محسوب می شود که بخش قابل توجهی از مردم را با فرهنگ کتابخوانی آشتی دهد، اما بعید به نظر می رسد تلاش شود با کاهش هزینه سنگین برگزاری لیگ برتر که سه برابر کل بودجه فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد است، در این زمینه گام عملی جدی برداشته شود. این در حالی است که انتظار می رود به مطالبه جدی رهبری که حقیقتاً جزو نیازهای ضروری طبقه متوسط جامعه محسوب می شود، نگاه جدی تر شود.


بعد از حدود دو ماه تعطیلی، رقابت‌های لیگ برتر فوتبال از فردا شب (سه‌شنبه) آغاز می‌شود. لیگ یازدهم چند ویژگی خاص دارد که مهم‌ترینش توزیع بهتر بازیکنان بزرگ و به اصطلاح ستاره در تیم‌های مختلف است.


دومین ویژگی لیگ یازدهم حضور مربیان سرشناسی چون امیر قلعه‌نویی در تراکتورسازی تبریز و علی دایی در راه آهن است، دو مربی که فصل گذشته دو جام قهرمانی به دست آورده‌اند در لیگ جدید برای اولین مرتبه در این تیم‌ها حضور دارند و همین مسئله وضعیت لیگ را از نظر توجه رسانه‌ای تغییر داده است.
حضور دایی باعث توجه زیاد رسانه‌ها به راه آهن شده، تیمی که همواره برای سقوط نکردن در لیگ بازی می‌کرده که بعید است با حضور سرمربی سابق پرسپولیس به هدف‌های بزرگتری فکر نکند.

تغییر و تحولاتی هم که در تیم‌ها از نظر حضور بازیکنان بزرگ و ستاره رخ داده به جذابیت بیشتر لیگ کمک می‌کند و این نوید را می‌دهد که یازدهمین دوره لیگ برتر نسبت به دوره‌های گذشته جذاب‌تر و با کیفیت‌تر باشد البته اگر این پیش‌بینی درست از آب در بیاید و تیم‌ها به گونه‌ای بازی کنند که سکوهای ورزشگا‌ه‌ها پر شود و دیگر همانند فصل قبل شاهد سکوهای خالی نباشیم.
با این مقدمه نگاهی به هفته اول مسابقات هفته اول لیگ برتر می‌اندازیم:
* پرسپولیس - ملوان انزلی؛ تکراری اما جذاب
این دو تیم فصل گذشته چهار مرتبه با یکدیگر روبه‌رو شدند که ملوان سه بار پیروز شد. در لیگ برتر ملوان موفق شد در هر دو دیدار رفت و برگشت پرسپولیس را شکست دهد و شش امتیاز از دایی بگیرد. پرسپولیس در دیدار رفت جام حذفی 4 بر 2 به برتری رسید و با توجه به شکست یک بر صفر در بازی برگشت با همین یک برد در جام حذفی قهرمان شود. با این حال هر دو تیم تغییرات زیادی داشته‌اند، اکنون حمید استیلی هدایت سرخپوشان تهرانی را برعهده دارد و در تیم ملوان نیز پژمان نوری به لیگ امارات کوچ کرده است.
با این حال ملوان همواره برابر پرسپولیس خوب بازی کرده و باید دید فرهاد پورغلامی می‌تواند از استیلی هم امتیاز بگیرد یا او فقط راه شکست دادن علی دایی را بلد بود. قطعا هواداران پرسپولیس سه‌شنبه شب به ورزشگاه می‌آیند تا تیم جدیدشان را ببیند.ملوان کار سختی دارد و نبرد تاکتیکی دو مربی تعیین کننده نتیجه است و پورغلامی به انگیزه و دوندگی بازیکنانشان خیلی امیدوار است.
استیلی نیز می‌خواهد لیگ را با برد شروع کند تا ادعایش در مورد اینکه پرسپولیس افشین قطبی را هم او آماده کرده بود که قهرمان شد به واقعیت نزدیک‌تر شود.
این بازی به احتمال فراوان پرتماشاگرترین بازی هفته اول خواهد بود زیرا ملوان نیز تماشاگرانی از انزلی خواهد آورد.این تیم به هر حال نایب قهرمان جام حذفی است.

* داماش گیلان - نفت آبادان؛ ستارگان داماش برابر پیروانی باتجربه
داماش گیلان بعد از چند بار صعود و سقوط به لیگ برتر این بار با قدرت بیشتر وارد مسابقات شده است. مهدوی‌کیا یکی از بازیکنان پرآوازه لیگ یکی از ستاره‌های این تیم گیلانی محسوب می‌شود. مهدی دینورزاده باید در لیگ برتر اولین آزمون جدی خود را پشت سربگذارد و در آن سوی میدان غلامحسین پیروانی قرار دارد که از تجربه مربیگری زیادی در لیگ برتر برخوردار است.


* فجرسپاسی - نفت تهران؛ نبرد شیرازی‌ها با دقیقه نودی‌ها
فجر بعد از یک فصل سقوط به لیگ دسته اول توانست خود را به لیگ برتر برساند آن هم به لطف بازیکنان جوان و جویای نام و باانگیزه. کلانتری سرمربی این تیم نیز اگرچه سال‌ها به عنوان مربی تجربه حضور در لیگ برتر را دارد اما برای اولین بار است که سرمربی و نفر اول یک تیم لیگ برتری است.
در آن سوی میدان تیمی قرار دارد که در فصل نقل و انتقالات درگیر رفتن و نرفتن به اراک بود و در نهایت در دقیقه 90 در تهران ماندگار شد. هر دو تیم شاید از نظر بازیکن خیلی برتری نسبت به یکدیگر نداشته باشند اما حسین فرکی نسبت به سرمربی فجر در لیگ برتر بسیار باتجربه‌تر است.

* مس کرمان - شهرداری تبریز؛ مرفاوی در کویر به دنبال برد
مس کرمان یکی از تیم‌هایی بود که سرمربی خود را تغییر نداد و اگرچه دو سه بازیکن تاثیرگذارش را از دست داد اما بازیکنان خوبی جذب کرده است. با این حال بعید است مرفاوی توانسته باشد به این زودی خلاء ادینهو گلزن برزیلی تیمش که به فوتبال امارات رفت را جبران کند. شهرداری تبریز حریف ناشناخته‌ای برای مس است زیرا یسیچ سرمربی کروات که کارنامه درخشانی در فوتبال ایران ندارد عهده‌دار مربیگری این تیم است. مرفاوی می‌خواهد در حضور تماشاگران خونگرم کرمانی اولین برد تیمش را جشن بگیرد و شاید یسیچ به یک تساوی در خارج از خانه هم قانع باشد.
* سایپا - مس سرچشمه؛ دیدار بی‌تجربه‌ها در لیگ برتر
نارنجی‌پوشان البرز فصل گذشته با محمد مایلی کهن روزگار ناموفقی را سپری کردند و در نهایت در هفته‌ آخر در لیگ برتر ماندگار شدند. اکنون این تیم زیر نظر مجید صالح مشغول به کار شده‌ است. صالح اگرچه یک مربی موفق در ذوب آهن بود اما اولین تجربه سرمربیگری خود را در لیگ برتر تجربه می‌کند و باید برابر تیمی به میدان برود که آن تیم هم اولین سال حضورش در لیگ برتر را سپری می‌کند. صالح صراحتا به بازیکنانش گفته‌ برای قهرمانی باید وارد مسابقات شوند و در آن سوی میدان مس سرچشمه بعید است هدفی به جز بقا و حضور در میانه‌های جدول داشته باشد. صالح اگر پیروز شود اولین گام را در لیگ و رسیدن به هدفش محکم برداشته در غیر این صورت شاید مس سرچشمه اولین شگفتی را در لیگ خلق کند و اولین برد یا اولین امتیازش را در لیگ برتر دشت کند.


* تراکتورسازی - صبای قم؛ پرافتخارترین مربی لیگ برابر جوانان باانگیزه
امیر قلعه‌نویی پرافتخارترین مربی لیگ برتر ایران به تبریز رفته تا کلکسیون افتخاراتش را با قهرمانی تراکتورسازی تکمیل کند. او بازیکنان خوبی جذب و مثل همیشه تیم قدرتمندی را آماده مسابقات کرده است.
عبدالله ویسی در صبا با یک مشت جوان جویای نام که شاید برخی از آنها برای اولین مرتبه در لیگ برتر بازی می‌کنند می‌خواهند شگفتی ساز هفته اول لیگ باشند. در خط حمله صبای قم نیز رضا عنایتی قرار دارد مهاجم محبوب قلعه‌نویی که شاید این مرتبه او از گلزنی عنایتی خوشحال نشود. به هر حال ویسی فصل گذشته قلعه‌نویی را با سپاهان متوقف کرد و شاید این اتفاق بار دیگر در تبریز و در لیگ یازدهم رخ دهد.
راه آهن - ذوب آهن اصفهان؛ نایب قهرمان آسیا مقابل دایی
راه آهن که فصل گذشته تا هفته آخر برای سقوط نکردن می‌جنگید اکنون با حضور مالکان متمول مشکل مالی ندارد و با جذب علی دایی نیز به دنبال رسیدن به رده‌های بالاتر است. این باشگاه زمانی تکلیفش در لیگ برتر روشن شد که دیگر بازیکن زیادی برای جذب نمانده بود و دایی آنطور که خودش گفته می‌خواهد در این فصل جوانگرایی کند.
در آن سوی میدان حریفی قرار دارد که نایب قهرمان آسیاست و یک تیم هماهنگ و بسیار کم نقص است. منصور ابراهیم‌زاده قطعا نمی‌خواهد لیگ را با شکست یا تساوی آغاز کند زیرا او و باشگاه ذوب آهن هدفشان در این فصل قهرمانی آسیاست. نبرد تاکتیکی دایی و ابراهیم‌زاده قطعا می‌تواند از نکات جذاب این دیدار باشد.
* فولاد خوزستان - شاهین بوشهر؛ جدال جنوبی
فولاد خوزستان مجید جلالی را حفظ کرده تا در لیگ یازدهم به رتبه‌ای خوب دست پیدا کند. این باشگاه نیز تیم فوتبالی هماهنگ دارد که از نظر فنی یکی از بهترین‌ تیم‌های لیگ نامیده می‌شود. در آن سوی میدان اما یک تیم جنوبی مثل شاهین است که طرفداران زیادی دارد ولی در مورد نحوه جذب بازیکنان این تیم حرف و حدیث زیادی مطرح شد. با این حال باید دید حمید درخشان می‌تواند در لیگ یازدهم در اولین نبرد به برتری برسد یا نه؟ این بازی دربی جنوب است. هرچند شاهین بوشهر بازیکنان بومی کمتری نسبت به فصل گذشته دارد اما طرفداران دو تیم تعصب زیادی به تیم محبوبشان دارند.
گفتنی است، آخرین دیدار هفته اول لیگ برتر چهارشنبه شب بین سپاهان و استقلال برگزار می‌شود.
برنامه مسابقات هفته اول و نام داوران به شرح زیر است:
سه شنبه 11/5/90-ساعت 22:00- هفته اول
داماش گیلان -نفت آبادان -شهید عضدی-رشت
غلامرضا جباری-رسول فروغی-تورج عیوض محمدی-منصور نوری-ناظر:ابراهیم میرزا بیگی

فجر شهید سپاسی -نفت آبادان - حافظیه-شیراز
اشکان خورشیدی-محمدرضا ابوالفضلی-علی میرزا بیگی-امیر حسین فتاحی-ناظر:سید غیاثی

مس کرمان -شهرداری تبریز-شهید باهنر-کرمان
محمدرضا اکبریان-سید علی نژادیان-محمد رضا امینی-محمد ملکی-ناظر:محمد علی فروغی

سایپا-صنایع مس سرچشمه-انقلاب-کرج
سعید بخشی زاده-داوود رفعتی-حمید غمزه-جمشید محمدی-ناظر:حسین خوشخوان

تراکتورسازی تبریز -صبای قم-یادگار امام(ره) -تبریز
هدایت ممبینی-مرتضی کریمی-حسین خانبان-فرشید افشار-ناظر:محمدرضا فلاح

راه آهن -ذوب آهن- اکباتان-تهران
سعید مظفری زاده-محسن فریمانی- علیرضا ایلدروم-رسول رهبرفام-ناظر:حاتم بک پور

فولاد خوزستان -شاهین بوشهر-تختی-اهواز
احمد صالحی-علیرضا کهوری-حسین سنجری-حسین زرگر-ناظر:بهرام مهرپیما

پرسپولیس - ملوان -آزادی-تهران22:30
محمود رفیعی-رضا سخندان-بابک داوری-رضا کرمانشاهی-ناظر:غلامرضا بهروان

چهارشنبه 12/5/90-ساعت 22:30-هفته اول
سپاهان -استقلال-فولاد شهر
محسن قهرمانی-حسن کامرانی فر-مسعود فرح نیا-قاسم واحدی-ناظر:مسعود عنایت


حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: هر گاه روزه هستی باید گوش، چشم ، مو، پوست و جمیع اعضاى بدن از محرمات و حتی مکروهات پرهیز کند. روزه تنها پرهیز از خوردن و آشامیدن نیست بلکه باید زبان خود را از دروغ نگاه دارید و دیده‏هاى خود را از حرام‏ بپوشانید.

در ماه مبارک این‌گونه باشید :

با یکدیگر نزاع نکنید و حسد مبرید و غیبت مکنید و مجادله مکنید و سوگند دروغ مخورید، حتی سوگند راست نیز مخورید، دشنام مدهید، فحش مگوئید و ستم و بى‏ خردى نکنید و دلتنگ مشوید و از یاد خدا و نماز غافل نگردید و از آنچه نباید گفت خاموش باشید و صبر کنید ، راستگو باشید و از اهل شر دورى کنید، از گفتار بد و دروغ و افتراء و خصومت کردن با مردم و گمان بد بردن و غیبت کردن و سخن‏چینى کردن اجتناب کنید و خود را مشرف به آخرت بدانید و منتظر فرج و ظهور قائم آل محمد علیه السلام باشید و آرزومند ثوابهاى آخرت باشید و توشه اعمال صالحه براى سفر آخرت بردارید.

دیگر ویژگی‌های دیگر روزه‌داران

آرام باشید و مانند بنده ای که از آقای خود می ترسد با خضوع و خشوع و دل‌شکستگی او را بخوانید از عذاب خدا بترسید و به رحمت او امیدوار باشید .

دل خود را از عیبها و باطن خود را از حیله ها و مکرها پاکیزه کن و بدن خود را از کثافات ظاهری پاک نما.

ولایت خود را خالص کن و از آنچه خدا از آن نهی کرده بپرهیز. دل و جسم خود را برای محبت و یاد او فارغ گردان.

اگر آنچه را که گفتم رعایت کردی آنچه که شایسته روزه داری است را به جا آورده ای و فرموده خدا را اطاعت نموده ای، ولی اگر از آنها کم بگذاری از فضل و ثواب روزه تو به همان اندازه کم می شود.

سفارش پیامبر به زنی که ماه روزه دشنام داد

پدرم فرمود که رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدند، زنی در ماه مبارک رمضان کنیز خود را دشنام داد، آن حضرت طعامی طلبیدند و به آن زن گفتند که آن طعام را بخور ، آن زن عرض کرد یا رسول الله من روزه ام ، حضرت فرمودند؛ چگونه روزه ای که کنیز خود را دشنام می گویی ؟روزه گرفتن ،تنها پرهیز از خوردن و آشامیدن نیست بلکه خداوند روزه را حجابی از کارهای ناشایست و کردار زشت قرار داده است . چه کم هستند کسانی که روزه دار هستند و چه بسیار هستند کسانی که از روزه گرفتن تنها گرسنگی می کشند


برخلاف آنچه که در سریال مختارنامه به تصویر درآمد، اختلافات ایراهیم مالک اشتر و مختار ثقفی بسیار عمیق و جدی بود به طوری که بعد از قتل مختار توسط سپاه معصب بن زبیر در کوفه، مالک اشتر با مصعب بیعت کرد.
ابراهیم، در قیام مختار بن ابی عبیده ثقفی، موقعیت مهمی بر عهده داشت و نام آورترین مرد این قیام، پس از مختار بود و از سوی مختار در شمال عراق، با سپاهیان شام به جنگ بزرگی پرداخت و پیروزی های فراوانی بدست آورد و عبیدالله بن زیاد را در آن نبرد به هلاکت رسانید و انتقام خون شهدای کربلا را از سپاهیان شام گرفت.

ابراهیم بعد از اتمام کار از موصل به نصیبین رفت و کارگزاران خود را به نواحی مختلف جزیره فرستاد.
گویا ابراهیم در ادامه کار از نهضت مختار کناره گرفته بود، از این رو در پی حادثه حمله مصعب بن زبیر در پیوستن به مختار تعلل و سستی می ورزید.
و حتی گفته شده به نامه  های مکرر و پشت سر هم مختار پس از شکست اولیه اش از قوای مصعب، توجهی نکرده، نزد او باز نگشت.
از این رو شاید بتوان حضور نداشتن ابراهیم در کوفه را از دلایل عمده شکست مختار از سپاه مصعب بن زبیر برشمرد و نیز ممکن است بتوان گفت، همین کناره گیری او از مختار باعث شده بود که بعد از شهادت مختار مصعب بن زبیر از یک سو و عبدالملک مروان از سوی دیگر در او طمع ببندند تا ابراهیم را که مردی پر نفوذ و مدیر بود، را با خود همراه سازند؛ از این رو مصعب نامه ای به ابراهیم نوشته به او وعده داد که در صورتی که حکومت ابن زبیر را بپذیرد، امارت مناطق شمالی عراق را به او می سپارد نامه  ی مشابهی نیز از سوی عبدالملک مروان -خلیفه اموی شام- به دست ابراهیم رسید.
وی پس از قتل مختار بن ابی عبیده ثقفی به دست سپاهیان عبدالله بن زبیر، از دو جناح متخاصم باقیمانده، یعنی سپاه شام به فرماندهی عبدالملک بن مروان و سپاه حجاز و عراق به فرماندهی عبدالله بن زبیر، دعوت به همکاری شد.
ولی او ترجیح داد که به سپاه عبدالله بن زبیر بپیوندد، تا هدف های خویش را در ریشه کن کردن شجره خبیثه بنی امیه، جامه عمل بپوشاند.
پس از پیوستن ابراهیم بن مالک اشتر به مصعب، برادر عبدالله بن زبیر در عراق، شامیان به وحشت افتاده و برای جنگ با آنان به سوی عراق هجوم آوردند. سرانجام دو سپاه در غرب عراق و در ناحیه مِسکن، در کنار نهر دُجیل، در نزدیکی سامرا، به هم رسیده و به نبرد خونین پرداختند.
در این جنگ خونین، سپاهیان شام به فرماندهی عبدالملک بن مروان پیروز شده و سپاهیان عراق را به هزیمت و شکست بزرگ واداشتند و در نتیجه تعدادی از سپاهیان عراقی، از جمله ابراهیم بن مالک اشتر نخعی، مصعب بن زبیر (فرمانده سپاه و عامل عبدالله بن زبیر در عراق)، عیسی فرزند مصعب بن زبیر و مسلم بن عمرو باهلی کشته شدند و عبدالملک بن مروان، خونریزی بزرگی به راه انداخت و پس از آن، کوفه و سایر شهرهای عراق را به تصرف خویش درآورد.
عبدالملک قبل از این که به جنگ مصعب بیاید، با نامه هایی فرماندهان و فرمانداران او را تطمیع کرد. از جمله برای ابراهیم نیز نامه ای نوشت و به او قول حکومت عراقین را داد. ابراهیم نامه را به مصعب نشان داد و گفت: یقیناً او برای بقیه فرماندهان نیز چنین نامه هایی نوشته؛ آن ها را فرابخوان و اگر قول مساعد داده اند، گردن آنان را بزن. مصعب چنین نکرد و خود را برای جنگ آماده ساخت.
 عبدالملک نیز لشکری به فرماندهی برادرش محمد بن مروان، به جانب عراق گسیل داشت و سپاه دیگری برای جنگ با عبداللّه بن زبیر به مکه فرستاد. دو لشکر محمد بن مروان و ابراهیم در «اوانا» نزدیک نهر «دجیل» در دیر «جاثلیق» در «مسکن» نزدیک بغداد رو به رو شدند. ابراهیم به مصعب گفته بود که عتاب بن ورقاء را به کمکش نفرستد؛ زیرا او منافق است و با عبدالملک مکاتبه دارد؛ اما علی رغم توصیه ابراهیم، مصعب، عتاب بن ورقاء را به لشکر ابراهیم ملحق کرد. در لحظات حساس جنگ، عتاب بن ورقاء فرار کرد و عدّه زیادی را هم فراری داد. بدین ترتیب ابراهیم در محاصره افتاد.
ناگهان با نیزه ها به طرف او هجوم بردند.و او را که به شدت مقاومت می کرد؛ به قتل رساندند. آن گاه قاتل ابراهیم، عبیدبن میسره، یکی از غلامان قبیله بنی عذره، سر ابراهیم را جدا کرد و برای عبدالملک بردند و سپس غلامان «حصین بن نمیر» به سبب کینه ای که از ابراهیم داشتند، بدن این قهرمان خستگی ناپذیر را با آتش سوزاندند
قتل ابراهیم بن مالک اشتر، مصعب بن زبیر و سایر فرماندهان عراقی، در پانزدهم و به روایتی در سیزدهم جمادی الاول، سال 72 و به روایتی سال 71 هجری قمری واقع گردید.
منابع روایی شیعه و سنی از ابراهیم بن مالک اشتر به عنوان یکی از روات حدیث نام برده اند. او یکی از راویان روایت های پدرش مالک بن اشتر برشمرده شده، روایت هایی را از او نقل کرده است که حدیث وفات ابوذر در ربذه از آن جمله است.


در ایامی که فیلم های کمدی و با فاصله ای قابل تامل ملودرام ها، میدان دار سینمای حرفه ای ایران هستند و مخاطب نیز طبیعتاً به آثار فاخر در این دو ژانر گرایش نشان می دهد، ساخت یک ملودرام با دستمایه قرار دادن ژانر جنگی و دفاع مقدس اتفاق مبارک تلقی می شود که شاید اگر حامی چون سازمان تبلیغات اسلامی نبود، ساختش تحقق نمی یافت و آهسته آهسته این ژانر کمتر از این می شد. اما در عین حال نباید از نقد این اثر گذشت؛ چرا که می توانست به مراتب قوی تر ساخته شود و سامان سالور با «سیزده 59»، می توانست گذر از سینمای هنری به سینمای صنعتی را به مراتب بهتر از این، تجربه کند.

سامان سالور به گونه ای آغاز کرده و هشت سال ادامه داده بود که کمتر کسی تصور می کرد تغییر مسیر دهد و به نظر می رسید با موفقیت در بخش فیلم های هنری، معناگرا و مخاطب خاص، به سمت و سوی فیلم های عباس کیارستمی برود و بعید به نظر می رسید، او بخواهد با ریسک در مسیر سینمای صنعتی وارد عمل شود. او با ساکنین سرزمین سکوت (1382) برنده جایزه منتقدان بین‌المللی فیپرشی شد، با چند کیلو خرما برای مراسم تدفین (1384) برنده جایزه بخش سینماگران معاصر جشنواره فیلم لوکارنو و با فیلم ترانه تنهایی تهران (1387) به‌عنوان تنها نماینده سینمای ایران در بخش 15 روز با کارگردانان به جشنواره فیلم کن 2008 راه یافت و البته از فرانسوی ها جایزه ای نگرفت.

سالور در ایامی که در جشنواره ها مورد توجه قرار گرفته بود و می توانست همین مسیر را ادامه دهد، ریسک کرد و فیلمنامه ای نوشت که برخلاف آثار بلند پیشینش، ساختار یک اثر مخاطب خاص را نداشت و قرار بود مخاطبی بیش از تماشاچیان و داوران جشنواره ها داشته باشد. این اتفاق ارزشمند باعث شد سبک کاری او را مخاطب عام نیز بشناسد. هرچند پلی به نام «سیزده 59» یا همان «1359» خودمان که یادآور سال آغاز جنگ تحمیلی به ایران است، برای عبور از مخاطب خاص به مخاطب عام توسط سامان زده شد، آنچنان مستحکم نبود که مخاطبان عام نیز همچون خواص هنری یکپارچه تحسینش کنند. اما بی شک در این آشفته بازار که فیلم ها اکثراً فاقد محتوا هستند، برای کارگردانی که چون حاتمی کیا و ملاقلی پور خودش جنگ را تجربه نکرده، اثر ارزشمندی تلقی می شد.



فیلم روایتگر زندگی یک فرمانده دفاع مقدس به نام جلال با بازی پرویز پرستویی است که در حال دفاع از یکی از مواضع ایران در سالهای پایانی جنگ است که در این بین گروهی از همرزمانش در دم شهید می شوند و خودش نیز به "کما" می رود و تا این روزها در کماست و حال پس از این همه سال و ناامیدی همگان از بازگشت سردار، از کما خارج می شود و هوشیاری اش را به دست می آورد و حالا همگان در تلاشند تا او تصور کند تنها چند ماه در کما بوده و بر این اساس از کارگردانی بهره می گیرند تا با فضاسازی و حتی رنگ کردن موهای همرزمان باقی مانده اش در گذر این سالها و جا زدن دختر سردار (دریا آشوری) به جای همسر سردار، همه چیز را طبیعی جلوه دهند و برای آنکه سردار متوجه حال و روزش نشود، همه آینه ها را نیز از دسترش خارج می کنند، غافل از آنکه سردار باهوش داستان در انعکاس قاشق خودش را می بیند و پس از یک شوک به دنبال همرزمان سابقش می رود و اینجا قصه یک باره با رفتن سردار بالای صخره به قصد خودکشی و بازگشتش تمام می شود.

داستان با همان فلاش بک جنگ شروع می شود. فلاش بکی که اگر قرار باشد قلابی برای گیر انداختن مخاطب و کشاندنش تا انتهای فیلم باشد، قابل توجه است. صحنه های جنگی برخلاف بسیاری از فیلم ها، حرفه ای درآمده و به کارگیری صحنه هایی همچون نوع خروج گلوله از سلاح و یا رفتن جلال پشت مسلسل خودی و شلیک به دشمن عراقی جذاب و گیراست و مخاطب را در دقایق نخست، چشم انتظار دقایق ملتهب تر می سازد. اما جنگ همان جا تمام می شود و پس از آن بازگشت به حال و چراغ قرمز آمبولانس و توضیحات پژشک و رفیق سردار جلال (جمشید مشایخی) مشاهده می شود و دیگر خبری از فلاش بک و ارجاعات نیست، جز هنگام خروج پرویز پرستویی از کما که یکباره گوشه هایی از آنچه در ابتدای فیلم مشاهده کرده را بازخوانی می کند و یک یا حسین زیبا می گوید، حال آنکه این فیلم می توانست تا انتها ده دقیقه دیگر هم ارجاعات به صحنه جنگ با تصاویر تازه داشته باشد.

دوربین در بسیاری از دقایق فیلم نقش مثبتی برعهده دارد اما برخی اوقات هم تماشاگر را خسته می کند. در همان دقایق نخست جنگی، برای نمایش التهاب فضا، دوربین روی دست می رود اما آن قدر در این زمینه افراط می شود که بیننده به یاد فیلمبرداری از وقایع با دوربین های هندی کم می‌افتد، در حالی که هیچ تسلطی از سوی فیلمبردار آماتور وجود ندارد و این خوب نیست. سالور آن صحنه ها را به خوبی مدیریت کرده و برخلاف عمده فیلم های دفاع مقدس که رزمنده ایرانی دارای توانمندی جنگی پایین و اعتقادی بالاست و راحت شهید می شود، اینجا حس باهوش بودن رزمنده های ایرانی در گردان مورد اشاره فیلم تقویت می شود، اما دوربین در برخی سکانس های دیگر نتوانسته انتظارات را برآورده سازد و شاید با انتخاب شات های بهتر که در فینال فیلم، بیشتر مورد نیاز است، می شد به جای  به فلو کردن این تصویر، از زوایه ای تصویربرداری کرد که مشخص نشود به علت نامحرم بودن، باران دستش را به جای کشیدن روی صورت جلال، بالای صورت جلال حرکت می‌دهد.

البته شاید اگر قرار بود نقش دختر سردار جلال هم حذف شود، فیلم بهتر در می آمد. چون به واسطه محدودیت های موجود، طبیعتاً نمی توان انتظار داشت طبق آنچه همواره در واقعیت رخ می دهد، پدر و دختر و یا همسر و شوهر همدیگر را در آغوش بگیرند و اوج کشش دراماتیک میان این دو، دست کشیدن باران آشوری بر روی پارچه روی بدن پدرش پس از به هوش آمدن است که طبیعاَ بیننده تصویر می کند یعنی دختری که این همه سال مشتاق دیدار پدر و یه باران شنیدن از لبانش بوده، اینقدر بی خیال به موقعیت است؟! به هر حال چاره ای هم نبوده و باید حریم ها نیز رعایت می شده اما در عین حال آنچه بیش از همه حریم ها، این کشش دراماتیک را تحت الشعاع قرار داده، بازی ضعیف و تصنعی دریا آشوری است که می توانست با بازی چهره ای چون لیلا حاتمی، هدیه تهرانی و یا نیکی کریمی که عمری از ایشان گذشته و می توانند نقش مادر و دختر را توامان بازی کنند، هم ذات پنداری مخاطب با دختر سید جلال را به اوج رساند.

مشکل دیگر فیلم که بخشی از مخاطبان را کلافه می کند، عدم توازن و تقسیم بندی زمانی فیلم است و به عبارت ساده تر، بیننده در حالی که 40 و چند دقیقه از فیلم را مشاهده می کند، همچنان کلافه از مقدمه هایی است که برای بازگشت به دنیای متفاوت با دنیای بیست تا سی سال پیش ایران باید مشاهده کند و این مقدمه چینی های کش دار می شد در یک سوم تایم کنونی خلاصه شود و با درآوردن دیالوگ های زائد که به اصل فیلم کمک چندانی نمی کنند، از اینکه ریتم «سیزده 59»، از شتاب نخست، آهسته، آهسته و آهسته تر می شود، پرهیز می شد و ریتم فیلم با افزودن همان فلاش بک هایی از جنگ که جای کار داشت و بار دراماتیک اثر را هم خدشه دار نمی کرد، جای برخی دیالوگ های ضائد و خسته کننده را می گرفت تا این حس پایانی کارگردان بیشتر تقویت شود که آسدجلالها آدم های بزرگ و دارای آرمان هایی با ندای «یا حسین» هستند که همچنان چون دریایی پرطوفان در حال جنگند که ساکنان دریا با گذشت مدتی، دیگر صدایشان را نمی شنوند.

در طول فیلم گاف های متعددی هم قابل مچ گیری است که مثلاً رنگ کردن موی همرزم سید جلال برای جوان نشان دادنش و متوجه نشدن سید جلال پیرامون گذشت سی سال در حالی اتفاق می افتد که دقیقاً در صحنه بعدی، موی همرزم سیدجلال سفید نشان داده می شود، حال آنکه بعید است یک ساعته (زمان داخل فیلم و فیلم نامه) موهای همرزمش سفید شود یا بدتر از آن خروج سید جلال پس از متوجه شدن پیرشدنش از سینماست که هیچ نگهبان و پرستاری متوجهش نمی شود و او نیز راحت پس از یک کمای بیست، سی ساله از تپه ها بالا می رود و البته نشانی قهوه خانه بالای تپه دوستانش را هم در گذر تغییرات این سالها تهران به راحتی می تواند بیابد. در این اوضاع توصیه های سیدجلال به همرزمش که معتاد شده، در دقایقی که مثلاً به واسطه وقایع ملتهب شده نیز برای مخاطب قابل درک نیست، چون جلال قصه ما بدترین دقایق عمرش را سپری می کند و آنچنان ریلکس توصیه کردن متناسب با آن سکانس داخلی و خواب اصحاب کهفی و اتفاقات بعدی که برایش افتاده، نیست.

با این حال فیلم ارزش های هنری دارد و جزو فیلم هایی است که ارزش تماشا و البته بحث کردن را دارد، هرچند می توانست با کاستن از بخش هایی و بهتر شدن و افزودن چند سکانس دیگر و در نظر گرفتن یک فینال بهتر، این فضا را به وجود آورد که با نمایش تیتراژ پایانی، مخاطب انتظار ادامه ماجرا و قیچی خوردن فیلم را نداشته باشد، هرچند همین که مخاطب در انتها در پی بیش از آنچه تماشا کرده می گردد، نشان می دهد سالور تا حدود زیادی، موفق شده مخاطب را با خود همراه سازد اما قطعاً در صورت تکمیل بیشتر سناریویی که قرار بوده طنز باشد و حالا جدی شده و البته دستمایه هایی از طنز را نیز همچنان با بازی مهران احمدی دارد، می شد بازخورد بهتری از تماشاگران دریافت کرد.



از بازی بد و تصنعی دریا آشوری گفتیم اما در مقابل پرویز پرستویی که برای بازگشتش و طبیعی جلوه کردن بودن در کما، 15 کیلوگرم وزن لاغر کرده باز هم معرکه بازی می کند و صابر ابر هم پس از او، خوب ظاهر می شود، هر چند اگر نقش ابر حذف هم می شد، در مسیر داستان اتفاقی نمی افتاد و در واقع صابر ابر که در نقش نصابی است که رمز ماهواره های مردم را 1359 می گذارد و حالا می خواهد با دختر یک سردار زندگی کند، حضورش بیشتر تشریفاتی و با هدف پربازیگر شدن فیلم تلقی می شود. در آخر هم باید تاکید کرد صداگذاری و موسیقی متن فیلم هم اصلاً مناسب نبود و در برخی بخش ها انگار موسیقی را کشیده بودند و شاید یکی از دلایلی که مخاطب نمی تواند با فیلم یکی شود، همین نوای کش داری است که برخی اوقات اثر را غیرحرفه ای جلوه می دهد.

با همه این نقدها، نمی توان از ارزش های این فیلم گذر کرد و همین که در این فضای روشنفکرزده، سالور ترجیح داده با یک اثر دارای ژانر جنگی و دفاع مقدس، به فیلمسازی صنعتی بپردازد یک اتفاق مثبت است و این نشان می دهد فیلمسازی جدی در خصوص دفاع مقدس به حاتمی کیا خلاصه نخواهد شد و نسل جوان و خلاق همچون سالور هم می توانند در این عرصه موثر حاضر شوند و آثاری بسازند که شاید امثال شمقدری و شورجه توان ساختش را نداشته باشند. با این حال چون سالور جزو برخی جریان ها نیست، از همه طرف مورد حمله قرار می گیرد و ضعف های فیلمش توسط عده ای که برای فیلم های سخیف سر و دست می شکنند، آگراندیسمان می شود و همین نشان می دهد «سیزده 59» یک چیزهایی دارد و به همین دلیل توپخانه روزنامه های سیاه و سفیدی چون کیهان که شناخت چندانی از تکنیک فیلم ندارد، به اسم نقد، همه عقبه فیلم را می زنند.

باید یادآور شد در فضای کنونی سینمای ایران که جز خودی ها، کارگردان دیگری فیلم بلند سینمایی با تم دفاع مقدس نمی تواند به سادگی بسازد و همین باعث شده شاهد کاهش این دست آثار جدی در چند سال اخیر باشیم، اینکه سازمان تبلیغات اسلامی به این حوزه ورود کرده و در یک فیلم دفاع مقدس حمایت مالی و سرمایه گذاری انجام داده، یک اتفاق مثبت است تا مردم آهسته آهسته این ژانر را هم همچون سینمای اکشن از یاد نبرند و همچنان یاد یک جنگ خوب(دفاع) برایشان تازگی داشته باشد، حتی اگر همه بار فیلم بر روی دوش بازیگر نقش اول باشد و یک گردان تک نفره را شاهد باشیم.

از این حیث باید به حجت الاسلام خاموشی و همکاران فهمیده اش در حوزه هنری در کشاندن یک فیلمساز هنری ساز به این عرصه و تولید یک اثر نسبتاً قابل دفاع تبریک گفت، به خصوص که این رویه نشان می دهد این نهاد فرهنگی همچون برخی بخش های سینمایی دستخوش گروه گرایی نیست و از همه طیف های سینمایی حمایت می کند.  در آخر نیز توصیه می شود در این سال که فیلمهای خوب تا انتهای سال شاید به ده فیلم نرسد، تماشای این فیلم را به قصد گذراندن یک عصر دلنشین و همچنین حمایت از سینمای دفاع مقدس از دست ندهید


تقدیر الهی بر این قرار گرفت که پایان جنگ تحمیلی، با یکی از بزرگترین پیروزی ها و افتخارآمیزترین حماسه ها رقم بخورد؛ پیروزی بزرگی که اوج مزدوری منافقین برای استکبار جهانی و همراهی شان با ر‍‍‍ژیم متجاوز بعث عراق را نشان داد و کارنامه سیاه و ننگین آنان را سیاهتر کرد.

حماسه بزرگ مرصاد در پنجم مرداد 1367 برگ زرین دیگری بود از دوران سراسر افتخار دفاع مقدس که به شهادت تاریخ، هیچ گاه از خاطره ها نخواهد رفت.

تنها شش روز پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران و در شرایطی که نیروهای عراق با بهره برداری از ضعف شدید روحیه نیروهای ایرانی، بار دیگر به خرمشهر حمله کرده و تا آستانه تصرف آن پیش رفته بودند، سران گروهک تروریستی منافقین با شعار «در این زمان که جمهوری اسلامی تضعیف شده و نیروی جنگی ندارد، نباید فرصت را از دست داد و باید حمله کرده و کار را تمام کنیم» و با همکاری آمریکا و ارتش بعث عراق، تهاجم خود با نام «فروغ جاویدان» را در سوم مرداد 67 از سر پل ذهاب به سمت داخل ایران آغاز کردند؛ تهاجمی که می توانست سه استان مهم کشور (کردستان، ایلام و کرمانشاه) را به خطر بیندازد.


از سویی، همان روزها در جیب برخی از منافقینی که به اسارت نیروهای اسلام درآمدند، نقشه هایی یافت شد که نشان می داد، هدف آنان فتح تهران بوده و این کار را در قالب لشکرهایی سازماندهی کرده بودند. البته لشکرهایشان هر کدام پانزده و بیست نفره بود و به آنان گفته شده بود که مردم ایران منتظر شما هستند تا به شما بپیوندند و از همان نیروهای مردمی لشکر را تکمیل کنید!
 
وقتی منافقین با کمک ارتش عراق حمله کردند، توسط ارتش عراق، خط ما از منطقه قصرشیرین شکسته شده بود و عراقی‌ها سرپل ذهاب را گرفته و تا پادگان ابوذر هم پیشروی کرده و بخشی از آن را نیز تصرف کرده بودند.

ستون منافقین نیز از بین عراقی‌ها عبور کرده و تا «پاتاق» و از آنجا به «کرند» آمدند. مقاومتی هم جلوی آنها نبود و نیروها نتوانسته بودند، به دلیل شکسته شدن خط اصلی مقاومت کنند. منافقین ساعت 9:30 شب سوم مرداد به اسلام‌آباد رسیده و کشتار وسیعی از عناصر حزب‌اللهی، بسیجی، پاسداران و افراد مومن به انقلاب به راه انداختند و حتی به زخمی‌های بیمارستان اسلام‌آباد غرب نیز رحم نکردند و آنها را به شهادت رساندند.

سپس از آنجا به سمت گردنه چهارزبر حرکت کردند. نیروهای نظامی منافقین از تنگه پاتاق تا منطقه «چهار زبر» در 34 کیلومتری کرمانشاه را با سرعت خیلی زیاد پشت سر گذاردند. علت سرعت بالای حرکت ستون‌های نظامی آنها، نبود حضور قوای نظامی در غرب کشور بود. به دلیل هجوم سنگین ارتش عراق به جبهه جنوب (استان خوزستان) بخش عمده‌ای از توان نظامی ایران در جبهه‌های جنوب غربی، مشغول دفع تهاجم عراق بود و به همین دلیل عملاً در برابر حرکت ستون‌های منافقین مقاومتی وجود نداشت... .

نیروهای ایران در جایی که نیروهایشان برتری نسبی داشت به کمین نشستند و در منطقه «چهار زبر»، با راه اندازی تعدادی خاکریز و یک خط دفاعی مستحکم کمین کرده و در انتظار نشستند و سرانجام با انجام عملیات مرصاد، از خاک ایران دفاع کردند.

این عملیات سه روز به طول انجامید که در روز نخست، هدف سد کردن هجوم منافقین بود. در روز دوم حرکت نیروی زمینی صورت گرفت که با پشتیبانی بسیار قوی نیروی هوایی و هوانیروز همراه شد، در روز اول عملیات نیروی هوایی نتوانست وارد عمل شود، زیرا در آن زمان پایگاه نوژه بمباران شده بود و انجام پاکسازی باند فرود قدری فرصت را از آنها گرفت و به همین دلیل، نیروی هوایی با یک روز دیرکرد وارد عملیات شد. در روز سوم، یگان‌های منافقین به کلی نابود شد.

ستونی به طول 4 کیلوتر مسلح به توپ، تانک، نفربر 106، و خودروهای سنگین حامل مهمات و دیگر ادوات نظامی و لجستیکی، تمام جاده دشت حسن آباد را پوشانده بودند. به دستور شهید سپهبد علی صیاد شیرازی یک تیم آتش کبری از پایگاه امام حسین (ع) و یک تیم آتش از پایگاه کرمانشاه به پرواز درآمدند و پس از ملحق شدن به مسیر اسلام آباد غرب به سمت محلی که شهید صیاد شیرازی معین کرده بود، حرکت کردند.

در طول پرواز، شهید صیاد از آنان خواسته بود بلافاصله پس از رسیدن به تنگه چهارزبر حضور خود را به وی اعلام کنند. شهید صیاد در دستور بعدی از آنان خواست به ارتفاعات نزدیک نشوند و به سمت چپ تنگه پرواز کنند. خلبانان پس از اجرای فرمان و رفتن به سمت چپ به طول 10 کیلومتر در منطقه ماهی دشت، متوجه ترافیک سنگینی در جاده شده و بلافاصله موضوع را به شهید صیاد اطلاع می دهند. 

ایشان پس از بررسی جاده، به تیم آتش دستور شلیک می دهد و در برابر تردید خلبانان به دلیل اینکه تصور می کردند این خودروهای مردمی هستند، با لحنی محکم و پر صلابت می گوید: من به عنوان نماینده امام به شما دستور می دهم، آتش کنید و همه خودروها را بمباران کنید. آنها منافقین هستند. خلبانان با شنیدن این جمله، آن جاده را آماج قرار داده و پس از نابودی آنها به پایگاه بازمی گردند و پس از آنها چهار تیم آتش دیگر وارد عمل می شوند. 


این گزارش می افزاید: منافقان در این تجاوز نابخردانه، متحمل تلفات و خسارات عظیمی شدند که نابودی بیش از 120 دستگاه تانک، 400 دستگاه نفربر، 90 قبضه خمپاره‏انداز 80 میلی‏متری، 150 قبضه خمپاره‏انداز 60 میلی‏متری و 30 قبضه توپ 106 میلی‏متری بخشی از این خسارات است.

افزون بر آن، ده‌ها دستگاه تانک، نفربر، خودرو و نیز صدها قبضه سلاح سبک و نیز مقادیری تجهیزات پیشرفته الکترونیکی و مخابراتی به غنیمت نیروهای اسلامی درآمد. در این عملیات، 4800 نفر از منافقان نیز کشته و زخمی شدند.

از آن روز به بعد در جاده کرمانشاه ـ سردشت و در محل تنگه چهار زبر به یاد شهدای آن حماسه، یادمان شهدای حماسه مرصاد نصب شده است که یادآور رشادت فرزندان دلیر ایران در مقابله با فریب خوردگان منافق است؛ منافقینی که روز به روز از ملت خود دور شدند تا آنجا که دیگر جز نکبت و آوارگی و ذلت و شکست، آینده ای برایشان متصور نیست

بنا بر این گزارش، در این تهاجم، ناگهان نیروهای مهاجم دویست کیلومتر از سرزمین ما را اشغال کرده و تا پانزده کیلومتری کرمانشاه پیشروی کردند. 

مسعود رجوی، رهبر منافقین در شب آغاز عملیات گفته بود: «بنا بر پیش بینی های انجام شده، 48 ساعته به تهران خواهیم رسید. کاری که ما می خواهیم انجام دهیم در حد توان و سطح یک ابر قدرت است، چون فقط یک ابر قدرت می تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند»!

وی افزوده بود: «از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید، چون هر سه ساعت دستور می دهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت بمباران خواهیم کرد. علاوه بر آن، موشک سام 7 هم داریم. هوانیروز عراق تا سر پل ذهاب به همراه ستون های ما خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید، چون هواپیماهای عراق پشتیبان ما هستند».

در حالی که از ابتدای شکل گیری جریان موسوم به انحرافی و طرح مطالب غلط در زمینه مفاهیم دینی، زیر سوال بردن برخی احکام و... مراجع معظم تقلید صراحتا خواستار جلوگیری از این اقدامات شدند، صداهای بلند برخی سیاسیون تازه به قدرت رسیده با مصلحت‌سنجی‌های سیاسی باعث شد صدای عالی ترین چهره های دینی و شیعی به گوش نرسد و درخواستهای مکرر آنان در خصوص برکناری سران این جریان مورد بی اعتنایی قرار گیرد، اما نتیجه آن شد که امروز که هنوز این جریان بخش زیادی از قدرت را در دست دارد و تازه برخی نتایج عملکرد و کارنامه آن مورد بررسی قرار گرفته، ابعاد گسترده‌ای از تخلف و قانون‌شکنی و دیگر اخبار ناراحت‌کننده در رسانه های اصولگرا بازتاب یابد.

روز گذشته آیت الله العظمی صافی گلپایگانی که از مراجع هوشیار، تیزبین و مستقل به شمار می‌رود، با تعبیر دردناک "روز‌های سخت" به آن ایام اشاره کرد و با اشاره به فتنه‌ها و مطالب انحرافی که در جامعه مطرح می‌شود، گفت: «ما خط انحراف را از اول گوشزد کردیم و گفتیم که لازم نیست صبر کنیم تا آن‌ها خودشان را بیشتر نشان دهند؛ همان روز‌های سخت که به احکام و دستورات مقدس شرع و به قرآن توهین نمودند باید جلوی آن‌ها گرفته می‌شد.»
با این حال اکنون باید پرسید چه شد که آن روزهای سخت رقم خورد و هشدارهای ناشی از احساس خطر این بزرگان در  تنها حکومت شیعه جهان شنیده نشد؟ 

چرا زمانی که آیت الله العظمی مکارم شیرازی خواستار برکناری مطرح‌کننده دوستی با مردم اسرائیل شد و در بخشی از پاسخ به استفتائی درباره اظهارات مشایی نوشت: «...چه لزومی دارد کسانی که اینگونه فکر می کنند جزء همکاران رئیس جمهوری باشند...هنگامی که 200 نماینده به چنین کاری اعتراض می کنند، مفهومش این است که بیش از دوسوم مردم این کشور با چنین شخصی و چنین افکاری مخالفند...»، توصیه های ایشان با بی اعتنایی مواجه شد و در عوض برخی سیاسیون خواستار عدم تضعیف دولت شدند؟

چرا زمانی که مراجع تقلید حداقل با راه ندادن برخی مسوولین، ناراحتی خود از روند امور را به نمایش گذاشتند، نه تنها به این دغدغه ها توجه نشد، بلکه برخی شیفتگان سابق و مغضوبین فعلی دولت، نامناسب بودن رابطه دولت با مراجع را به شدت تکذیب کرده و شایعه و سیاه نمایی خواندند؟
چرا زمانی که آیت‌الله العظمی وحید خراسانی تسلیم تعیین تکلیف و القای برخی موارد سیاسی نشدند، عده‌ای تندرو مقابل بیت این مرجع  تقلید که نزدیک بیوت دیگر مراجع عظام ساکن در قم است، فریاد "مرجع تقلید ما، بصیرت، بصیرت" سر دادند؟
چرا زمانی که بزرگانی چون آیات جوادی آملی و ابراهیم امینی و استادی زیر بار برخی القائات نرفتند و آیت‌الله جوادی آملی نقدهای خود را به اقدامات انحرافی و از جمله اقدامات غیرشرعی یکی از کاندیداها در مناظره تلویزیونی در نماز جمعه پایتخت علمی تشیع بیان کردند، عده ای علیه این مرجع عالیقدر تقلید و مفسر و عارف بزرگ هم شعار دادند و فضای نمازجمعه این شهر را آلوده کردند، تا جایی که ایشان با امامت نماز جمعه وداع کردند؟
پاسخ همه اینها یک چیز بیشتر نیست و آن صداهای بلند عده‌ای است که میداندار شدند و ضمن استفاده از بلندگوهای رسمی، تنها حرف خود را صحیح دانستند تا فقط صدای بلند آنان شنیده شود و البته به حساب دین هم گذاشته شود و مردم از بی تقوایی برخی اشخاص نسبت به بسیاری از مسائل بدبین شوند! اشخاصی که روحانیون بزرگی که به اندازه و حتی در برخی موارد بیش از دو برابر این اشخاص تنها سابقه تدریس و تحقیق دارند و عمق نگاهشان بلندتر از آن سطحی است که این بلندگو به دستان حتی توان درکش را داشته باشند.
جالب اینجاست که این روزها که گرد و غبار فضای سیاسی کشور تا اندازه ای زدوده شده و فضا شفاف تر شده، مراجع تقلید با سعه صدر و بلندنظری با این افراد برخورد می‌کنند؛ اما آنان که با صدای بلند خود چنین فضایی ساختند، چه پاسخی دارند؟

آنهایی که امروز پی برده اند تا چه عمقی اشتباه کرده اند و در قبال بسیاری از مسائل خلاف شرع و قانون و اخلاق عمل کرده اند، حال چگونه ظلم هایی که در حق مراجع و مردم شد را جبران خواهند کرد؟


در حالی که فانی، مجری بی بی سی در گفتگو با علیرضا نوری زاده بی اساس بودن اتهامات وی به ایران درباره تلاش برای دستیابی به بمب اتم را به بینندگان خود نشان داد، نقش چالنگی، مجری صدای آمریکا با همراهی نوری زاده در زمینه سازی فضای روانی ترور یکی از شهروندان ایرانی موجب بروز ابهاماتی گردیده است.

صدای آمریکا در برنامه تفسیر خبر روز جمعه خود، از زبان علیرضا نوری زاده اسراییل را محق بر دارا بودن بمب هسته ای اعلام کرد و برای چندمین بار ایران را متهم به ساخت بمب اتمی کرد و در فردای این ادعا، دانشجوی نخبه رشته برق قدرت ترور شد.

جمشید چالنگی همچون عنایت فانی این جرات را نداشت که از مدارک نوری زاده پرسش کند و او را به چالش بکشاند. این در حالی است که سازمانهای اطلاعاتی امریکا این موضوع را رد کرده و تنها افراد تندرو همچون جان بولتون به دنبال این فرضیه هستند و حتی در اسراییل ببین سران رژیم صهیونیستی در این باره تفاوت نظر جدی وجود دارد.از سوی دیگر مخاطبان برنامه پارازایت با اجرای کامبیز حسینی که به هر اتفاق اجتماعی و سیاسی ایران پرداخته و چهره زشت و بد و خوب هر هفته را معرفی می کند، منتظرند تا ببینند آیا در برنامه پیش رو به ترور داریوش رضایی هم می پردازد یا اینکه دستور مافوق را بر دیده منت می گذارد و چشمش را می بندد و این بار مردم تهران پارس را چهره زشت هفته معرفی می کند؟

بسیاری از مردم از مواضع این ایرانیان که گاهی اوقات بسیار بی رحمانه و از راه دور تحلیل های غیرواقعی ارایه می کنند، متاثرند و متاسفانه همگان در فیس بوک نیستند تا پیشنهاد خود را به گوش پارازیتی ها برسانند. اما این نوشتار شاید نقطه نظر برخی از مردم خارج از فیس بوک باشد و باشد کامبیزخان حسینی ببیند و انشاءالله بشنود.

داریوش رضایی نژاد و کودک معصومش که شاهد ترور بود

آیا بد نیست برنامه چالنگی درباره این ترور و به دفاع از هموطن در خون غلطیده، بیست ثانیه وقت بگذارد؟ آیا این شرم آور خواهد بود که آقای چالنگی ترور یک نخبه بی گناه را محکوم کند و آیا فرض این است که این نخبگان "فرزندان سبلان و دماوند و زاگرس و سهند" نیستند؟ لابد ترویست های مورد علاقه این شبکه غیرحرفه ای همچون دوستشان آقای ریگی مجاهد و رهبر مقاومت مردمی هستند که چالنگی و دوستانش مراعاتشان را می کنند؟!

شغل مجری گری بسیار سخت، اما در دنیای آزاد کمتر سخت است. همان گونه که مردم از مجریان داخلی انتظار شجاعت بیان حقایق را دارند و به آنها نمره می دهند، از مجریان خارج نشین انتظار شجاعت و وطن پرستی دارند. مجری شجاع کسی است که بر روابط دوستی اش فایق آید و گوش اطاعت تا مرز وطن پرستی داشته باشد و هر کس را علیه منافع ملتش ببیند، دعوت نکند. نه آن که تذکر دهد لطفا نگویید نان و گوشت، زیرا برخی گیاه خوارند!

خرابی کم نیست، اما رنجی جانکاه می کشیم از بی کفایتی در آگاهی دادن و منور کردن مردم و حقیقت گویی از ضعف هایمان که دیر زمانی است بیمار شده ایم به ویروس لاپوشانی و تحریک احساسات و کسانی که حرف های تکراری دارند، حال چه در صداوسیما چه جای دیگر. انگار اجبارا باید مستند ببینیم و دیگر هیچ


 

روز گذشته رهبر انقلاب در حالی هیئت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه را به منظور بررسی و ارائه نظرات مشورتی در موارد حل اختلاف و تنظیم روابط سه قوه تشکیل دادند که طبق اصل یکصد و دهم قانون اساسی، «حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه» از وظایف رهبری و ولی فقیه است. 
رهبر انقلاب البته وظایفشان را به این هیات تفویض نکرده اند، بلکه اعضای پنج گانه این هیات را مامور بررسی و ارائه نظرات مشورتی در موارد حل اختلاف و تنظیم روابط سه قوه کرده و البته مسئولان عالی نظام را ضمن تعامل با یکدیگر و رفع اختلافات احتمالی موظف به همکاری کامل با هیئت مذکور نموده اند.
پیش از این تعیین سیاستها کلی نظام جمهوری اسلامی ایران هم که از وظایف و اختیارات رهبری است، -طبق قانون اساسی- از کانال مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام انجام می‌شود و چند سالی است که سیاستهای کلی نظام در این مجمع در حال بررسی است و البته بعد از تایید یا اصلاح رهبر انقلاب ابلاغ می‌شود؛ امری که درباره سند چشم انداز بیست ساله نظام نیز اجرا شد و آن را به یک سند تبدیل کرد و به اجرا رساند.

 


با وجود آن که این گونه مجامع و هیاتها اختیار کامل برای این موارد ندارند و در واقع اختیارات و وظایف رهبری به آنان تفویض نشده، طبعا نقشی اساسی در فرایندهای محوله دارند و در واقع در این امور مهم، نظرات کارشناسی و مشورتی شماری از افراد صاحب نظر و باسابقه، پشتوانه تصمیمی می‌شود که از سوی ولی فقیه گرفته می‌شود. این رویه آیت الله خامنه‌ای است که برای انجام وظایف خطیری که قانون اساسی به دوش ولی فقیه گذاشته، از توان کارشناسی و تجربیات دیگر نخبگان و بزرگان نظام بهره می‌گیرند تا نتیجه کار علاوه بر رای و دیدگاه رهبری، پشتوانه‌ای از بحث و بررسی و تبادل نظر را با خود داشته باشد و به عنوان نمونه از پتانسیل فقیهی طراز اول که سابقه یک دهه مدیریت دستگاه قضایی را نیز دارد و اکنون مشغول تدریس عالیترین مراحل علم فقه است، در حل اختلافات مقامات نظام بهره گرفته شود.
در واقع این روش می‌تواند پاسخی به بهانه جویی کسانی باشد که ادعا می‏ کنند ولایت فقیه را حاکمیت فردی است و به علاوه می‌تواند زمینه ساز نتایج بهتری هم باشد.

ابلاغ این حکم همزمان با معرفی وزیر نفت به مجلس شد و انتشار اخباری مبنی بر این که رستمی، وزیر پیشنهادی نفت به این شرط حاضر به پذیرش این مسوولیت شده که قادر باشد معاونان این وزارتخانه مهم و کلیدی را خود عزل و نصب کند؛ این در حالی است که پیش از این اخبار مختلفی درباره نقش رئیس جمهوری و حلقه ایشان در عزل و نصب معاونان وزارتخانه های مختلف منتشر شد و این که به عنوان نمونه میرکاظمی، وزیر پیشین نفت بدون آن که خود بخواهد ناگزیر به برکناری تعداد زیادی از معاونان وزارت نفت شده است.
به نظر می‌رسد این امر نشان دهنده دو گونه سبک مدیریتی است که در یکی وظایف و اختیارات یک مقام نیز با مشورت و همکاری دیگران انجام شده و در دیگری در وظایف دیگر مدیران نیز دخالت می‌شود.
چرا الان؟
از سوی دیگر زمان تشکیل این هیات برای ناظران سیاسی چندان غیرمنتظره نبود. پیش از تشکیل این هیات عالی و رسمی، کمیته ای غیر رسمی و موقت با محوریت آیت الله جنتی و با اعضایی از دولت و مجلس برای حل اختلافات بالاگرفته بین این دو قوه تشکیل شد که البته عملکرد چندان موفقی نداشت و بر سر اعلام نتایج بحث و بررسی آن نیز حرف و حدیث هایی پیش آمد. 

شاید همین امر در کنار تداوم برخی اختلافات که موضوع بودجه سال جاری، ادغام وزارتخانه ها، رای اعتماد، انتخابات آینده بین مجلس و دولت و همچنین موضوع پیگرد عوامل جریان موسوم به انحرافی و متهم شدن معاون اول رییس جمهوری بین قوای مجریه و قضاییه از دلایل تشکیل هیات مذکور در شرایط کنونی بود.
هیات 3 نفره منصوب امام
البته روز گذشته برخی تشکیل این هیات عالی را یادآور اقدام امام خمینی در شرایط حساس سال 59 دانستند که در پی اقدامات تنش زای بنی صدر و گسترش اختلافات او با شهید مظلوم آیت الله بهشتی و آیت الله هاشمی رفسنجانی -روسای وقت قوای قضاییه و مقننه- برای حفظ نظام و رفع تنش ها طی فرمانی حکم کردند که آقایان بنی صدر، بهشتی، هاشمی رفسنجانی و رجایی حق سخنرانی در مراسم عمومی را ندارند و برای حل اختلاف نیز راهکار دیگری اندیشیدند که هریک از آقایان نماینده ای معرفی کنند تا هیئتی تشکیل شود که بر اعمال آنان نظارت نماید.
در این هیات آیات مهدوی کنی، یزدی و اشراقی به ترتیب از طرف امام، "هاشمی و بهشتی" و بنی صدر عضو شدند تا به اقوال و اعمال هر کس که موجب اختلاف و تشنج در کشور می شود رسیدگی نمایند. "(صحیفه نور ، ج 14 ، ص 159)
سرانجام پس از سخنرانی بنی صدر در جمع پرسنل نیروی هوایی شیراز و دو مصاحبه جنجالی مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی وی هیئت حل اختلاف تشکیل جلسه داد و بنی صدر را به عنوان کسی که از بیانیه 10 ماده ای حضرت امام(ره) و قانون اساسی تخلف کرده معرفی نمود .( کیهان 12 خرداد 60 ، ص 10)
تشکیل هیاتی برای تضعیف مجمع تشخیص مصلحت؟
جالب آنکه برخی رسانه‌های حامی احمدی نژاد هم راستا با رسانه های خارجی و اپوزیسیون (آسوشیتدپرس، خودنویس و...) تشکیل این هیات را کاهش تاثیرگذاری و حتی حذف مجمع تشخیص مصلحت نظام در حاکمیت تلقی کرده اند، این رسانه‌ها حل اختلافات و معضلات را اقدامی دانسته بودند، که تاکنون توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام با ریاست هاشمی رفسنجانی انجام می شده است.
این در حالی است که اولا در قانون اساسی دقیقا دو عنوان سیاستهای کلی و رفع معضلات نظام به عهده مجمع گذاشته شده و بحث تنظیم روابط قوای سه گانه موضوع دیگری است و ثانیا زمانی که محمود احمدی‌نژاد 4 سال است در مجمع حاضر نمی‌شود و برخی نیروها تمام تلاشهای خود را برای تضعیف هاشمی رفسنجانی به کار گرفته‌اند، مشخص نیست چه کسی انتظار داشته تا هاشمی بین احمدی‌نژاد و برادران لاریجانی حکمیت کند!

ترکیب هیات
ترکیب این هیات هم پیامهای خاص خود را دارد و البته پاسخی به تحلیلگران فوق؛ چرا که به نظر می‌رسد برآیند اعضای آن دارای گرایش اصولگرای معتدل هستند. از یک سو آیت‌الله هاشمی شاهرودی از نظر سیاسی چهره‌ای معتدل و میانه رو شناخته می‌شود و به قول «علی‌کبر ناطق‌نوری» در خاطراتش:  نه جزء جناح راست یا چپ بوده و نه در یک فراکسیونی است. حتی بعد از آن که دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی سخنان ذوالنور مبنی بر اینکه «آقای هاشمی روز انتخابات ریاست جمهوری دهم جلوی دوربین‌ها می‌گویند کُد آقای موسوی چند است و از این طریق می‌خواهند به داخل و خارج پیام بدهند» را تکذیب کرد، برخی گفتند حرف ذوالنور درست است، با این تفاوت که آن شخص هاشمی شاهرودی بوده، نه هاشمی رفسنجانی.
حجت‌الاسلام ابوترابی نیز به نوعی طیف مجلس و همان اصولگرایی معتدل را نمایندگی می‌کند و مرتضی نبوی، از سیاسیون قدیمی طیف راست هم اکنون دیگر چندان تمایلی به احمدی نژاد ندارد.
 عباسعلی کدخدایی هم که عملا نماینده شورای نگهبان در این هیات است، به رغم نزدیکی سابق به طیف احمدی‌نژاد، با تغییر معادلات چنین گرایشی ندارد و غیر از سید صمد موسوی خوشدل، که ازنظر سیاسی شناخته شده نیست و دانش آموخته حقوق اسلامی است و کتابی درباره طلاق در کارنامه خود دارد،سایر اعضای هیات دارای خط سیاسی متفاوتی با احمدی نژاد می باشند