سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

با توجه به اسناد مکتوب به دست آمده در دفاتر هرمی و هم‌چنین پژوهش میدانی در میان اعضای شبکه‌ کوئست، نوعی تغییر در نگرش، رفتار و نیز تغییر الگوهای روانی و اعتقادی دریافت شده است.

=نوعی استحاله و جهش منفی در سیستم ارتباط اجتماعی اعضای کوئست به وجود آمده است که ضمن ایجاد پرخاشگری، هیجان کاذب و دگرگونی خاصی در تعیین مصادیق الگوی رفتاری و فکری ایشان ایجاد کرده است.

الگوهای رفتاری، اعتقادی و اجتماعی این افراد به طور نامحسوس در حال تغییر کلی و جزئی است. ساختار آموزشی و نهادهای ارزشی کوئست در طی یک دهه می‌تواند به طور کلی باورهای افراد را تحت‌الشعاع خود قرار داده و این مهم عرصه‌ جدیدی را برای مطالعه و تحقیق به وجود آورده که در این نوشتار به بررسی این موضوع می‌پردازیم:
 
«اگر برنامه‌ها را محتاطانه و همراه با آموزش آغاز کنیم می‌توانیم در کمتر از یک دهه، منش و خلق و خوی سرسخت‌ترین افراد را تغییر داده و آ‌ن‌ها را مانند افرادی که از پیش مطیع ساخته‌ایم، زیر سلطه‌ خویش درآوریم
 
این جملات بخشی از پروتکل شماره‌ 9 دانشوران صهیون است که از قضا رابطه قابل اعتنایی با ساختار فکری و آموزشی شرکت هرمی- فرقه‌ای کوئست دارد. "ویجی اسواران" که مدیریت شرکت هرمی- فرقه‌ای کوئست را بر عهده گرفته است، همراه با کمپانی کوئست هدف خود را خدمت‌رسانی به جوامع و بشریت معرفی می‌کند، اما در واقع به دنبال اهداف دیگری است که شامل مبانی سکولاریسم است و نشانه‌های آن به تأیید متخصصان در کتاب "در قلمرو سکوت" که اثر وی است به وضوح یافت می‌شود.
 
جالب این‌جاست که "ویجی اسواران" هندو بوده و مدعی است که قصد دارد راه خوشبختی را به مردم و جوامع بیاموزد و کوئست را با هیچ دینی در تضاد نمی‌داند. حال این سؤال مطرح می‌شود که اگر مقصود کوئست فعالیت اقتصادی است این شعار که "کوئست با هیچ دینی در تضاد نیست؟" چه معنایی دارد و به چه دلیل یکی از برنامه‌های ایشان دیدار با رهبران ادیان مختلف است؟!
 
واقعیت آن است که سران کمپانی هرمی- فرقه‌ای کوئست زمانی که دریافتند با استفاده از روش‌های معمول قادر نخواهند بود در یک سیر چند ساله، افراد جامعه را به الحاد و سرکشی علیه دولت‌های خود برسانند، بر آن شدند تا با بهره‌گیری از پروتکل‌های صهیونی، مسیر فکری و اعتقاد الحادی خود را در قالب بازاریابی شبکه‌ای و تحت نام کوئست ایجاد کنند تا پس از جذب افراد با شعارهایی که منشأ آن نیازهای اولیه‌ مردم است آن‌ها را به سمتی سوق دهند که هر آن‌چه اعتقاد و سنت افراد جوامع است تحت ‌تأثیر آن قرار گیرد. بدیهی است که هیچ حرکت و سیر تحولی امکان‌پذیر نیست جز این‌که یک جهان‌بینی و ایدئولوژی بستر و پشتیبان آن باشد تا در هر دست‌انداز و نقیصه‌ای آن را یاری کند.
 
کمپانی کوئست در این راستا دست روی آموزش‌هایی می‌گذارد که منشأ آن الحاد و ناکارآمدی خدای جوامع توحیدی است. آموزش‌های عرفان کهکشانی، تمام خاستگاه‌ها و نیاز افراد را به مرجعی ارجاع می‌دهد که نه خدایی توحیدی است و نه خدایی مادی، تا از این موضوع نه به‌ طور مستقیم ولی با الحاد مقدماتی ماتریالیسم را دامن زده و اومانیسم عرفانی را تبلیغ و از طرفی بعد روانی معناگرایی افراد را نیز ارضا کند.
 
گزاره‌های عرفان کهکشانی که از راه آموزش‌های متعدد به صورت کتاب‌هایی مثل "حکایت دولت و فرزانگی"، "چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرد؟"، "قورباغه‌ات را قورت بده"، "راز شاد زیستن"، "در قلمرو سکوت" و نیز فیلم "راز" در اختیار زیرمجموعه‌ها و اعضای کوئست قرار گرفته با منشأ ادیان باستانی سعی در ارائه‌ بینشی دارد که منشأ تحقق تمامی خواسته‌های بشری را کائنات و کائنات را خدمت‌گزار بشر می‌داند.
 
در فرهنگ آموزشی دسیسه‌ کوئست، کائنات در جایگاهی قرار گرفته‌اند که پاسخگوی تمام نیازهای بشری هستند و نیازها همانا نیازهای مادی و ثروت‌ اندوزی هستند که این نیازها نیز در یک سیر آموزشی از سوی خود کمپانی و الگوهای معرفی شده از طریق کوئست گسترش یافته‌اند. بر اساس همین آموزه‌ها تمرکز بیش از حد "تو"  به آرزوهایت، باعث رسیدن تو به اهدافت می‌شود و کائنات این‌گونه به تو آن‌چه می‌خواهی را می‌دهند.
 
از سوی دیگر در پروتکل شماره 23 دانشوران صهیون آمده است: «البته در تبلیغاتمان روی مبانی تربیتی و جنبه‌های اسرارآمیز و اعجازانگیز این دین (یهود) تأکید فراوان می‌ورزیم و در موقع لزوم، مقالاتی منتشر می‌کنیم و میان نحوه‌ حکومت ربانی خود و حکومت‌های گذشته‌ مقایسه‌هایی به عمل می‌آوریم و اشتباهات حکومت‌های غیریهودی را به گونه‌ای بسیار روشن بازگو می‌کنیم.»
 
بدین وسیله گزاره‌های الحاد کهکشانی دست ‌مایه‌ای مؤثر جهت رشد و تکثیر شبکه‌ هرمی کوئست شد که از یک‌سو تقویت‌کننده شبکه و از سوی دیگر برآورده ‌کننده افکاری است که مقدمات الحاد افراد را به وجود می‌آورد.
 
آن‌چه در یک دهه‌ گذشته قابل توجه است، تکثیر بسیار زیاد کتب آموزشی است که با بهره‌گیری از روان‌شناسی، به مفاهیمی چون موفقیت، مدیریت، درآمد و ثروت پرداخته‌اند.
 
کتاب‌هایی چون "حکایت دولت و فرزانگی"، "چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرد؟" ... و در نهایت فیلم مستند "راز" که خود بیش از همه به این مفهوم پرداخته است که هر مشکلی را در درون خود جست‌ وجو کنید و هر موفقیتی از اصلاح درون تو شروع می‌شود (مقدمات انقطاع از خدا) و این موضوعات فارغ از هر چیزی، مرجع هر اتفاقی را به‌طور مطلق خود انسان و ذهن او می‌داند و یک نوع اومانیسم روانی و رفتاری را دامن می‌زند که در فیلم راز به آن صحه گذاشته شده است.
 
مرجع هر اتفاق خوبی ذهن تو است و خارج از تو هیچ قدرتی بر تو مسلط نیست و منشأ هر چیزی تو هستی. در ادامه کائنات را مرجع و فرمان‌بردار تمام نیازهای فرد می‌خواند (اتصال تدریجی همه چیز به کائنات) و این ‌که هر آن‌چه معنا و ماورا می‌خوانیم، کائناتی است که تابع ذهن تو است و در این‌جا اومانیسم فلسفی را دامن می‌زند. آن‌چه در حال حاضر در کتب آموزشی و نوع تفکراتی که در سلسله آموزش‌های کوئست در حال تبلیغ و گسترش است چیزی جز محتوای فیلم راز نیست.
 
آری؛ این‌گونه است که صهیونیسم جهانی در طول یک‌صد سال گذشته با هدف‌گذاری جهت از بین‌بردن همه‌ ادیان، خدای دین هندو را ارج می‌نهد و اکنون شرکت هرمی-‌ فرقه‌ای کوئست با ظهور "ویجی اسواران" که هندویی مالزی‌تبار است، ساز موافق صهیونیسم را می‌نوازد؛ بنابراین شایسته است مسئولین و دستگاه‌های مربوط با جدی گرفتن خطر کوئست نه به عنوان یک تهدید اقتصادی، بلکه به عنوان یک تهدید امنیتی به مبارزه و آگاه سازی جوانان نسبت به این دسیسه هرمی بپردازند.

اقدامات خشونت آمیز منافقین در اردوگاه اشرف و درگیری آنها با نیروهای عراقی، این گروهک تروریستی را به ادامه سیاست جوسازی علیه دولت منتخب مالکی با هدف تحریک افکار عمومی جهان و جلوگیری از اخراج آنها بر اساس قانون اساسی عراق واداشته است.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از رسانه های عراق،  نیروهای نظامی عراق در راستای اجرای قانون اساسی این کشور و مقابله با حضور گروه های تروریستی در خاک خود با اقدامات خشونت آمیز گروهک منافقین در اردوگاه اشرف در دیاله روبرو شدند.

اقدامات خشونت آمیز تروریستهای فرقه رجوی از ساعت 4 بامداد به وقت محلی با سلاح سرد، سنگ، بطری و چوب آغاز شد و تا ظهر نیز ادامه داشت پس از آن به وقوع پیوست که نیروهای عراقی قصد داشتند در یک گورستان در داخل اردوگاه اشرف ایست بازرسی ایجاد کنند که با مخالفت منافقین روبرو و در نهایت این امر منجر به درگیری شد.


 
به گفته خبرگزاریها در این درگیری، یکی از منافقین به هلاکت رسید و 12 نفر دیگر زخمی شدند. همچنین 13 نیروی عراقی از جمله 5 افسر نظامی زخمی شدند هر چند که رسانه های نزدیک به منافقین تعداد کشته شدگان را بیش از 21 نفر اعلام کرده اند و خبر از صدها زخمی داده اند.

این اقدام منافقین در راستای جوسازی علیه دولت عراق و تلاش برای جلوگیری از بسته شدن اردوگاه اشرف قلمداد شده است. گروهک منافقین به این طریق و با مظلوم نمایی سعی دارد افکار عمومی جامعه جهانی را با خود و علیه دولت عراق همراه کند که البته اینگونه مظلوم نمایی ها شگرد امثال رجوی ها است  که هر از چند گاهی  با سوء استفاده از جان چند انسان فریب خورده سعی در مظلوم نمایی و مطرح کردن این گروهک در بین افکار جهانی دارند.

گروهک منافقین که سرکرده های آن مریم و مسعود رجوی  با اقامت در مکانهای امن ،با فریب عده ای انسان ساده لوح  و دادن وعده های دروغین،آنها را جذب اردوگاه اشرف در عراق می کنند و در حالیکه خودشان به خوشگذرانی و عیش و نوش مشغولند این عده از انسانهای ساده لوح بیگناه را قربانی امیال   و هوی و هوس خود می کنند تا گروهکی که سالهاست نابود شده محسوب می شود،بار دیگر مطرح شود.
 
جان انسانها برای امثال رجوها متاعی بی ارزش است که می تواند برای حیات این گروهک  مصرف شود و خود سرکردگان این گروهک تروریستی هرگز روزی را در اشرف اقامت نخواهند کرد . این در حالی است که اخیراً برخی اعضای این گروهک با انتقاد شدید از راحت طلبی های مریم و مسعود رجوی و سوال اساسی از آنها پرسیده اند :
 
اول اینکه : چرا باید عراقی ها را وادار به میزبانی از خود کنیم ؟ چرا اصرار داریم در کشوری بیمانیم که مردم و دولتش نمیخواهند آنجا بمانیم ؟


دوم اینکه : اگر ماندن در اردوگاه اشرف برغم خواست ملت و دولت عراق ضروری است ، چرا مریم و مسعود رجوی از خانه های راحت و امن خود در پاریس و کشورهای دیگر خارج نمیشوند و به اشرف نمی آیند تا در کنار بقیه زندگی کنند ؟

در واقع با وجود همه تلاش هایی که سرکردگان گروهک منافقین برای مظلوم نمایی می کنند ، ویژگی راحت طلبی و عیش و نوش و خوش گذرانی آنها در کشورهای اروپایی صدای بسیاری از نیروهای پادگان اشرف را نیز در آورده است . آنها از خود می پرسند چطور تا زمانیکه صدام دیکتاتور و جانی حاکم عراق بود با او همراه بودیم و حتی در تجاوز به میهن خود او را یاری رساندیم اما حالا که دولتی منتخب ملت عراق بر سر کار آمده است ، باید با او بجنگیم و ... ؟

در هر حال،قانون اساسی عراق اجازه نمی دهد گروه های تروریستی در این کشور حضور داشته باشند و از خاک آن برای آسیب رساندن به همسایگان عراق استفاده کنند و مقامات عراق نیز از جمله "نوری المالکی" نخست وزیر و "هوشیار زیباری" وزیرامور خارجه همواره بر این موضوع تاکید کرده اند که حضور گروهک تروریستی منافقین در عراق بر خلاف قانون اساسی این کشور است.
 
مردم عراق نیز خواهان اخراج منافقین از کشورشان هستند به طوری که در 11 دسامبر سال گذشته میلادی، گروهها و نهادهای جامعه مدنی از استانهای مختلف عراق با برگزاری تظاهراتی در برابر اردوگاه اشرف(عراق جدید) که بیش از 3400 عضو گروهک تروریستی منافقین را در خود جای داده است، از دولت عراق خواستند سازوکارهایی را برای اخراج این افراد از کشورشان وضع کند هر چند که فشارهای بین المللی  دولتهای غربی تا کنون مانع از اخراج  عناصر این گروهک از خاک عراق شده است اما بالاخره روزی خواهد آمد که این فشارها کار ساز نخواهد بود.

گفتنی است،دولت عراق پرونده امنیتی اردوگاه عراق جدید(اشرف) را اوایل سال 2009 از نظامیان آمریکایی تحویل گرفت و نیروی امنیتی ویژه ای برای حمایت از این اردوگاه تشکیل داد؛ حدود 3466 عضو گروهک منافقین در این اردوگاه به سر می برند.
 
گروهک تروریستی منافقین از دهه هشتاد پادگان نظامی اشرف دراستان دیاله (57 کیلومتری شمال شرق بغداد ) را به عنوان مقر خود برگزید.
 
گروهک تروریستی منافقین علاوه بر اقدامات تروریستی علیه ملت ایران در همکاری با رژیم دیکتاتوری بعث و القاعده جنایتهای فراوانی نیز علیه ملت عراق مرتکب شد


با انتشار گفت و گویی با سعید تاجیک (فرد هتاک به فائزه هاشمی)، مدعی شد وی بازداشت نشده است.

سعید تاجیک که به گفته اژه ای به علت فحاشی به فائزه هاشمی دستگیر شده، از پشت میز کارش [ریاست بسیج مستعضفین پالایشگاه تهران] می گوید: تکذیب می کنم. یک عده دارن شیطنت می کنن.

او ادامه می دهد: من خدمت آقای دادستان هم عرض کردم الان ?? ماهه اغتشاشه. شما دارین می بینین که این دختر هر.... کث.... شترسوارساندویچ خورـ یعنی با همین لحن گفتم ها..ـ هر موقع شما گرفتینش میگه من دارم ساندویچ می خورم. این چه ساندویچیه که ?? ماهه داره گاز می زنه تموم نشده! اینها از تمام خط ها عبور کردن. به خدا و پیغمبر و امام و حضرت امام و حضرت آقا توهین کردن. شما هیچکدومتون رگ تون بیرون نزد. اکثر مسئولین نظام، بخصوص خیلی از حوزوی های ما خفه خون گرفته بودن.. مقام هاشمی بالاتره یا نعوذبالله مقام آقا امام زمان؟ ... این همه این کثافت ها از تمام خط قرمزها عبور کردن، به تمام مقدسات ما توهین کردن هیچکس رگ اش بیرون نزد، اون وقت من به کر..... هاشمی گفتم یابو به تریج قبای همه برخورده؟

 می خواستم در مورد خبر دستگیری شما صحبت کنم. صحت داره این خبر؟

نه! تکذیبش می کنم. دیروزهم بچه هابه من گفتن. برای من فرستادن خبرو. نه! تکذیب میشه. البته می دونم شیطنت کیه...

شیطنت کی؟

تلفنی نمی تونم بگم، دارن شیطنت می کنن سر یک موضوعی. دارن یک محکی می زنن. می دونم ام کار کیه. حالا انشالله بمونه جواب شونو خودمون بدیم.

پس نگرفتن شمارو؟

حاج خانوم!من الان سرکار هستم.

بله ماهم تعجب کردیم. ولی خب دادستان کل کشور گفتن. همه سایت هام نوشتن...

نه؛نه. البته قبل از عید دستگیر شده بودم. یک هشت نه روزی هم اوین بودیم. یک سه روزی هم اعتصاب غذا کردیم.

ای بابا! اعتصاب غذام کردین؟!

بله. بعد خلاصه دیدیم صدامون بیرون نمی رسه، آخه آقایونم به اصطلاح می خواستن جامعه ملتهب نشه. چون از دانشگاه های اقصی نقاط کشور با من تماس می گرفتن که اگر شمارو بگیرن ما می ریزیم جلو قوه قضاییه. آقایونم شنود می کردن دیگه... الان هم تلفن داره شنود میشه ولی بذار نفر سوم هم بشنوه که  یک خرده حالش جا بیاد... خلاصه دیدن بچه ها دارن با ما تماس می گیرن، از بقیه جاهام، حالا یا مستقیم یا غیر مستقیم به ما مراجعه می کردن که اگر شما رو بگیرن ما میریم جلو قوه قضاییه. خلاصه دیگه هفت هشت روزی ما رو بردن اوین. چند روزی اوین بودیم و مابقی شم از ما پذیرایی کردن...

از شمام پذیرایی کردن حاج آقا!

نه! کتک متک نه! بردنمون ....[مفهوم نیست]. بعدشم دو سه روز آخر بنده اعتصاب غذا کردم. اعتصاب غذام هم سه دلیل داشت: یکی اینکه خودم رو تنبیه بکنم در وهله اول که حضرت آقا رو تو این قصه اذیت کردم. دوم اینکه اعتراض داشتم به عملکرد قوه قضاییه؛ اعتراض شدید. سوم هم اینکه به خود آقای دادستان هم عرض کردم که هاشمی و خاندانش و زنش و بچه هاش و بخصوص فائزه، اونام باید دستگیر بشن. توجه کردی؟

بعله. راستی حاج آقا اون حرف هایی که در فیلم می شنویم واقعا گفته شده؟

ببینین من البته ماهواره ها رو نگاه نکردم که ببینم کدوم فیلم رو گذاشتن. دو تا کیلیپ بود؛ اونی که گفتم دهنتو جر میدم، پدرتو در میارم، درست بود، اونارو خودم گفتم. به آقای دادستان هم گفتم کتمان نمی تونم بکنم.حرفی رو که بوده زدم، اونم به خاطر اینکه قوه قضاییه با اینا برخورد نکرد، این آتشفشان در درون من غلیان کرد، یکدفعه منفجر شد. حالامنتظر بدتر از ایناشم باشن. منتها .... گفتن فحاشی به طور کلی نفی میشه که مام روی چشم مون میذاریم.... اما اون فحش رکیکی رو که آخرش هست من به طور کلی تکذیب می کنم. من فحش ندادم. اونو کس دیگه گفته. توجه می کنین؟

بعله! حالا اصلا فیلم رو کی گذاشته؟ یک ذره مشکوک به نظر نمی رسه؟

خب مشکوک که کل داستان مشکوکه، ولی من خدمت آقای دادستان هم عرض کردم که والله قسم من کارم عمل به هنگام بود. من برخورد با اینا رو جزو زندگیم می دونم و واجب هم هست. یعنی به خودم واجب می دونم که با اینا برخورد کنم. به دادستان ام عرض کردم من پامو از اینجا بذارم بیرون حیثیت برای هاشمی نمیذارم؛ چون شما برخورد نکردین حالا خود ملت باید برخورد قهر آمیز بکنن. همون روزی که حضرت امام فرمودن اگر مسئولین به داد شما نرسیدن راسا اقدام بکنید، تکلیف رو روشن کردن. خب مام می خوایم راسا اقدام بکنیم. توجه کردین؟ 

 

بعله! ولی حاج آقا رئیس قوه قضاییه، باید عمل بکنه. به نظر شما چرا نمی کنه؟

حاج خانم! قوه قضاییه گندشو درآورده. الان تمام اعتراض ما روی قوه قضاییه س. من خدمت آقای دادستان هم عرض کردم الان ?? ماهه اغتشاشه. شما دارین می بینین که این دختر ..... شترسوارساندویچ خورـ یعنی با همین لحن گفتم ها..ـ هر موقع شما گرفتینش میگه من دارم ساندویچ می خورم. این چه ساندویچیه که ?? ماهه داره گاز می زنه تموم نمیشه! اینها از تمام خط ها عبور کردن. به خدا و پیغمبر و امام و حضرت امام و حضرت آقا توهین کردن. شما هیچکدومتون رگ تون بیرون نزد. اکثر مسئولین نظام، بخصوص خیلی از حوزوی های ما خفه خون گرفته بودن.. مقام هاشمی بالاتره یا نعوذبالله مقام آقا امام زمان؟ مقام هاشمی بالاتره یا مقام حضرت آقا؟ این کثافت ها این همه از تمام خط قرمزها عبور کردن، به تمام مقدسات ما توهین کردن، هیچکس رگ اش بیرون نزد، اون وقت من به کره هاشمی گفتم یابو به تریج قبای همه برخورده؟ رگ همه زده بیرون! این برای اینه که قوه قضاییه نتونسته درست عمل بکنه. این را هم یقین دارم که لاریجانی با این حرفی که در مورد من زده خودش از همین هاست.

خود همین ها یعنی کیا؟

اینا ادمای خود هاشمی ان. عمله اکره خود هاشمی ان. حالا نمی تونم پشت تلفن به شما بگم، دارن صدای منو می شنون ولی من توی خود اوین شم گفتم، البته این رو نگفتم ولی پاش برسه به خود لاریجانی ام میگم. من از احدالناسی جز خداترس ندارم.

چطور؟

چون جون ام رو گذاشتم کف دستم. کار و زندگی امو گذاشتم. رفیقام جلوی چشمام تیکه پاره شدن. من تیکه های تن شون رو از روی زمین جمع و جور می کردم. من که ساکت نمی شینم. من و امثال من ـ حالا اسم نمی خوام ببرم ـ ساکت نمی شینیم. شاهرگ مون بره اون گره ای رو که جلو کفار باز کردیم، نیگر میداریم. به آقای دادستان هم عرض کردم. گفتم مسئولین نظام ما یک عده شون آلزایمر گرفتن. حضرت امام گفت جنگ مرز و جغرافیا نمی شناسه. تا کفر هست ما هستیم. مبارزه ام هست...

ولی ببینین حاج آقا اتهام شما اینه که بالاخره دارین در مملکت اسلامی قانون شکنی می کنین.

غلط کردن! اینا دارن کلیشه ای برخورد می کنن. من دارم با یک دختر ه..... برخورد می کنم؛ آقا صدای همه تون دراومد؟! ببینم قران رو توی مسجد  سوزوندن، مشکل نیست؟ خواهرم! اینا قران آتیش زدن، مسجد آتیش زدن..

کی؟

روز عاشورا. اینا روز عاشورا ریختن بیرون. سرکرده این فتنه کیه؟ خود هاشمی و خاندانش. زنش صبح انتخابات میاد رایشو بندازه توی صندوق میگه بریزین بیرون. آقا! میگه موسوی رای آورد آورد نیاورد، ملت بریزن توی خیابون حق شونو بگیرن؟!...این یعنی چی...

حالا ببینین آقای مطهری یک چیزی گفته....

اونو که ولش کن. غلط کرده. اصلا نگو مطهری خواهرم. اون نجس العینه. من حاضر نیستم اسم شهید مطهری رو روی این کثافت بذارم. بگین علی فریمانی. همین ملعون ـ نوارش هست ـ توی مجلس میگه کوچک زاده اسمش کوچک زاده نیست آخرش اف داره! اون وقت این اعتراض می کنه؟! وقتی این اعتراض می کنه باید بهش بگه بتمرگ پفیوز؟ با همین لحن؟ این اقایی که دنبال اینه که من شلاق بخورم اگر واقعا قانون اسلام برای صغیر و کبیر، غنی و فقیر یکیه باید برای اینام برابر باشه. یعنی چی که چون این نماینده مجلس است در شانش نیست، یعنی چی؟ کسی که الان باید شلاق بخوره، علی مطهریه. من گفتم حرومزاده، درسته اما اینا یقه این صانعی، این .......... رو گرفتن؟ چرا این ...................... رو نگرفتن؟...

آهان! شما درد دین دارین. باشه. ولی چرا وقتی مشایی این حرفا رو می زنه، احمدی نژاد این کارها رو می کنه.. شما ساکت این؟

مشایی رو که سرتاپاشو ...................... گرفته. شما فکر نکن من جای دیگه انتقاد ندارم. مشایی از اینا ...... تر. اینا از مشایی ..... تر. مشایی یک آدم مرتاضه. رمال داره در زنجان، از اون خط می گیره.....

خب احمدی نژاد تاییدش می کنه....

باشه احمدی نژادم اشتباه می کنه. بیخود می کنه تاییدش می کنه. ببین خواهر من هرکی در خط ولایت بود نوکرشم، هرکی از خط ولایت عبور کرد ما دشمن خونی اش هستیم. مقابلش می ایستیم. قران هم فرموده، پیغمبر هم فرموده. ما دیگه از قران خودمون و سیره انبیای خودمون که نمی گذریم. من به آقای دادستان هم گفتم آقا بنده گردنم در مقابل قانون مثل مو باریکه. هر حکمی که شما برای بنده ببرین روی چشم ام میذارم اما به شرطی که کلیشه ای برخورد نکنین....

ـ حالا فکر می کنین نوبتش میشه که یک روزی باشما هم برخورد بکنن؛ یعنی جدی برخورد بکنن؟

ببین من که زبونی نیستم که بخوام کوتاه بیام، برخورد بکنن. خودشونم بالاخره برخورد بچه حزب اللهی رو می دونن. می خوان بکنن بسم الله. اوندفعه هم که مارو بردن به کسی نگفتن. متوجه ای؟

بعله!

بچه ها قرار بود از اقصی نقاط کشور بریزن. یعنی آمادگی شو دارن. منم به بچه ها شماره تلفن دادم که اگر منو گرفتن سریع کاری رو که باید بکنن، بالاخره بکنن. آمادگی شو دارن الحمدالله. بچه حزب اللهی ها بی صاحب که نیستن که!

ـ بله ولی بالاخره بچه حزب اللهی ها هم به یک فرمانی میان توی خیابون...همین جوری بیان همه شون رو می گیرن. اون وقت چیکار می کنن؟ مگه چند نفرن؟

چندنفرن! حالا بگیرن ما رو، برخورد قهر آمیز بکنن ببینن بچه حزب اللهی ها چیکار می کنن.

ـ گرفتن شون که کاری نداره که.

کاری نداره چیه خواهرم! مگه می تونن قطار بگیرن همه رو ببرن؟ یکی دو تا هستن مگه. طبق فرمان چیه؟ مگه وقتی ریختن تو اغتشاشات همه رو لت و پار کردن و قلع و قمع کردن به فرمان کسی بود؟

ـ آهان! خودشون ریختن.

بله، بچه بسیجی خودش عمل اش به هنگامه، می دونه چه زمانی باید عمل بکنه. این نیست که کسی به اینا خط بده. توجه کردی؟

ـ بله ولی بالاخره یک مرکزی باید باشه که...

نه؛ نه؛ مرکز نمی خواد. مرکز فرماندهی حزب اللهی عقل و درایتشه. شور و شعور خود بچه هاس. اینکه مثلا منو بگیرن ببرن زندان، جواب بچه ها به خاطر من نیست. اونا به خاطر تفکره که میان....

ـ ولی بالاخره بسیج فرمانده داره دیگه...

نه؛ نه؛ اصلا توی این بازی ها وارد نشین که بسیج فرمانده داره؛ مثلا عزیز جعفری بیاد بگه؟ نه؛ این جوری نیست. خود بچه ها میان به صورت خودجوش.

ـ خودجوش؟

بله به صورت میدانی میان. تو نماز جمعه می گن آقا فلانی رو گرفتن. بچه ها میگن آقا بریم اینجا، بریم فلان جا...مگه خیلی از این اتفاقات نیفتاده؟ این جور نیست که بچه ها بشینن. بر فرض مثال الان من بسیجی نیستم ولی حزب اللهی ام. منتظر بشم آقای عزیز جعفری به من فرمان بده؟ نه سپاهه، نه وزارته، نه نیروی انتظامیه، هیچ جا...این انگ ها به ما بسته نمیشه؛ نه؛هر جا که بسیجی ببینه خط امام در خطره، هرجا بسیجی احساس بکنه در مقابل خون شهدا و در مقابل ارزش های اسلامی یک سری عناصر فاسد وایسادن و می خوان یک جریان کثیف و سیاسی راه بندازن، خود بچه ها به صورت خودجوش جلوی این جریان فاسد و کثیف می ایستن.

ـ خودشون؟

بعله خودشون.

.....................

ـ یعنی اونا مقابل دین بودن...

من اون کسی که دست دوست دخترشو گرفته اومده بیرون، بستنی لیس می زنه، می خواد با کفش نماز بخونه ، دهنشو جر میدم. اینا مردم نیستن. توجه می کنی؟

ـ بعله! همه توجه ام به شماست.

این محاربه. باید اعدام بشه. شما آیه ?? سوره مائده رو بخونین. میگه کسی که در مقابل پیغمبر خدا و دین خدا می ایسته، اینو باید دست و پاشو، خلاف همدیگه قطع بکنین. حکم خداست، لاریجانی باید بگه؟!

ـ ولی وقتی حکومت اسلامیه، رئیس قوه قضاییه داره، نباید قانون باشه؟

منم دارم در چارچوب حکومت اسلامی حرف می زنم نه حکومت قذافی. کسی که در مقابل حکومت اسلامی صف آرایی می کنه، می خواد ارزش ها رو زیر پا بذاره باید تیکه تیکه اش کرد.

ـ حالا خوب شد گفتین قذافی. الان ملک حسن، پادشاه اردن رو دعوت کردن ایران. این درسته؟

ببینین اون ملک فهد، اون حرومزاده که حضرت امام فرمود من اگر صدام رو ببخشم ملک فهد رو نمی بخشم. اگر فهد با آب زمزم و کوثرم خودشو شستشو بده، غیر قابل بخششه...

ـ ببخشین من گفتم ملک حسن، پادشاه اردن رو گفتم...

ملک حسن. من هم تعجب کردم گفتم ملک فهد رو که دعوت نکردن.

ـ نخیر هنوز دعوت نکردن. پادشاه اردن رو گفتم.

این هم پسر همون حسین اردنی ملعونه که طناب جنگ علیه ایران رو کشید، حالا اومده اینو دعوت کرده. حالا باید ببینیم اینو کی دعوت کرده... البته من الان نمی تونم نتیجه گیری بکنم ولی اینو بدون که در هر حال دعوت این کسانی که حضرت امام اونا رو منفور و ملعون معرفی کرده زیر سر امثال مشایی و هاشمیه.

ـ احمدی نژاد گفت من دعوت کردم عقب نشینی هم نمی کنم، خودم شنیدم.

آقای احمدی نژادم که وحی منزل نیست که. آقای احمدی نژاد تا زمانی برای ما آقای احمدی نژاده که در خط ولایت باشه. خارج بشه از این خط ایشونم منفور بچه بسیجی هاست. منفور ملت ایرانه. اگر تو خط ولایت بود نوکرشم هستیم. اینکه احمدی نژاد بره پیش اینا یا لاریجانی بلند میشه میره مبارک رو ماچ می کنه، نعوذبالله اینا فرستاده خدا نیستن که ما بگیم اینا هر کاری بکنن ما قبول داریم. نه؛ ما پیرو ولایت مون هستیم، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه بیش.

ـ حاج آقا! سئوال آخرم اینه که الان احتمال میدین دستگیرتون کنن؟ ببرن تون واقعا؟

دستگیرمون کنن. من که ترسی ندارم که.

ـ می دونم ولی احتمالشو می دین که این کارو بکنن؟

ببین خواهرم، من جرمی مرتکب نشدم. با دختر هاشمی برخورد کردم، با پسرش. فحش دادم. دری وری گفتم، جرم ام هم ثابت بشه در وهله اول طبق ماده  ??? قانون کیفری، ?هزار تومن تا صدهزارتومن جریمه س، اگر ثابت بکنن ?? ضربه شلاقه. نهایتش ام یک سال زندانه. این که زندانه من اگر تو خرمن آتیشم بگن میرم، اگر تو دهنه کوه آتشفشان هم بگن میرم،..... این  مهم نیست که منو بگیرن، مهم اینه که عملکرد قوه قضاییه در چه راستایی داره شکل می گیره. قوه قضاییه ما فشل است، قوه قضاییه ما سوراخه. قوه قضاییه ما مشکل داره...

ـ می فرمودین...

چه اونی که قیطریه می شینه چه اونی که جنوب شهر، همه باید در برابر قانون متواضع باشن، قانون هم باید با همه اینا یکسان برخورد بکنه...

ـ خب نمی کنه که.

خب مردم باید خودشون یک حرکتی بکنن دیگه. من خدمت شما عرض بکنم الان فکر نکنین چون آقای لاریجانی نماینده حضرت آقاست در قوه قضاییه، آقا ازش رضایت کامل داره. نه. ایشون عملکردش درست نبوده. در این مدتی که ایشون اومده من شنیدم به جرم اضافه شده.. البته آمار دقیق شو نمی دونم. یکی از این دوستان ما می گفت از وقتی لاریجانی اومده تعداد زندانی های ما اضافه شده.

ـ خب زندانی های این دو سال اخیر بعد از انتخاباته دیگه.

نه؛ نه. انتخابات. باز شما یک خرده داری میری خاکی. مسائل پیرامون انتخابات بحث خودش را داره. اون اصلا سوای این حرفاست...

ـ نه دارم از نظر تعداد زندانیان میگم.

نه اونا زندانی سیاسی ان، زندانی سیاسی با زندانیانی که جرم اجتماعی مرتکب می شن فرق می کنه.

ـ آهان یعنی شما می گین زندانی عادی زیاد شده.

آره. مثلا همین مواد مخدر. یا مثلا اعلام کردن با چاقو کش ها برخورد قاطع می کنیم، حتی اعدام می کنیم. اون وقت شما ببینین رسما در تهرون اینهمه چاقو فروشی هست. انواع و اقسام چاقو و قمه رو دارن می فروشن. کجا با اینا برخورد کردن؟..


 در روزگاری که تماشاگر در فوتبال ما کیمیا می‌شود و برای داربی تهران هم آزادی پر نمی‌شود، جایی مثل تبریز با آن تماشاگران پرشمار و پرانرژی حکم جزیره گنج را پیدا می‌کند. همین هم می‌شود که هر مربی، بازیکن و مالکی آرزو دارد تیمی در دیار ستارخان و باقرخان داشته باشد.

در این میان اما تراکتور بهترین ریسمان برای رساندن مردان متمول به آرزویشان است. خون زیر پوست عاشقان شهرت و محبوبیت می‌دود وقتی 70 هزار تماشاگر ورزشگاه تبریز نام‌شان را فریاد بزنند و برای‌شان هورا بکشند.

تبریزی‌ها مردمان بسیار خون گرم و دوست داشتنی هستند که برای هر کسی که یک قدم برای شان بردارند، 10 قدم بر می‌دارند، پس خیلی عجیب نیست که مرد متمول فوتبال ایران این روزها در تبریز آفتابی شده است. قصد و نیتش هم بر کسی پوشیده نیست. او سودای سوار شدن بر تراکتور فوتبال ایران را دارد. اما پرسش اینجاست که خرید تراکتورسازی توسط حسین هدایتی اتفاقی میمون و خجسته برای فوتبال تبریز است؟ برای رسیدن به جواب این پرسش باید نگاهی به کارنامه دوران نه‌چندان طولانی حضور او در فوتبال داشت.

هدایتی با لقمه درشت پرسپولیس پا به صحنه گذاشت اما دوران مدیریتش به عنوان رییس هیات‌مدیره این باشگاه با چالش‌ها و حواشی بسیاری در پرسپولیس همراه شد و سرانجام خوشی نداشت. ارثیه او برای پرسپولیس همچنان پرونده‌های مفتوح و پر سر و صدای این باشگاه است. بدهی 400هزار دلاری به نلو وینگادا مربی پرتغالی که هدایتی از او به عنوان هدیه‌اش به هواداران پرسپولیس یاد می‌کرد و البته مالیات قرارداد نجومی افشین قطبی در سال دوم حضورش در این باشگاه که توافقات اولیه آن با همین جناب هدایتی در دوبی انجام شد.

در حالی که باشگاه پرطرفدار تهرانی با این مشکلات دست به گریبان است، هدایتی سرخورده و ناکام در خرید سهام پرسپولیس به استیل‌آذین خودش بازگشت و اتفاقا با تمرکز روی این تیم توانست آن را به لیگ برتر جایی که عاشق تیم‌داری در آن است، رهنمون سازد. اما لیگ برتر هرگز برای تیم او خوش‌یمن نبود و در سال دوم در حالی که تیمش با ادعای قهرمانی پا پیش گذاشت، به سرنوشتی عجیب و عبرت‌آمیز دچار شد.

پول بی‌زبان و فراوان او نتوانست برای تیمش حکم کیمیا داشته باشد تا این تئوری را که می‌‌گوید پول شرط کافی و لازم برای موفقیت یک تیم است، از اساس رد شود. تیم او هیچ چیز کم نداشت؛ نه ستاره و نه مربی، نه پول اما با قدرت عجیبی در حال سوراخ کردن کف جدول است. چه کسی باور می‌کرد تیمی با مهدوی‌کیا، معدنچی، کعبی، زندی و حتی علی کریمی در فاصله نیم‌فصل مانده به پایان مسابقات گزینه اصلی و بی‌رقیب برای سقوط باشد.

شرایط باشگاه هالیوودی ایران چنان رقم خورد که خود هدایتی لب به اعتراف گشود و از ضعف‌های مدیریتی باشگاهش گفت، انتخاب‌های اشتباه مدیریتی و آمدن‌ها و رفتن‌های زیاد نشان‌ داد که هرگز یک تفکر حرفه‌ای و منسجم بر این باشگاه حاکم نیست و تیم نه‌تنها در داخل میدان که خارج از آن و در رأس مدیریت باشگاه هم با مشکلات عدیده‌ای مواجه است. حالا مالک باشگاهی با این رزومه درخشان سقوط به لیگ یک را برای خود یک شکست مهلک مدیریتی دانسته و حاضر به پذیرش تبعات آن نیست. اینگونه است که می‌خواهد در صورت سقوط تیمش خودش شخصا در لیگ برتر بماند.

سقوط "افت" دارد و مرد متمول هرگز حاضر به پذیرش آن نیست. چه کاری راحت‌تر از خرید یک باشگاه لیگ برتری؟ اینگونه است که او با چمدانی پر از پول به تبریز سفر می‌کند و پیشنهادی اغواکننده پیش‌روی مسوولان باشگاه تراکتور قرار می‌دهد.

طبق قوانین AFC یک نفر نمی‌تواند دو تیم در یک لیگ داشته باشد بنابراین شایعه شده که هدایتی درصدد است در صورت خرید تراکتور، استیل‌آذین را به یکی از شهرستان‌ها هبه کند و به این  ترتیب تیمی که می‌رفت کم‌کم جایگاه خود را در فوتبال ایران پیدا کند، به سرنوشتی نامعلوم مبتلا خواهد شد. سرنوشتی که چه بسا تراکتور را هم بعد از چند صباحی زندگی در آغوش مالک جدید تهدید کند؛ تراکتوری که شرایطش به مراتب حساس‌تر از استیل‌آذین است و قلب مردمان یک منطقه وسیع جغرافیایی ایران به عشق آن می‌تپد.

شاید مهم‌ترین تکلیف امروز مقامات استان آذربایجان و شهر تبریز وسواس بیشتر در پیدا کردن مشتری برای تیم پرطرفدار خود است تا تراکتور قربانی دیگری برای ماجراجویی تازه هدایتی در فوتبال نباشد. تبریز خودش قطب صنعتی کشور است و پتانسیل بالایی برای گرداندن تیمی با این همه هوادار دارد.

تصور کنید تراکتور با این همه هوادار عاشق و سینه چاک سقوط کند. آن وقت فوتبال بی دایه ما به کدامین شور و کدامین عشق دل خوش باشد. تبریز و تراکتور و هوادارانش حالا اخرین یادگار آن فوتبالی هستند که روزگاری تمام آسیا و اروپا در حسرت داشتن تماشاگران پرشور و پرتعدادش بودند. پس در حفظ و ماندگاری این جزیره گنج از تمام تلاش‌مان دریغ نکنیم


تحولات بی سابقه ای که این روزها در دولت دهم در جریان است و بیشتر به یک پوست اندازی سریع عقیدتی-ایدئولوژیک شبیه است،? حول محور تنها یک نام در جریان است: اسفندیار رحیم مشایی.

اظهار نظر بی سابقه احمدی نژاد درباره "دعوت از شاه اردن"، ورود حمید بقایی به حلقه قدرت اول دولت، تجهیز دهها نشریه و روزنامه برای عملیات رسانه ایی حامیان مشایی و نهایتا عزل کاوه اشتهاردی از مدیریت موسسه ایران تازه ترین این فرایند سریع پوست اندازی دولت دهم بود.

احمدی نژاد که اینک خود را از حامیان سابق خود بی نیاز می بینید،?بی مهابا پازل های قدرت دولت را در اختیار مشایی قرار می دهد و "کل" دولت می رود تا با گرفتن آرایشی کاملا انتخاباتی و هوشمند در خدمت مشایی و ریاست جمهوری او یا فرد مورد نظر او درآید.

تداوم مخالفت های شدید اصولگرایان با مشایی هم کوچکترین اثر تردیدآمیزی در اراده محمود احمدی نژاد برای "سپردن قدرت به مشایی" نداشته است.

این معادله آنچنان برای احمدی نژاد مهم است که ابایی ندارد که هرگونه هزینه ای را هم برای آن بدهد و حتی از حمایت موثر فردی چون آیت الله مصباح یزدی هم محروم شود و برای اولین بار طعم هشدار شدید آیت الله مصباح علیه خود را بچشد،?هشدارهایی که یکی از دلایل تغییر سرنوشت اصلاح طلبان را در سالهای 79-80 شد.

از نظر حامیان سابق احمدی نژاد نظیر آیت الله مصباح یزدی و بسیاری از روحانیون سابقا حامی احمدی نژاد "خاستگاه فتنه جدید" است.

امروز کار به جایی رسیده است که جریان نزدیک به آیت الله مصباح به همراه اخراجی های دولت نهم و دهم کم کم میاندار حملات شدید به شخص محمود احمدی نژاد - و نه فقط مشایی-شده اند، مروری بر محتوای نشریات "یالثارات و نهم دی" در هفته های اخیر شاهدی بر این ادعا است.
با این اوصاف،?هرچند احتمال برخورد جدی یا حتی حذف احمدی نژاد بسیار بعید است،?اما به نظر می رسد چالش بر سر مشایی به مراحل حساسی رسیده است،? با این فرض شاید دومین حکم حکومتی رهبرانقلاب درباره مشایی در راه باشد تا "شاید" این چالش متوقف شود.

مروری بر نخستین حکم حکومتی رهبرانقلاب درباره مشایی بسیار راهگشا است: " انتصاب جناب آقای اسفندیار رحیم مشایی به معاونت رئیس جمهور بر خلاف مصلحت جنابعالی و دولت و موجب اختلاف و سرخوردگی میان علاقمندان به شما است."
با این حال نباید فراموش کرد، رفتار سیاسی احمدی نژاد تاکنون اثبات کرده است که او از دادن هیچ هزینه ای در راه مشایی،?حتی استفاده از ابزار استعفاء یا تهدید به استعفاء رویگردان نیست...

« خوشحالم و تشکر می کنم. وقتی آمدید و دیدمتان ، حس کردم هنوز زنده ام ، ناصر حجازی هنوز زنده است.» مرد ، راست ایستاده و می جنگد. اسطوره تمام قد ایستاده و می گوید:« زنده ام ، جنگید و باز هم می جنگم. » اوست ناصر حجازی ، مردی که عاشق عقاب بودن است ، حتی امروز اگر در قفس باشد. حجازی ست که در مراسم افتتاحیه وب سایت شخصی اش اینچنین کلام را آغاز می کند.

قرار راس ساعت 3 بعد از ظهر است ؛ یعنی درست همان زمانی که ناصر حجازی از راه می رسد. سوار بر ماشین شاسی بلندی که راننده اش کسی نیست غیر از مدیر وبسایتش شخصی گلر افسانه ای فوتبال ایران که استقلالی ها او را اسطوره تیم شان می نامند. او مسیری نزدیک به 100 متر را برای رسیدن به محل دفتر باید پیاده طی کند . آرام و شمرده ، قدم ها را از پی هم بر می دارد. به آرامی سخن می گوید و لبخنتدش را سعی می کند هر آن بر لب داشت باشد. وسط مسیر وقتی به الونگ و ماییچ می رسد ، مکثی می کند تا نفسی تازه کند؛« ببخشید من می خواستم نفسی بگیرم. چطوری ، الونگ؟ کجایی ؟» و بعد شروع به انگلیسی حرف زدن می کند با بازیکن اسلواک استیل آذین که این روزها مجالی برای بازی در این تیم ندارد؛« این بازیکن ، بهترین دفاع تیم من در اسلواکی بود. با این قد و قامت وقتی آمد ایران ، فکر می کردم ستاره می شود. نمی دانم چرا خیلی ها کج سلیقگی می کنند.» سری به نشانه افسوس تکان می دهد و می رود به نبرد پله های ساختمان.

تصویر

« دوست عزیز و همراه همیشگی...» این بخشی از متنی است که علی فتح الله زاده در دفتر یادبود ناصر حجازی می نویسد. او که در زمان رسیدن حجازی در دفتر حاضر بود و با رسیدن رئیس کمیته فنی تیمش ، او را در آغوش کشید. حجازی مسیر تقریبا سخت پله ها را درحلقه همراهانش طی کرده بود و حالا داشت در جمع کوچک همراهانش ، می خندید . شاد بود ، شاد از اینکه اینجا هم تنها نیست. شاید امروز دیگر برایش نشانی از روزهای اواسط دهه 60 نداشت. روزهایی که از ایران به دنبال سرنوشتش رفت و در آشبه جزیره هندوستان ، سرنوشتش را جست.  او نمی توانست بنویسد و برای نوشتن به آرامشی بیشتر داشت ؛« نوشته من باشد برای بعد. برویم سر ماجرای افتتاح سایت. » و در این بین ، فتح الله زاده فرصت را مغتنم می شمارد ؛« حاجی جان دیدی داوری چه بلایی سر استقلال آورد. یکی هم از این دوستان روزنامه نگار نیست که بنویسد این بار هم پای یک داور در میان بود .» بحث شان ، بحث بازی با تراکتورسازی و شکست خانگی استقلال بود که انگار ناصرخان علاقه ای درباره سخن گفتن از آن نداشت.

« قرارمان ساعت 3 بوده پس شروع کنیم» چند دقیقه ای از ساعت 3 گذشته و فتح الله زاده تنها مهمان رسمی از جمع مهمانان دعوت شده است که به موقع آمده تا در کنار چهره های سرشناس عرصه خبر ، شاهد افتتاح وبسایت ناصر حجازی باشد. ناصر خان می گوید شروع کنیم ؛« فکر کنم درست نباشد دوستانی که آمدند را منتظر بگذاریم تا آنهایی که دیر کردند ، برسند. ما شروع کنیم ، امیدواریم که آنها هم بیایند. » او همه عمرش همین طور بوده. رک و بی پرده. به خواست او مراسم آغاز می شود و در طول مسیر برنامه ، مهمانان دیگری از راه می رسند. امینی ، رئیس فدراسیون جودو ، حمید استیلی ، حبیب کاشانی و پوریا پورسرخ .

« روز اول که در ابتدای فصل  از ناصر خان خواستم ، به استقلال بیاید ، خیلی ها می گفتند دو پادشاه در یک اقلیم نمی گنجد اما ناصرخان پادشاه سوم اقلیم ما بود و آمد. اگر ما امروز به موفقیتی در این فصل رسیدیم ، حاصل مشاوره های بی نظیر ناصر حجازی است. او به رغم بیماری و با اینکه سرما برایش خوب نیست ، بسیاری از مواقع حتی سر تمرینات تیم می آمد. او دلش با استقلال است و به عشق استقلال عزیز می آید. » علی فتح الله زاده بود که این جملات را درباره ناصر حجازی به زبان می آورد. مدیر استقلال که هر بار در استقلال بوده ، حجازی را هم در کنار خود داشته است. حتی اگر در زمان هایی حکم به قطع همکاری با او داده باشد. او حجازی را اینگونه تعریف کرد و گفت:« ناصر حجازی نیازی به تعریف ندارد. او یک دائره المعارف ورزشی است. اسطوره ای که سال هاست همیشه در اوج مانده. چیزی که او را متمایز از سایرین کرده ، این که همیشه یک نفر بوده و یک رو داشته. همینی بوده که فریادش کرده. رک و راست. ظاهر و باطنش همینی است که ما می بینیم ، نه به مانند بسیاری که در جاهای مختلف با آنها برخورد می کنیم.»

« او بود که برای دادن یک لقمه نان حلال برای خانواده اش ناچار شد تا بار سفر بر بندد و برود به هندوستان و دیار غربت ، او بود که .. پس به احترامش یک دقیقه به پا بایستیم و برایش کف بزنیم. » این بخشی از حرف های سرپرست موقت باشگاه پرسپولیس بود در وصف ناصر حجازی. او البته نگفت از آنهایی که حجازی را به دلیل سیمای ظاهری اش از وطن راتندند و اصلا چرا او را تردش کردند که این مجال شاید جایی نبود که کسی از تلخی ها بخواهد بگوید . همه به پایستادند و کف زدند که او بود ناصر حجازی. کسی که همه دوستش دارند. دوستش دارند برای اینکه حرفش را می زند . درست یا غلط او انتقاد  می کند و ابایی از انتقاد ندارد . شاید حتی اگر حرف هایش برای بسیاری رنجش به همراه داشت باشد. اما او رک سخن می گوید چون همانی را در غیاب کسی می گوید که در حضورش هم خواهد گفت . او که تمام عمر صورتش را می تراشیده.

« من سخنور یا ناطق خوبی نیستم. الان هم فقط می خواهم دو کلمه برای تان حرف بزنم.» حجازی ایستاده و همراه با صدای دست های جمعیت ، خودش هم دست می زند اما دست چپش را بیماری به درد انداخته. بوی عطر حاضرین کمی تنفسش را با مشکل روبرو کرده اما هیجان حضور در جمع دوستانش بر تمام این دردها ، سایه انداخته. او شاد است و می گوید:« صبح که رفتیم رادیوتراپی ، یک لحظه احساس کردم ، لال شدم . صدایم در نمی آمد. حالم بدجوری به هم ریخته بود . الان اما با انرژی دیدن تان حس کردم که حجازی هنوز زنده است. این قدر  شادم که می خواهم برای تان حرف بزنم. حتی اگر صدایم هم در نمی آمد ، سعی می کردم با ایما و اشاره برای تان چیزی بگویم. عقاب هیچ وقت از اینکه در قفس باشد و عقاب های دیگر پرواز مکند ، ناراحت نمی شود. دردش این است که کلاغ های بی مقدار در هوای او بپرند و جولان بدهند.» حجازی با این گفته هایش اشک را در چشمان خیلی از حاضرین جمع می کند . از دوست پنجاه ساله اش که می گوید از سوم ابتدایی ، همیشه با هم بودند تا پوریای پورسرخ جوان که ادعا دارد به داشتن ویژه نامه زندگی ناصرخان در آوای ساوه افتخار می کند.

همه چیز در این لحظه به پایان می رسد. جایی که رفیعی ، مدیر وبسایت از ناصرحجازی می خواهد صفحه اختصاصی اش را رسما افتتاح کند و کلیک حجازی روی دکمه اینتر سبب می شود تا صفحه آبی با عکسی از جوانی او در صفحه نقش ببندد ؛« بابا اقلا یک عکس از 60 سالگی ام می گذاشتید ، نه عکس 20 سالگی ام را. » ناصرخان این جمله را می گوید و می خندد . سپس همراه با حمید استیلی ، علی فتح الله زاده ، خواهر شادروان فردین ، پوریا پورسرخ و جمعی دیگر از مهمانان ویژه اش راهی اتاقی دیگر می شود تا مراسم افتتاح وبسایت او به آدرس nasserhejazi.com که شامل بخش هایی دیدنی از عکس ها و فیلم های خانوادگی اش گرفته تا روزنوشته های در آن منتشر خواهد شد. وبسایتی که مدیرش می گوید:« افتتاحش کردیم تا نشان دهیم ، بیماری پایان اسطوره ناصر حجازی نیست و او خیلی زود بر این بیماری فائق می آید تا شروعی دوباره داشته باشد.


روزنامه ملت ما نوشت:

حذف سه یا چهار صفر از پول ملی که وارد مرحله اجرایی می‌شود بار دیگر پیشینه پول ایران را در میان کارشناسان و مردم بر سر زبان‌ها انداخته است. ریال که پول کنونی کشور است و به یک صد دینار تقسیم می‌شود، در تقسیمات فعلی پولی ارزش اندکی یافته است بگونه‌یی که دینار از گردونه خارج شده و تومان که نامی غیررسمی است و از 10ریال تشکیل شده در افواه جا افتاده است. اگر صفرهای پول ملی برداشته شود بار دیگر دینار وارد گردونه بازار خواهد شد که همین امر باعث شده کارشناسان و مردم در این مقطع پیشنهادهای جدیدی را برای پول ملی طرح کنند.

ازجمله این پیشنهادها حذف سه یا چهار صفر و ترکیب ریال و دینار یا استفاده از تومان و ریال است که هر تومان به 10 واحد ریالی یا حتی صد واحد ریالی تقسیم شود. به هر حال در این مقطع می‌توان پایه جدیدی برای پول ملی تعریف کرد که از واژه‌های وارداتی یا حتی استعماری استفاده نشود. در این مقوله «دریک» مورد توجه بسیاری از مردم و حتی کارشناسان قرار گرفته است.

انتظار می‌رود مقوله پول ملی به عنوان یک لایحه جدید در مجلس مورد بحث و بررسی قرار گیرد و هر آنچه مجلس براساس پیشنهادهای بانک مرکزی تصویب کرد تبدیل به نام و پایه پول ملی کشور شود تا براساس آن سکه‌های جدید ضرب و اسکناس‌های تازه نیز چاپ شود.

لازم به یادآوری است سکه که نقش بسیاری در معاملات روزانه مردم بازی می‌کند باید بگونه‌یی طراحی شود که تاحد ممکن جای اسکناس را در خرید و خدمات روزانه بگیرد، پس وزن آن بسیار مهم می‌شود. اسکناس نیز که با کارت‌های اعتباری جایگاه خود را تقریبا از دست داده است، در معاملات کلان هنوز می‌تواند نقشی برعهده داشته باشد.

آنچه گفته شد بررسی‌های کارشناسانه برای پایه‌گذاری پول جدید ملی در کشور اهمیت زیادی دارد. به همین جهت روزنامه «ملت ما» وظیفه خود دانسته است که به تاریخچه نام‌های پول‌ها و سکه‌های رایج کشور از زمان هخامنشیان تا دوران بعد از اسلام و تا امروز بپردازد تا خوانندگان بدانند ریال واژه‌یی اسپانیایی است که به رویال و سلطنت منسوب است، تومان واژه‌یی مغولی است و در طول تاریخ سکه به نام پادشاهان و فرمانروایان می‌زده‌اند، مانند سکه عباسی مربوط به شاه عباس اول یا نادری مربوط به دوره نادرشاه افشار و همچنین دریک در دوران هخامنشیان و شاهی در دوران ساسانیان .


* * *

ریال از واژه اسپانیایی و پرتغالی Real که به معنی شاهی یا سلطنتی است و معادل انگلیسی آن Royal (شاهنشاهی) است وارد زبان فارسی و حتی برخی کشورهای عربی به عنوان پول رایج کشور شده است. 

گفتنی است که در قرون وسطی تا اوایل قرون جدید، یعنی از سال 1947 تا سال‌های پایان قرن نوزدهم در اسپانیا به نام پادشاه ضرب می‌شد. 

پرتغالی‌ها نیز همین نام را از اسپانیایی‌ها گرفته بودند و زمانی که کشتی‌های دو کشور اسپانیا و پرتغال با نیت استعمار کشورهای آسیا و آفریقا در دریاهای آزاد به راه افتادند سکه‌های رایج در کشور خود را نیز به همراه داشتند و واژه رئال را که بعدا در زبان‌های فارسی و عربی ریال تلفظ می‌شد با مصداق‌های آنکه سکه‌های ضرب شده در اسپانیا و پرتغال بود با خود همراه آوردند.

 برای مثال تا سال 1994 پول کشور برزیل نیز ریال بود که تلفظ محلی آن رییل بود. لازم به یادآوری است که گرچه ریال در داخل کشور ایران رواج داشت ولی از سال 1798 یعنی دوره سلطنت فتحعلیشاه قاجار به عنوان پول رسمی ممالک محروسه ایران شناخته شد و هر ریال 1250 دینار بود. در همین زمان تومان نیز که از زمان ایلخانان مغول در ایران رواج یافته بود، رواج داشت و البته هر تومان 10 هزار دینار بود که در کنار ریال، پول رایج کشور بود. 

پیش از رواج ریال در کشور در دوران پس از اسلام سکه به نام شاهان زده می‌شد که برای مثال سکه سلطان محمود غزنوی «محمودی»، سکه شاه عباس اول «عباسی» و سکه نادرشاه افشار «نادری» نام داشتند. 

همینطور سایر سلاطین ایرانی سکه به نام خود می‌زدند. جالب توجه است که سکه زدن یکی از نشانه‌های استقلال به شمار می‌رفت. پیش از اسلام نیز سکه «دریک» در زمان هخامنشیان و سکه شاهی به عنوان پول ملی در زمان ساسانیان ضرب می‌شد. لازم به یادآوری است که «دریک» در سال 514 قبل از میلاد از زمان داریوش هخامنشی ضرب شد و یکی از معتبرترین پول‌های جهان به شمار می‌رفت. 

این سکه که امروز قدمت آن به 2525 سال می?رسد بین 35/8 تا 42/8 گرم وزن داشت که در یک روی آن تصویر سرباز کماندار هخامنشی در حالی که نشسته بود و تیر در چله کمان داشت دیده می‌شد ولی روی دیگر تصویری نداشت، فرورفتگی‌های چهارگوشی در آن دیده می‌شد که جای نگهداری طلا روی سندان بود که هنگام کوفتن چکشی با تصویر کماندار فرو نلغزد. بعدها نیز نیم دریکی و یک‌چهارم دریکی نیز بر تعداد سکه‌های طلای دوران هخامنشی افزوده شد. 

در دوره ساسانیان نیز سکه شاهی یا شاپوری ضرب می‌شد که اعراب به آن دینار می‌گفتند. وزن سکه‌های مختلف بین 13 تا 22 گندم برآورد می‌شد و البته اتفاق مهمی که افتاد ضرب سکه‌های مختلف از طلا گرفته تا نقره و مس بود و این سکه‌ها در حدود 150 نقطه کشور با مجوز دولت مرکزی ضرب می‌شدند. در زمان ساسانیان سکه‌ها دارای دو رو شدند، در یک‌رو عکس نیمتنه پادشاه با کلاهخود یا تاج و در روی دیگر تصویر دو موبد زرتشتی و یک آتشکده بود و روی سکه‌ها نام پادشاه و تاریخ نیز ضرب شده بود.

این رویه در طول دوره امپراتوری ساسانی ادامه داشت.

گرچه سکه‌های دوره‌های هخامنشی و ساسانی در اکتشافات کشورهای حوزه دریای مدیترانه، حوزه خلیج فارس و شمال آفریقا به و‌فور یافت شده است، ولی اکتشافات نشان داده این دو پول صرفنظر از جهانی بودن در میان سایر کشورها ارزش و اعتبار زیادی داشته‌اند و حتی سکه دریک هخامنشی از مهم‌ترین سکه‌های جهان قدیم بوده است. در زمان هخامنشیان هیچکدام از ساتراب‌ها حق ضرب سکه طلا نداشتند و سکه‌های ضرب شده نظم و نسق زیادی داشت. 

عیار بسیار بالای سکه‌ها و تفاوت اندک وزن آنها ازجمله ویژگی‌های سکه‌های دریک بود و گفتنی است که نام دریک نخستین نام برجای مانده از سکه‌های ایرانی و حتی جهانی است که نمونه‌های آن را در بسیاری از موزه‌های معتبر جهان می‌توان یافت. شماری از ایران‌شناسان معتقد بودند که نام دریک از دارکوس یعنی داریوش گرفته شده است ولی اکثر آنان بر این عقیده‌اند که «دریک» در پارسی‌باستان معنی «زر» داشته است.

اما ریال که هم‌اکنون پول ملی کشور است در زمان رضاشاه رسما پول ملی شد و به صورت سکه و اسکناس در تمام کشور رواج یافت. بعد از انقلاب اسلامی نیز همین پول با تغییراتی در نقش سکه‌ها و اسکناس‌ها پول رایج کشور جمهوری اسلامی ایران است. سکه طلای این دوره نیز بهار آزادی نامیده شد که پیش از انقلاب پهلوی نام داشت.

با توجه به تاریخچه پول در ایران باید گفت: تنها زمانی که از واژه‌ پارسی برای پول ملی استفاده شده، در دوران هخامنشی و ساسانی بوده است که واژه دوره ساسانیان منسوب به شاه بوده ولی واژه دوره هخامنشی معنی زر داشته و مصداق پول ملی کشور بوده است.

گفتنی است که واژه ریال نیز چون به وسیله قدرت‌های استعماری آن زمان یعنی اسپانیایی‌ها و پرتغالی‌ها از طریق دریاهای آزاد به خلیج فارس راه یافته و وارد ایران شده است، دارای مفهومی استعماری است که انگلیس نیز به عنوان کشوری استعمارگر سعی در جا انداختن «لیره» در مقابل آن داشت و در مواردی برای جلوگیری از ریال، دینار را تقویت می‌کرد.

 به این دلیل است که پول رایج کنونی در منطقه ما ریال، دینار یا لیره است. می‌توان حدس زد پذیرش ریال در اواخر دوره قاجاریه و اوایل دوره پهلوی به دلیل مفهوم سلطنتی آن بوده است که در آغاز این مطلب به آن اشاره شد و در حال حاضر شایسته‌ترین کاندیدا برای پول ملی دریک است که از آغاز تاریخ مکتوب کشور ما ایران تاکنون برجای مانده است


حجت الاسلام سیدحسن خمینی برای اولین بار نسبت به حوادث 14 خرداد سال گذشته واکنش نشان داد و با اشاره به موضع گیری های مراجع و اندیشمندان حوزه و دانشگاه و طبقات مختلف مردم بعد از 14 خرداد گفت:آنچه در روزهای بعد از 14 خرداد اتفاق افتاد، صرفا دفاع از یک نفر نبود، بلکه اولا دفاع از مظلوم و در مرحله دوم نفی یک رفتار در گستره جامعه بود

فرزند یادگار امام در گفت وگو بانشریه مهرنامه تاکید کرد: تفکر افراطی یعنی تفکری فراتر از قانون، وقتی حق مسلم مردم در اندیشه‌ای نادیده گرفته می‌شود، این تفکر افراطی است، چنان که وقتی حق شارع ‌رد می‌شود،‌تفکر افراطی است.

وی افزود: تفکرهای افراطی،ملی‌گرایی‌های سکولار و فاشیسم هر دو از یک آبشخور سیراب می‌شوند. البته طبیعی است که تفکر زمینه عملکردهای افراطی می‌شود. یکی از این تفکرات که امروز خطرناک است و توسط مراجع که اصلی‌ترین پایگاه حفظ دین هستند، نسبت به آن هشدارداده شده است، بسط دادن به عرفان‌های دروغین و ادعاهای واهی نسبت به ارتباط با مراکز غیبی از جمله حضرت بقیه‌الله‌الاعظم ارواحنا فدا و... است. شما جا دارد جدا به زمینه پیدایش بهائیت بیندیشید. پیدایش تفکر بابیت و بهائیت یک شبه پدید نیامده است. البته اندیشه شیخیه اعتقاد به رکن رابع و رابطه دروغین با امام زمان تحت عنوان «باب» یعنی در امام زمان رواج پیدا  می‌کند ، بعد از زمینه پیدایش مکتب دروغین بهائیت فراهم می‌شود. هشدار عالمان دین نسبت به رواج خرافات، وعده ظهور و بروز یا خواب‌نما شدن‌ها و غیره نیست مگر با عنایت به آنچه از این خرافه پدید می‌آید. جا دارد در اینجا از مرحوم آیت‌الله توسلی هم یاد کنم که در این زمینه به موقع هشدار دادند.

تأکید من روی اندیشه امام و مکتب امام، احساسی نیست
سید حسن خمینی با بیان اینکه تأکید من روی اندیشه امام و مکتب امام، صرفاً یک امر احساسی نیست، از این جهت نیست که علقه پدری و فرزندی، مرا به چنین سخنی کشانده باشد.

سید حین خمینی افزود: البته به هرحال هرکسی پدرانش را دوست دارد و دوست دارد تذکار آنها در جامعه باقی بماند. ولی باور کنید تمام تلاش من آن است که حقیقت را بیشتر دوست بدارم و از همین منظر است که می‌گویم ما محتاج مکتب امام هستیم. امام به رحمت خدا رفته و محتاج من و شما نیست. ما و آینده محتاج این اندیشه و این پرچم هستیم.

وی با بیان اینکه امام نقطه تلاقی سه آرزوی تاریخی امروزی ملت ماست: دینداری، آزادی و استقلال است افزود: انقلاب اسلامی اگر به خاطر این سه پایه نبود پیروز نمی‌شد و اگر در هر یک از آنها خللی ایجاد شد، بقای آن با مشکل مواجه می‌شود؛‌ ضمن اینکه این دیگر مکتب دوم نیست. در جامعه دیندار ما و از نگاه ما که دین را و اسلام را عامل سعادت می‌دانیم، حرکت‌های دین ستیز هم، باطل هستند و هم محکوم به شکست. کما اینکه حرکت‌های گروهی که آزادی یا استقلال کشور را محدود می‌کند و از محدوه اسلامی آن را ضعیف‌تر می‌کند هم محکوم به شکست است و هم، از منظر دینی باطل است. 

خوارج مکتب امام 
وی با بیان اینکه بحث درباره قسمت‌های مختلف اندیشه امام (ره) یا به تعبیر من، مکتب امام نیاز به بسط و توضیح بیشتر دارد تصریح کرد: آرای امام (ره) مثل آزادی‌های اجتماعی، آزادی‌های سیاسی، حق رأی مردم و دخالت آنها در نظام سیاسی از مسایلی هستند که می‌شود پاسخش را در مکتب امام (ره) یافت. با توجه به این نکته آنهایی هم که امروز آرای امام (ره) را نفی و یک طایفه نیستند، گروهی اصل دین و گروهی نیز حضور دین در عرصه اجتماع را نفی می‌کنند و معتقدند دین مربوط به روابط فرد با خداست و گروهی هم مکتب امام (ره) را نفی می‌کنند در حالی که به سکولاریسم هم معتقد نیستند. این دسته هم از مکتب امام خمینی (ره) خارج شده‌اند. درمکتب امام، نقش دین، نقش مردم ، نقش روحانیت، نقش اقشار سیاسی، نظامی، اقتصادی و... تعریف شده است. هرکه به قسمتی از آن بپردازد و قسمت دیگرش را نفی کند، به مکتب امام خمینی (ره) پشت کردن است. اعتراض من به برخی از برداشت‌های سال‌های اخیر، از همین منظر است که مصداق «نومن ببعض و نکفر ببعض» شده‌اند، به وجه‌های نفی سکولاریسم در اندیشه امام(ره) می‌پردازند ولی به وجهه‌های حق مردم اشاره نمی‌کنند.

انتظار امام (ره) از حوزه‌‌ها 
وی معتقد است: من بهتر می‌دانم از حوزه به عنوان نهاد روحانیت یاد کنم. از دیرباز در جامعه ما نهادی به نام روحانیت به وجود آمده که وقتی تشیع در جامعه، عام و فراگیر شد، این نهاد اهمیت بیشتر یافت و حق زیادی به گردن جامعه ایران دارد. در هر دوره‌ای کسانی قصد حذف این نهاد را داشته‌اند و تلاش‌هایی هم کردند چرا که فکر می‌کردند این نهاد قابل حذف است. در حالی که نهاد روحانیت به خاطر ریشه بسیار محکمی که در پایگاه اجتماعی و دینی داشت قابل حذف نبود و از این رو تلاش‌هایی هم که به صورت فرهنگی و هم غیرفرهنگی برای حذف آن سامان داده شد، به نتیجه نرسید.

حوزه های علمیه پس از انقلاب
سید حسن خمینی تاکید کرد: مطمئن باشید نهاد روحانیت که یکی از پایگاه‌های مولد و مؤسسش حوزه علمیه است این نقش را ادامه می‌دهد. اما نکته‌ای که امروز در صحبت‌های مراجع مطرح است این است که نهاد روحانیت باید مستقل ازدولت‌ها بوده و زیرنظر دولت واقع نشود البته من به جد معتقدم حوزه علمیه و نهاد روحانیت از دولت مستقل است و اگر احیاناً دغدغه‌ای و ابراز نگرانی وجود دارد برای این است که دولتی نشود نه اینکه دولتی شده‌اند. حوزه‌های علمیه همیشه با چیزی که نمی‌خواهند و نمی‌پسندند کمترین همکاری را دارند. پس انتظار از دیدگاه مکتب امام(ره) این است که نهاد روحانیت به عنوان سخنگوی مردم حقوق مردم را مطالبه کند؛ هم حقوق دینی و حقوق دنیوی که البته دین برای روحانیت تعریف کرده، اتفاقاً این موردی است که نهاد روحانیت را تأثیرگذار کرده است.

وی با اشاره به اینکه نهاد روحانیت به برخی ظواهر حساسیت دارد به این دلیل است که زاویه نگاهش زاویه دینی است افزود: این انتظار که نهاد روحانیت نسبت به ظواهر شرع حساسیت نداشته باشد انتظار بیجایی است؛ البته نباید به ظواهر شرع بسنده شود، اما این بدان معنی نیست که به ظواهر شرعی توجه نداشته باشد که به اعتقاد من تا نقطه مطلوب فاصله داریم اما نمی‌توانیم بگوییم مجموعه حوزه و نهاد روحانیت درمسیر گمراه شده‌ای قرار دارد و به گمراهی افتاده؛ چرا که اینگونه نیست. به اعتقاد من حوزه علمیه با همه فراز و فرودی که داشته نه تنها دولتی نشده بلکه به شدت هم نسبت به این مسئله حساسیت و مقاومت دارد و در این میان نقش ممتاز مراجع تقلید تعیین کننده است. علاوه بر این عامه روحانیون مشکلات مردم را هم می‌دانند و هم به عینه لمس می‌کنند چرا که در میان مردم زندکی می‌کنند و به خوبی می‌دانند حیاتشان در گرو این است که زبان و مطالبه کننده خواسته‌های مردم باشند.

آفت‌های نهاد روحانیت
سید حسن خمینی می گوید:  از آفتهایی که ممکن است نهاد روحانیت را با مشکل مواجه کند سنت‌های غیردینی جامعه است که با ارزش‌های دینی اشتباه گرفته می‌شود و بر پایه این اشتباه هرچیز جدیدی با مقاومت جدی از سوی متدینین مواجه می‌شود و این سؤال مطرح نمی‌شود که آیا این پدیده‌ مقوله‌ای دینی یا امری دینی هست یا نه؟ اشتباه گرفتن این امر باعث می‌شود دین‌داران با ابزار دین به دفاع از سنت بپردازند در حالی که اصلاً لزومی ندارد.وظیفه روحانیت دفاع از دین است، نه سنت. البته به‌حمدلله سنت‌گراها هم قدرت دارند، هم تریبون و جای دفاع و خود باید از خود دفاع کنند که البته به شوخی بگویم ما می‌بینیم که بزرگ‌ترین مدافعین سنت‌گرایی خود در قلب مدرنیسم نشسته‌اند. بنده بسیاری از ارزش‌های سنتی جامعه خودمان را دوست دارم. به واقع این سنت‌ها آنقدر برای ما عزیز است که قطعاً بدون آنها نمی‌توانم زندگی کنم. اما این نکته مهم است که ما به عنوان نهاد دین ونهاد روحانیت مدافع سنت‌های غیر دینی جامعه نیستیم، مگر اینکه احساس کنیم اینها خاکریزهایی هستند که از بین رفتن آنها از بین رفتن ارزش‌های دینی را دنبال دارد. ارزش‌های دینی می‌توانند در قالب‌ سنت‌های جامعه ایران یا جامعه مالزی، لبنان یا عراق هم شکل بگیرند. اینکه دینداران به جای دفاع از ارزش‌های دینی، پاسدار سنت‌های غیردینی شوند مسئله‌ساز شده و روحانیت به این متهم می‌شود که توانایی ارتباط با دنیای جدید را ندارد، توانایی پیشرفت و پذیرش چیزهای جدید را ندارد و این اتهامات پایه‌ای می‌شود تا بر مبنای آن بگویند دوره حضور روحانیت و جامعه دیندار به سر آمده اما نمی‌دانند اگر متدینین در این جایگاه نبودند چه مقدار مشکل به ویژه در ذهنیت جامعه دیندار پدید می‌آ‌مد. البته اینکه بخواهیم تمام آنچه را که در 30 سال گذشته اتفاق افتاده موردبررسی قرار دهیم بحث مفصلی پیش می‌آید و سؤال پرتنشی است


شناختن میلیاردرهای ایرانی زیاد سخت نیست. به مدد افزایش قیمت مسکن ظرف چندسال گذشته هرکس بالاتر از خیابان انقلاب تهران،خانه داشته باشد باید او را جزو میلیاردرها به حساب آورد اما دراین میان هستند کسانی که نه فقط آزروی خانه ای که دارند،که از روی سهام و کارخانه و تولیدشان می شود فهمید که چقدر دارایی دارند.

البته بازهم اثبات این که آدم ها در بورس چقدر سهم دارند یا ارزش داراییهای منقول وغیرمنقول آنها چقدر است بسیار سخت تر از آن است که فکرش را می کنیم چه آن که در ایران نه نظام مالیاتی شفاف است ونه آدم ها علاقه ای به خود اظهاری دارند.

با این وجود میتوان به برخی دارایی های قابل اثبات اشاره کرد که یا در ترازنامه شرکتها مشهود است یا آن قدر بزرگ ومشهوراست که امکان تکذیب آن وجود ندارد.

غول گردشگری ایران

کمتر کسی است که درمسافرت به کیش، بزرگی هتل داریوش را ندیده باشد. یا برای دیدن دلفینهای سیرک باز، به پارک دلفینها سرنزده باشد.

اینها کار دستی های شخصی به نام حسین ثابت هستند. حسین ثابت بکتاش متولد ???? در مشهد است. خیلی جوان مانده! از عناوین او: کارآفرین ثروتمند ایرانی، دلال فرش، و صاحب گروه هتلهای ثابت را گفتهاند. ثابت تا پنج سال قبل در جزایر قناری ? هتل (5 هزار تخت) داشته است و در ایران نیز هتل بزرگ داریوش را به سبک تخت جمشید در کیش ساخته است.

وی، غیر از این هتل، چهار هتل دیگر نیز در کیش دارد (هتلهای هلیا، لاله، تماشا، و پانیذ) شرکت تجارت بینالمللی ثابت و مجموعه پارک دلفین های کیش (دلفیناریوم و باغ پرندگان با مساحت بیش از ?? هکتار) متعلق به اوست.

او کلنگ سرمایه گذاری هتل ? ستاره کوروش که سیستم های آن با انرژی خورشیدی کار میکند (به عنوان نخستین هتل سبز ایران) و ??? اتاق خواهد داشت را نیز در جزیره کیش بر زمین زده است و قرار است قبل از پایان امسال در کیش افتتاح شود. سوئیت‌های هتل داریوش او در زمان های عادی سال هر شب 400 هزار تومان و در ایام عید نوروز و.. تا 700 – 800 هزار تومان هر شب اجاره داده می‌شود.

ثابت پیش از این تصمیم داشت تنها هتل‌دار کیش شود و اقدام به خرید 6 هتل آماده کرد با قیمت های تقریبی هر هتل 8 -9 میلیارد تومان به بالا اما برخی هتل داران زیر بار این کار نرفته و وی نتوانست به این آرزوی خود برسد.

حسین ثابت چند هتل نیز در جزایر قناری اسپانیا تاسیس کرده و هم‌اکنون نیز بزرگترین شرکت هتل داری اسپانیا را صاحب است و خود او نیز در یکی از دو جزیره اختصاصی خود در اسپانیا زندگی میکند.

ایجاد کورس های اسبدوانی با تاسیس شرکت اسب ایران که ناتمام ماند از دیگر فعالیتهای اوست. او همچنین ??درصد سهام گروه هتلهای لاله را در اختیار دارد. ثابت همچنین اقدام به خرید هتلهای لاله تهران،یزد و سرعین از شرکت توسعه گردشگری ایران، متعلق به میراث فرهنگی و گردشگری و ثابت،کرد ولی به علت عدم پرداخت به موقع اولین مرحله تعهداتش، شرکت توسعه گردشگری ایران ضمانت نامه پنج میلیاردی او را ضبط و مزایده خاتمه یافت.

در سر در دفتر آلمان آقای ثابت نوشته شده است: « حق الناس را دست نزن. مصمم باش. عاشق تصمیمت باش. آن وقت است که محال پا به فرار میگذارد »

او در یک اظهار نظر گفته است: «برخی میگویند خوب است آدم فقیر باشد اما سالم باشد. اما من اعتقاد دارم آدم باید هم سالم باشد و هم ثروتمند. »

اگرچه خیلیها فکر میکنند دولتیها با سرمایه داران رابطه خوبی ندارند، اما اینطور نیست. احمدینژاد به وسیله یکی از نزدیکترین مردانش یعنی رحیم مشایی با آنها در ارتباط است. در خرداد 87 در حالی رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری از فروش هتلهای لاله تهران، یزد و سرعین با قیمتی معادل یک هزار و ??? میلیارد ریال خبر داد آقای رحیم مشایی در مورد خریدار این خرید بزرگ گفته بود: خریدار این هتلها یکی از سهامداران این مجموعه است که دارای سوابق درخشان و موثری در صنعت گردشگری و هتل داری در داخل و خارج از کشور است. این خریدار همان ثابت بود.

غول فولادی
تابستان سال 87 است. خبر خرید بلوک 3.50 درصدی فولاد خوزستان به وسیله یک شخص حقیقی موجب هیجان بازار شده است. شاید این هیجان بیشتر به خاطر آن باشد که کسی در ایران جرات کرده سرمایه خود را رو کند!

این خبر وقتی منتشر شد که بیشتر فعالان بازار شاهد رقابت تنگاتنگ متقاضیان خرید طی 9 روز بودند. یک شخص حقیقی که تاکنون فعالیتی در بازار سهام نداشته توانست گوی سبقت را از حقوقیهای بازار برباید و 5.30 درصد بلوک فولاد خوزستان را از آن خود کند.

محمد جابریان مدیرعامل مجتمع فولاد آرین سهند خریدار بلوک فولاد خوزستان بود که حتی افزایش 87 درصدی قیمت عرضه نسبت به قیمت پایه نیز او را از دور رقابت خارج نکرد و سرانجام با اضافه کردن یک ریال سهامدار عمده فولاد خوزستان شد. او به همراه شش برادرش حدود سه دهه است که در بازار فولاد فعالیت میکنند. ارزش سهامی که تنها در این معامله خرید 1360 میلیارد تومان بود که حتما تمام ثروت این مرد نبوده است. او که بعدها در همن خرید با دولت و سازمان خصوصی سازی به مشکل برخورد چند روز بعد از خریدش به هفته نامه شهروند امروز در مورد شفافیت در بازار ایران و ترس ثروتمندان از شفافیت ثروتشان گفته بود: «در بازار ایران متاسفانه یک عدهای شایعاتی را پراکنده کردند مبنی بر اینکه سرمایهگذاری در ایران خطرناک است در صورتی که اصلاً این طور نیست. سرمایهگذاران نباید از سرمایهگذاری در ایران و روکردن میزان سرمایه خود بترسند چرا که به نظر من سرمایهگذاری در ایران بسیار امن است. نباید از سرمایهگذاری در ایران بترسند، بهتر است برای مملکت خودمان سرمایهگذاری کنیم تا خارج از مرزهای ایران. »جابریان که بچه کف بازاراست،درحال حاضر یک کارخانه فولاد دارد ودربازار آهن تهران یکی از سرشناسترینهاست. یک نفر جدی یا شوخی گفته بود حاضر است سرقفلی موبایل جابریان را 100میلیون تومان بخرد. فکرش رابکنید او با این خط موبایل چه میکند.


غول بازار پول
شاید شما نامی از شرکت استراتوس نشنیده باشید که یکی ازبزرگترین شرکتهای عمرانی ایران است اما به طور قطع با نام بانک اقتصاد نوین آشنایی دارید. رئیس هیات مدیره این بانک خصوصی مردی است که درمورد ثروتش افسانه سرایی میشود اما او به طور قطع یکی از میلیاردرهای سرشناس ایران است. سال گذشته در یکی از نشست های هیات نمایندگان اتاق تهران،زمانی که فرهاد فزونی یکی از اعضای هیأت نمایندگان این اتاق با حرارت به انتشار نامش در فهرست 30میلیاردر اعتراض میکرد و در حالی که از شدت عصبانیت رنگ رخسارش سرخ شده بود و میگفت چرا نام او و بعضیها در کنار بعضیها دیگر آمده، محمد صدر هاشمینژاد با آرامش روی بلندگوی مقابلش خم شد، با آن کت تک مارک دارش، اول لطیفهای تعریف کرد و کلی خندید و بعد گفت«ظاهرا دوستان از اینکه نامشان کنار من آمده ناراحت هستند!؟» تقریبا تنها کسی بود که گزارش میلیاردرها را تکذیب نکرد. او با ذکاوت اعضای هیات نمایندگان را خطاب قرار داد و گفت«بیش از این گزارش مواظب جریانی باشید که چندین قرن است در ایران ریشه دارد و مدام چنگ میزند، ربطی هم به ان دولت و دولتهای قبل ندارد»حالا که به گزارش میلیاردرها واکنش منفی نشان نداده است، همان رزومه را در اینجا هم نقل میکنیم.

از مؤسسان اولین بانک خصوصی کشور و رئیس هیأتمدیره بانک اقتصاد نوین، مدیر عامل شرکت توانمند ساختمانی استراتوس، کسی نمیداند او چقدر ثروت دارد، اما در زمینه ساختمانسازی و بازرگانی از بزرگان به شمار میرود. البته چنانکه در جلسه هیات نمایندگان گفت، ما در اینجا او را گودزیلا، دراکولا، اختاپوس یا مافیا خطاب قرار ندادیم!

غول صادرات
شاید نام یک یا دو نفر از این فهرست برای شما تازگی داشته باشد، اما همه اینطور نیستند، از جمله اسدالله عسگر اولادی، پیر مرد دیگر در برابر اتهام غرور انگیز(به قول مسعود دانشمند)مولتی میلیاردر ایران ظاهرا سر شده است.

از آن دسته افرادی هم بود که در برابر گزارش سی میلیاردر هیچ واکنشی نشان نداد و ترجیح داد در مورد موضوعات مهمتری هم چون صادرات اظهارنظر کند. هرچه هست او رئیس اتاق بازرگانی مشترک ایران و چین است و وضعیت واردات ما از چین هم معلوم است و از همین جا خیلی چیزها معلوم میشود.... در گزارش میلیاردرها نوشته شده بود: همین ماه گذشته، جوابیه معترضانهای را به یکی از روزنامههای کثیر الانتشار فرستاده بود، از آنها گله کرده بود که چرا از وی با عنوان «حاجی ترانسفر» نام بردهاند. عسگراولادی اهل تهران است و چه کسی است که او را نشناسد. بر اساس روایتی معتبر و مستند پیر مرد خوش قلب در جریان نگرانی بخش خصوصی از واگذاری نمایشگاه بینالمللی تهران با آن وسعت در آن نقطه اعیاننشین تهران در جمع هیات نمایندگان اتاق چنین گفته بود: جناب رئیس(آل اسحاق) اگر اجازه میدهید، بنده به عنوان یک «کاسب جزء» همین حالا چک خرید نمایشگاه را بکشم! این اظهار نظرش در مقابل دیدگان حیرت زده خبرنگاران در زمان خودش کم سر و صدا نکرد!از اعضای به نام مؤتلفه، رئیس اتاق مشترک ایران و چین، دارنده شرکت بزرگ «حساس» که در عرصه صادرات خشکبار و به خصوص پسته ایران در سطح جهان صاحب نام است. تابستان سال گذشته هم گفته شد دو بانک چینی را خریده، البته بعدا متذکر شد که کل بانکها را نخریده، بلکه سهام آنها را خریداری کرده است. علاوه بر اینها، چندین سال قبل، مجله معروف آمریکایی فوربس که یک نشریه معتبر اقتصادی و مالی است و همواره وضع مالی شرکتهای بزرگ و افراد ثروتمند جهان را دنبال و در باره آنها گزارش تهیه میکند به ثروت اسدالله عسگراولادی اشاره کرده بود و داراییهای او را به تخمین یکی از بانکداران ایرانی به چهارصد میلیون دلار برآورد کرده بود. والبته فراموش نباید کرد که در یکی از همایشهای صادراتی،یک نفر گفت آقای عسگراولادی 130میلیون صادرات دارد که او تکذیب کرد وگفت:به 100میلیون دلار نمیرسد.

غول تکنولوژی
امکان ندارد موبایل داشته باشید و نام « علاءالدین» را نشنیده باشید. صاحب هر برند موبایلی که میخواهید باشید، باید موبایلتان در ایران به فروش برسد، در ایران هم باید در پایتخت عرضه شود و در پایتخت هم باید اول در پاساژ علاءالدین باشید. صاحبش مردی است به همین نام. از پاساژ سرخ رنگ حافظ-جمهوری صحبت میکنیم، همان که در کنار ساختمان سازمان بورس واقع شده است. سرمایه حاجی علاءالدین مشخص نیست، ما هم اینجا چیزی نمیگوییم، اما بزرگ بازار گوشی موبایل، که امروزه دست هر ایرانی یکی هست، کم کسی نیست. جالب است بدانید، این مرد همیشه در اتاقی کوچکی مینشیند که در طبقه همکف پاساژ قرار گرفته است. ظاهر مغازه چیز خاصی ندارد و رنگ و رو رفته هم هست، اما از پلههای آهنی باریک انتهای مغازه که بالا بروید، حاجی، بزرگ بازار موبایل جمهوری، آنجا نشسته. سرمایه دار بازار موبایل جمهوری در دفتری با سقفى کوتاه، عرضى کم و طولى حدود ? تا 2.5 متر مینشیند.

این هم طنز روزگار است. ثروت آقای علاء الدین به سرقفلی فروشگاههایی است که واگذارکرده ومی کند. مجتمع علاء الدین صدها وشاید هزاران کسب وکار پر رونق را درخود جا داده بنابراین عجیب نیست اگر گردش مالی روزانه این مجتمع تجاری را میلیاردی بدانیم وفکرش را بکنید آقای علاء الدین به اشکال مختلف دراین گردش پربرکت سهم دارد.


غول بازار مبل
محله و خانه قدیمیاش در مهرآباد جنوبی، 20 متری زاهدی (شمشیری فعلی) و دقیقاً روبه روی مسجد امام جعفر صادق (ع) بود اما حالا دیگر آنجا نیست و در شمال شهر تهران باید سراغش را گرفت. خودش وبرادرانش که اکنون صاحبان و مالکان اصلی یافت آباد هستند. البته میگویند بخش کوچکی از اموال و داراییهای علی انصاری، بخش زیادی از زمینهای یافت آباد است که الان بازار مبل ایران در آن بنا شده است. علی انصاری، اگرچه رئیس گروه سرمایهگذاری تات است و رئیس اتحادیه مبل سازان تهران، اما برای چهره شدن، ورود به عرصه فوتبال را انتخاب کرد. علی انصاری با وجود داشتن سمت نایب رئیسی در فدراسیون دوچرخه سواری، تا همین چند ماه پیش چهره چندان معروف و شناخته شدهای نبود. اما حالا رئیس فدراسیون دوچرخه سواری است. اما با حضور در هیات مدیره باشگاه استقلال تبدیل به چهره خبر ساز شد و حالا او با حسین هدایتی مالک باشگاه استیل آذین، مقایسه میکنند که ثروت چشمگیری دارد و برخی میگویند حتی از هدایتی هم ثروتمندتر است. به قدرت فوتبال ایران دقت کنید. انصاری برای آنکه در بدو ورودش به هیات مدیره استقلال خودی نشان دهد پیشنهاد داد تا بازار مبل ایران به عنوان اسپانسر دو باشگاه استقلال و پرسپولیس انتخاب شود. در کل انصاری شخصی محافظه کار و محتاط است اما مشکلات مالی استقلال تاحدودی به دست انصاری حل و فصل شد. گفته میشود بضاعت مالی علی انصاری چیزی از حسین هدایتی کم ندارد که البته کمی تا قسمتی اغراق است، اما به هر حال این طور هم نیست که ثروت انصاری را بتوان با ماشین حساب معمولی برآورد کرد. این تاجر مبل، ثروت متحرکی است که آشتیانی ابتدا ان را به دوچرخه سواری کشاند و به کمکش آنجا را آباد کرد وحتی باعث قهرمانی استقلال شد.

غول ورزش
او که در سنین جوانی پدرش را از دست میدهد با تلاش و زحمت خرج خانواده را در میآورد. محمدرضا هدایتی 45 ساله و متولد تهران از محله دولاب است. مالک صنایع استیل آذین، مالک کارخانههای فولادسازی و ورق، دارنده بزرگترین شرکت پرورش میگوی ایران، برج ساز در دبی و دارای ملک و املاک در حاشیه خلیج فارس، مالک زمینهای کشاورزی، سهامدار بازار مبل ایران، رئیس شرکتهای تجاری در ایران و خاورمیانه و چندین و چند فعالیت تجاری دیگر عناوینی است که به حسین هدایتی نسبت میدهند. آغاز راه پولدار شدن او، درست از میانه این سن و سال بود.خودش میگوید: 22 سال است در کارخانه داری، کشاورزی و ساختمان سازی فعالیت میکنم. به عنوان مثال، بزرگترین مجموعه پرورش میگو را در ایران دارم. کارخانجات فولاد دارم. بخش عمده کارم متعلق به مرحوم پدرم بوده که مربوط به قبل از انقلاب است. به حول و قوه الهی و فضل خداوند، آدم خوش روزی هستم. در قرآن میفرماید گروهی از شما را خوش روزی قرار دادیم و فکر میکنم من آدم خوش روزی هستم. در این کشور یک بچه مسلمانم که وجوهات خود را میپردازم و یک ریال هم بدهی بیمهای و مالیاتی ندارم. در این میان همه هدایتی را با استیل آذین میشناسند، یعنی همان نامی که روی یک باشگاه دسته اولی گذاشته شد تا با هزینه 6 میلیاردی این مرد و همراهی دوست و بچه محلش، علی پروین، به لیگ برتر بیاید که این اتفاق نیفتاد. استیل آذین اولین و تنها تولیدکننده تزئینات ساختمانی است و به قول خود هدایتی با وجودی که کارکنان آن دو شیفت کار میکنند، باز هم مشتریان برای دریافت کالا باید یک ماه در نوبت باشند! استیل آذین یکی از 40 شرکتی است که سال گذشته به خاطر حضور مثبت در ورزش، از سازمان تربیت بدنی لوح تقدیر گرفت. یکی از بچه محلهای حسین هدایتی میگوید او دهها کارخانه بزرگ در آسیا و خاورمیانه دارد، در یکی از حسابهایش در ایران بیش از 100 میلیارد پول دارد و بیش از 500 میلیارد هم در بانک دبی پس انداز کرده که البته راست و دروغش پای خودش. عابر بانک پرسپولیسیها (لقب هدایتی) حاضر است 20 میلیارد تومان برای تصاحب این تیم و پر طرفدار بدهد، اما هنوز بحث خصوصی سازی در ورزش ما آنچنان جدی نشده که کسی به پیشنهاد اغوا کننده حسین هدایتی توجه کند.

غول نوکیا
روزنامه اعتماد ملی از او با عنوان پدرخوانده نوکیا در ایران یاد کرده بود، در تابستان داغ سال 88 و همزمان با حاشیههای انتخابات، گزارشی در روزنامه اعتماد ملی از وارد کننده نوکیا در ایران منتشر شد، گزارشی که خیلی زود در سطح اینترنت پخش شد و سر و صدا به پا کرد، بسیاری از وارد کننده نوکیا در ایران با عنوان «الف. الف» یاد میکنند. همان الف الفی که در روزنامه کیهان هم چند باری به وی حمله شده بود. اما او کیست؟ احمد ابریشم چی، متولد سال ???? قم از کسانی است که در واردات تلفن همراه و وسایل جانبی و دستگاههای مخابراتی یکی از چهرههای شاخص در ایران به شمار میرود. همه نام او را در کنار ایراتل، نوکیا میشناسند. آقای نوکیا فقط در زمینه واردات و تجارت فعالیت نمیکند، ابریشمچی در امور خیریه هم فعالیتهایی داشته است. از آن جمله میتوان به پذیرایی از مهمانان در تمام طول سال در ویلاها و مهمانسراها در شمال و مشهد، اشاره کرد. همان چیزی که یکبار مورد نقد و حمله شدید روزنامه کیهان نسبت به او شد. موضوع این بود که کیهان معتقد بود میهمانان خاصی به ویلاهای او سر میزنند، از جمله برخی مقامات. در هفته اول اسفندماه سال ??، و در جریان فرار شهرام جزایری، حسین شریعتمداری در یادداشتی به بررسی احتمال دست داشتن برخی از افراد در فرار شهرام جزایری میپردازد که به دلایلی از سوی برخی از افراد حمایت میشدند. در این یادداشت نامی از این افراد برده نمیشود و تنها به اشارتی از محلها و مکانها اکتفا میشود. ماجرای جزایری و حامیان او مسکوت میماند تا فروردین سال گذشته. در ?? فروردین سال ?? حسین شریعتمداری در شماره ????? در ستون «یادداشت روز» سرمقالهای به امضای خود تحت عنوان «آنجا چه خبر است؟» نگاشت که تامل برانگیز بود و به موارد مورد ابهام در پرونده جزایری اشاره داشت. نامبرده در بندهفتم این یادداشت نوشته: کاش برخی از مسئولان محترم دستگاه قضایی به جای آنکه گذران اوقات فراغت خود – که متاسفانه خیلی هم زیاد هست! – به نقاط خوش آب و هوای کشور رفته و در خانههای اشرافی کلان سرمایهداران جا خوش کنند، بخشی از وقت خود – بخوانید وقت متعلق به ملت- را نیز صرف رسیدگی به امور قضایی بر زمین مانده مردم و بررسی هویت برخی از مدیران این دستگاه میکردند ـ البته به عنوان وظیفه خویش نه منت به مردم. مثلا چرا تعطیلات نوروزی را در باغ رویایی! و چند ده هکتاری آقای «الف» – در منطقه خوش آب و هوای شمال سپری کرده و در ویلاهای آنچنانی و اشرافی این کلان سرمایهدار لم دادهاند؟ که خدای نخواسته مجبور باشند بهای این «لم دادن»ها را از کیسه ملت هزینه کنند؟!موضوع وقتی پیچیده میشود که بدانید الف. الف دایی پ. ف نویسنده کتاب شوالیههای ناتوی فرهنگی و از نویسندگان تند روزنامه کیهان نیز هست، خود پیام فضلی نژاد در یکی از صفحات شخصیاش در فیس بوک عکسی را از حضورش در ویلایی «دایی» منتشر کرد که در اینترنت به سرعت منتشر شد.

ماجرا از این قرار بود که یک نفر ویلای دایی پیام فضلی را شناخت، آن ویلا، ویلای احمدابریشمچی بود. با توجه به اینکه این مدیر در یکی از شهرهای شمالی کشور، املاک زیادی دارد، برخی از منابع معتقد بودند احتمالا منظور شریعتمداری از «الف. الف» همان مدیر شرکت ایراتل است. آیا این گمانه درست است؟ احمد ابریشمچی بنیانگذار یک صندوق قرض الحسنه نیز به حساب میآید. البته همه اینها یک طرف، وجهه ابریشمچی در واردات تلفن همراه به کشور طرف دیگر. شاید تمام این موقعیت از همان وجهه ابریشمچی به عنوان تاجری موفق در واردات تلفن همراه برآمده باشد


دکتر محمد تیجانی سماوی را بسیاری در ایران و جهان اسلام با کتاب «ثم اهتدیت» می‌شناسند؛ کتابی که بسیار مورد علاقه و توجه خوانندگان از جمله رهبر انقلاب قرار گرفت. تیجانی خود دراین‌باره می‌گوید: «ایشان (رهبر انقلاب) کتاب «ثم اهتدیت» را ستایش نمودند و گفتند این کتاب، کتاب تو نیست بلکه نسیمی از برکات اهل بیت(ع) است.» به مناسبت هفته وحدت به سراغ این نویسنده و پژوهشگر مسائل اسلامی رفتیم تا درباره موضوع وحدت و مسائل جهان اسلام به گفت‌وگو بپردازیم:

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif ما در میان مذاهب اسلامی، نکات مشترک زیادی داریم که با توجه به آن‌ها می‌توان به وحدت رسید. برای شروع گفت‌وگو دراین‌باره توضیح دهید.
http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif در حقیقت بخش‌های مشترک فراوانی وجود دارد و اختلاف در تمام اصول دین و فروع دین بسیار اندک است، بلکه اختلاف تنها در یک اصل دیده می‌شود، اصلی که بسیاری از علمای اهل تسنن نیز آن را ذکر کرده‌اند و آن اصل امامت است. شیعه، امامت را اصلی از اصول دین می‌داند اما اهل تسنن آن را نه به عنوان اصلی از اصول دین بلکه آن را به عنوان یک اصل سیاسی می‌پذیرند. در حالی که شیعیان، امام را منصوب از جانب خداوند می‌دانند و آیات قرآن کریم را ناظر به همین مطلب می‌دانند.

در تونس بسیاری با من دشمن بودند. اما هنگامی که حزب‌الله لبنان بر اسرائیل پیروز شد، از من عذرخواهی کردند و بیان داشتند که گویی قرآن، هم‌اکنون نازل شده است؛ زیرا قرآن می‌فرماید: «و لینصرنّ الله من ینصره»

در بقیه‌ی مسائل مانند ایمان به خدا، نبوت حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله، قرآن کریم، قبله‌ی مشترک، حج و ... اختلافی وجود ندارد. البته در مسائل فقهی، اختلافات مطرح است چنانکه درون مذاهب چهارگانه اهل سنت نیز اختلافات وجود دارد و همین اختلاف فقهی در فقه شیعیان نیز دیده می‌شود. خلاصه آن‌که مشترکات فراوان ما در اصول و فروع، درب‌های وحدت مسلمانان به شمار می‌رود و قرآن کریم نیز در آیه شریفه «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا1» بر وحدت اسلامی تأکید دارد و اخوت اسلامی هم این اقتضا را دارد که مسلمانان زیر بیرق دین بیایند.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif اما می‌بینیم که برای دست‌یابی مسلمانان به وحدت با وجود تمامی این نکات مشترک موانعی وجود دارد. این موانع را توضیح دهید.
یکی از موانع، جهان استکبار به‌ویژه آمریکاست و این امر بر کسی پوشیده نیست. در گذشته توطئه و خیانت علیه مسلمانان در خفا و پشت پرده‌ها انجام می‌شد اما هم‌اکنون هیچ پرده و نقابی وجود ندارد. در این قضیه برخی از کشورها نیز به پیروی از آمریکا و در جهت دوستی و علاقه به آمریکایی‌ها، حقایق اسلام را دفن کرده و بسیاری از مسلمانانِ کم‌خِرد، جاهل و ضعیف‌الإراده را به خدمت در آورده و با حمایت همه‌جانبه از این افراد، آنان را به عنوان ابزاری برای جنگ با اسلام و مسلمین در می‌آورند.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif علت این فتنه‌انگیزی آمریکا و نظام سلطه در کشورهای اسلامی را چیست؟
http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif آمریکا و دولت‌های غربی از گذشته‌های دور دریافته‌اند که تنها مانع زیاده‌خواهی و سلطه آن‌ها اسلام است و در همین راستا با ایران مخالفت می‌کنند. زیرا می‌بینیم که ایران تنها کشور متصدی دفاع از حریم پیامبر(ص) در محکومیت کاریکاتورهای اهانت‌آمیز بود. در حالی که برخی کشورها از خود واکنش نشان ندادند. بنابراین ایران اسلامی در خط مقدم دفاع از اسلام است. از سوی دیگر، آمریکا و اسرائیل به دنبال تکه‌تکه کردن مسلمانان هستند. گاهی به صراحت گفته‌ام که اگر شما بر این باورید که ایران فقط از شیعه حمایت می‌کند، سخت در اشتباهید؛ چراکه ایران از حماس هم -که شیعه نیستند- حمایت می‌کند.

ایرانیان می‌خواهند پرچم اسلام برافراشته باشد نه شیعه و نه سنی، بلکه اسلام. این امر برای تمامی نخبگان سیاسی روشن است و به‌خاطر همین است که آمریکا و اسرائیل دشمن سرسخت خود را ایران می‌دانند. آن‌ها به وضوح دریافته‌اند که انقلاب اسلامی ایران، عامل حرکت دیگر مسلمانان است. برای مثال امام خمینی(ره) جمعه آخر ماه رمضان را با این هدف که مسئله فلسطین از ذهن مسلمانان پاک نشود و در جهت آزادی قدس تلاش نمایند، روز قدس نامیدند. این موضوع ضربه‌ای سنگین برای اسرائیل و آمریکا به‌شمار می‌رود.



http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif دنیای استکبار برای فتنه‌انگیزی از چه حربه‌هایی بهره می‌بَرد؟
http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif اختلاف‌افکنی یکی از نقشه‌های استکبار است. برای مثال در لبنان بعد از ناکامی در جنگ‌های نظامی با حزب‌الله، این‌بار می‌خواهند چهره‌ حزب‌الله را با ایجاد درگیری‌های مذهبی میان شیعه و سنی مخدوش نمایند و برای این‌که پیروان مذاهب مختلف در لبنان را به جان هم بیندازد، این‌طور تبلیغ می‌کنند که سعد حریری نماینده اهل سنت و سیدحسن نصرالله نماینده شیعیان است. در حالی که این‌گونه نیست و بسیاری از اهل سنت و حتی مسیحیان لبنان، جزو هم‌پیمانان جریان مقاومت به‌شمار می‌آیند. در حقیقت استکبار، با تمام توان به ایجاد فتنه در جامعه اسلامی همت می‌ورزد. در انتخابات اخیر در ایران هم دیدید که نظام سلطه و به‌خصوص آمریکا، اسرائیل و انگلیس فتنه‌ای بزرگ را به پا کردند که اگر فضل الهی، درایت علما و در رأس آنان رهبر معظم انقلاب نبود، نعوذبالله این انقلاب مورد تهدید واقع می‌شد. هدف آن‌ها در ایجاد فتنه سرنگونی حکومت و نظام جمهوری اسلامی بود اما ناکام ماندند زیرا «و یمکرون و یمکرالله و الله خیرالماکرین2»

می‌بنید که در تونس انقلاب مردمی برپا شده است. ما در تونس در خفقان بودیم، کتب شیعی ممنوع بود، کتاب‌های من قدغن بود و این ممنوعیت از ناحیه وهابیت انجام می‌گرفت؛ به‌طوری که وزیر کشور وقت تونس به صراحت به من گفت: «کتاب تو را ممنوع کردیم چراکه در آن به مذهب وهابیت تعرض شده و ما نمی‌خواهیم به‌خاطر تو روابطمان با عربستان تحت‌الشعاع  قرار بگیرد.» به همین دلیل در تونس بسیاری با من دشمن بودند. اما هنگامی که حزب‌الله لبنان بر اسرائیل پیروز شد، از من عذرخواهی کردند و بیان داشتند که گویی قرآن، هم‌اکنون نازل شده است؛ زیرا قرآن می‌فرماید: «و لینصرنّ الله من ینصره3» آن‌ها می‌گفتند خداوند به این دلیل حزب‌الله را یاری کرد که این گروه بر حق و حقیقت است. شصت سال اعراب و سایر مسلمانان نتوانستند رژیم صهیونیستی را شکست دهند، اما حزب‌الله با نیروی ایمان و بدون تانک و هواپیما بر رژیم صهیونیستی غالب آمد. حزب‌الله نه تنها بر صهیونیست‌ها بلکه بر آمریکا و نظام سلطه و حتی برخی کشورهای عربی فائق شد.
اگر ولایت فقیه را به خوبی تبیین کنیم، نه تنها شیعیان، بلکه از اهل تسنن نیز آن را می‌پذیرند. جالب است بدانید که برخی از آن‌ها، امام و رهبر خود را آیت‌الله خامنه‌ای می‌دانند. هنگامی که علت این امر را می‌پرسی در جواب می‌گویند که کسی جز او در برابر اسرائیل نایستاده است؛ حال چه واسطه‌ی نبرد، حزب‌الله باشد چه حماس.

برخی کشورهای عربی که ژنرال اسرائیلی آنان را رسوا کرد، از این رژیم حمایت کردند. این ژنرال اسرائیلی تصریح کرد که ما به مدت شش روز نمی‌توانستیم به درون جبهه‌های حزب‌الله نفوذ کنیم اما یکی از کشورهای عربی به ما گفت به جنگ ادامه دهید و ما تمام هزینه‌های آن را می‌پردازیم. این رسوایی را ببینید. این جنگ باعث کشف حقایق شد، کشف کشورهایی که آمریکا در فرهنگ خود، از آن‌ها به عنوان کشورهای معتدل! یاد می‌کند. زیرا آمریکا کشورها را به دو دسته تقسیم کرده است: 1) کشورهای مقاومت‌کننده در برابر اسرائیل 2) کشورهای معتدل. کشورهای معتدل در نگاه آمریکا کشورهایی هستند که موافق جنگ با اسرائیل نیستند و به برگشت فلسطینیان به دیار خود رضایت نمی‌دهند. این دو جبهه در جهان وجود دارند که نماینده‌ جبهه مقاومت، رهبر معظم انقلاب است.

سیدحسن نصر‌الله جمله بسیار زیبایی دارد. او می‌گوید: «الحمدالله که آمریکا ما را در لیست سیاه خود قرار داده است و ما را تروریست می‌خواند. این برای ما شرافت و بزرگی است. اما اگر روزی شنیدید که آمریکا ما را مدح و ستایش می‌کند باید در ما شک کنید.» بنابراین طبیعی است که آمریکایی‌ها به ایران و حزب‌الله اهانت کنند زیرا تنها مانع بر سر راه آنان و استخوانی در گلوی آن‌هاست.

آن‌ها برای فتنه‌انگیزی و تسلط بر کشورهای اسلامی از روش‌های اقتصادی نیز بهره می‌گیرند و در همین راستا پس از انقلاب اسلامی، محاصره اقتصادی علیه ایران را به راه انداختند. به فشارهای اقتصادی استکبار در کشورهای دیگر بنگرید. در همین تونس و اردن این‌گونه بوده است. استکبار می‌خواهد که مردم گرسنه بمانند و همچون حکومت مصر گردند که هیچ حرکتی در برابر آن‌ها نداشت. مصر از آمریکا اعانه دریافت می‌کرد و نان‌خور آن‌ها بود.

آمریکایی‌ها از یک‌سو طوری برنامه‌ریزی می‌کنند که کشورهای اسلامی عقب‌مانده و محتاج باشند و از سوی دیگر نان‌خور آنها شوند. در قضیه لبنان نیز آمریکا به دنبال ایجاد این حالت ترس در مردم است. مثلاً در اذهان این‌گونه القاء می‌کرد که اگر حریری از حکومت خارج شود شما را گرسنه نگه می‌داریم  و شما را مانند غزه محاصره می‌کنیم و می‌خواهند از این طریق مردم را بترسانند. البته این روش‌های شیطانی استکبار، إن‌شاءالله ناکام خواهد ماند و حقیقت حاکم می‌گردد و وعده الهی محقق خواهد شد.



http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif نقش جمهوری اسلامی و رهبر انقلاب در تحقق وحدت اسلامی چگونه می‌بینید؟
http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif جمهوری اسلامی ایران و رهبر آن آیت‌الله خامنه‌ای همواره بر وحدت اسلامی تأکید کرده‌اند. ایشان به عنوان رهبر امت اسلامی و مرجعی از مراجع دینی، مورد احترام بسیاری از اهل سنت هستند. زیرا ایشان انسان معتدلی هستند و مسلمانان را به توحید کلمه فرا می‌خوانند و با حمایت‌های ایشان، سالانه کنفرانس وحدت در تهران برگزار می‌شود. این امر دلیل محکم و نشانه خوبی است که جمهوری اسلامی و رهبر آن، مسلمانان را به وحدت دعوت می‌کند. این دعوت راستین، برای از میان برداشتن فتنه، آشوب و ایستادن در برابر مستکبران، مستعمران و دعوت‌کنندگان به تفرقه و جدایی است.

برای بررسی نقش آیت‌الله خامنه‌ای در جهان اسلام باید به خاستگاه اندیشه‌ ولایت فقیه توجه شود. اگر اندیشه ولایت فقیه، به شکل صحیح و بدون خدشه و با مفهوم درست تبیین شود، تمامی شیعیان آن را می‌پذیرند زیرا این اندیشه، شیعیان را به وحدت کلمه و مرجعیت واحده سوق می‌دهد و بدین واسطه، ظرفیت‌های شیعیان به‌طور پراکنده به هدر نمی‌رود. ولایت واحده یک اصل اسلامی است و ولایت‌های متفرقه چیزی جز تشتت و تفرقه به ارمغان نمی‌آورد. رسول خدا(ص) و ائمه‌ معصومینعلیهم‌السلام نیز ولایت واحده داشتند و امت اسلامی باید زیر بیرق یگانه‌ای درآید که نابودی مسلمانان از تفرقه و تشتت است. قرآن کریم می‌فرماید: «انّ هذه امتکم أمة واحدة و أنا ربکم فاعبدون4»، پس چرا ما تا این حد تفرقه داشته باشیم؟

حتی به نظرم اگر ولایت فقیه را به خوبی تبیین کنیم، نه تنها شیعیان، بلکه از اهل تسنن نیز آن را می‌پذیرند. جالب است بدانید که برخی از آن‌ها، امام و رهبر خود را آیت‌الله خامنه‌ای می‌دانند و ایشان را مقتدای خود معرفی می‌کنند. هنگامی که علت این امر را می‌پرسی در جواب می‌گویند که کسی جز او در برابر اسرائیل نایستاده است؛ حال چه واسطه‌ی نبرد، حزب‌الله باشد چه حماس. می‌گویند که سرطان و مرض ما تنها اسرائیل است و او در برابر این رژیم غاصب ایستاده است. برخی مسلمانان با این که شیعه نیستند اما حق و حقیقت را مشاهده و اعتراف می‌کنند که عاشق و دوستدار آقای خامنه‌ای هستند و خود را پیرو ایشان می‌دانند، به‌گونه‌ای که هرچه بگوید عمل می‌کنند و ایشان را مدافع اسلام می‌دانند.
ایرانیان می‌خواهند پرچم اسلام برافراشته باشد نه شیعه و نه سنی، بلکه اسلام. این امر برای تمامی نخبگان سیاسی روشن است و به‌خاطر همین است که آمریکا و اسرائیل دشمن سرسخت خود را ایران می‌دانند.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif برای اولین‌بار چگونه با رهبر معظم انقلاب آشنا شدید؟
http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif اولین‌بار در زمان ریاست جمهوری ایشان و به واسطه‌ی آقای سیدهادی خامنه‌ای -برادر رهبر انقلاب- در پاریس و به مناسبت برگزاری کنفرانس حج آشنا شدم. پس از این‌که ایشان جانشین امام خمینی(ره) شدند، آشنایی‌ام بیشتر شد. ایشان مرا به خانه خود دعوت کردند و در آن‌جا ملاقاتی با هم داشتیم. من جریان این ملاقات را در کتاب «فسیروا فی الارض» و در بخش «الرحلة الایرانیة» آورده‌ام. ایشان در آن دیدار، کتاب «ثم اهتدیت» را ستایش نمودند و گفتند این کتاب، کتاب تو نیست بلکه نسیمی از برکات اهل بیت(ع) است. بعد از آن نیز چهار یا پنج بار با ایشان ملاقات داشتم.

البته ایشان در مواردی نیز از من حمایت کرده‌اند. برای مثال هنگامی که وزیر آموزش اردن به من اهانت کرد، رهبر معظم سخنان او را رد کرد و من خدا را ستایش می‌کنم که رهبری ایران از من دفاع کردند. من کسی نیستم که بخواهم مسلمانان را از هم جدا کنم بلکه به دنبال وحدت اسلام هستم. من فقط می‌خواهم به برادران اهل تسنن بگویم که شما به برادران شیعه‌ نگاه نادرستی می‌کنید؛ پس چشمان خود را به حقیقت باز کنید. به آن‌ها می‌گویم که من نیز مانند شما بودم و شما را سرزنش نمی‌کنم. چراکه شما به حقیقت آگاه نیستید و اگر حقیقت را بشناسید هم چون من از اهل بیت(ع) تبعیت می‌کنید