سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

رویانیان: رئیس جمهور هم از کودکی رئیس جمهور نبود/ درود بر مخالفانم

مدیرعامل جدید باشگاه پرسپولیس گفت: فوتبالیست نبوده‌ام اما فوتبال زیاد بازی کرده‌ام و فردی هم که رئیس جمهور می شود از روز اول رئیس جمهور نبوده است.

خبرگزاری فارس:  رویانیان: رئیس جمهور هم از کودکی رئیس جمهور نبود/ درود بر مخالفانم

محمد رویانیان پس از جلسه هیئت مدیره باشگاه پرسپولیس در جمع خبرنگاران گفت: مشکلات مالی زیادی داریم و تلاش می‌کنیم این مشکلات برطرف شود. کار سختی در پیش داریم اما می‌خواهیم با قدرت به جلو برویم و به اهدافمان برسیم.
وی ادامه داد: کار سخت است و باید از کسانی که قبلاً زحمت کشیده‌اند مخصوصاً حبیب کاشانی تشکر کنم. او زحمت زیادی برای باشگاه کشیده است و من قدردان و سپاسگزار او هستم. ما تلاش می‌کنیم اما کار بسیار سختی داریم.
مدیرعامل باشگاه پرسپولیس در مورد هدف‌گذاری‌هایش در باشگاه پرسپولیس تاکید کرد: زود است اینها را بگویم. من آنها را نوشته‌ام اما به موقع اعلام خواهم کرد ضمن اینکه می‌گویم درود بر مخالفان من. مخالفانم هرچه بگویند اظهارنظرهایشان را می‌شنوم.
رویانیان در پاسخ به این سؤال که آیا به عنوان یک مدیر ورزشی عکسی با لباس ورزشی دارد یا نه، گفت:  منظور شما همان شورت ورزشی است دیگر! من باید بگویم که همه ما ایرانی هستیم و من هم بچه این محل هستم. همه ایرانی‌ها در مورد ورزش و به ویژه فوتبال اظهارنظر می‌کنند و این نشانگر آن است که آنها با ورزش زندگی می‌کنند. حتی در شهرهای کوچک در مورد ترکیب پرسپولیس اظهارنظر می‌شود. من هم تمام فوتبال‌های دنیا را نگاه می‌کنم. البته تخمه نمی‌خورم زیرا دندانم مشکل دارد!
مدیرعامل جدید باشگاه پرسپولیس ادامه داد: من از خارج نیامده‌ام در همین ایران زندگی کرده‌ام. بچه که بودم گل‌کوچک زیاد بازی کرده‌ام در همین منطقه فلاح، حاج حسین فرکی بزرگ و پیشکسوت آنجا بود. در همان زمین خاکی بازی کرده‌ام فوتبالیست نیستم اما مگر قرار است کسی که رئیس جمهور بشود از بچگی رئیس جمهور باشد و یا کسی وزیر یا مسئولی می‌شود از ابتدا  اینگونه بوده است؟ مهم مدیریت است. من به مردم و جوانان علاقه دارم و تمام تلاشم را می‌کنم.
وی در مورد اینکه رئیس هیئت مدیره استقلال گفته است رویانیان باید یک شغله باشد، گفت: درود بر مخالفان من.


در تهران، مرد جوانی تصمیم گرفت صبح روز تولد همسرش با یک اتومبیل شیک اجاره‌ای با راننده به خانه برود و او را غافلگیر کند و با یکدیگر به رستوران مورد علاقه‌شان بروند و در آنجا سالاد سزار صرف کنند و پس از آن، هدیه‌اش را تقدیم کند. او با یک موسسه اجاره اتومبیل تماس گرفت و با خوشحالی گفت که قصد دارد یک ب.ام.و سری 7 را برای دو هفته بعد اجاره کند. وقتی اپراتور از پشت تلفن شرایط قرارداد را برایش تشریح کرد، مرد جوان نقشه‌اش را نابود شده دید و از آن صرف‌نظر کرد. در حالی که پیمودن مسیر خانه آن‌ها تا رستوران، حدود 30 دقیقه طول می‌کشید، او باید برای 10 ساعت اتومبیل را اجاره می‌کرد، اما توضیح دادن هزینه کردن چنین مبلغی نزد همسرش غیرممکن بود... .
اهمیت ماشین عروس
یکی از مشکلاتی که بسیاری از دامادها هنگام برگزاری مراسم عروسی با آن مواجه هستند، توجه داشتن به اصل «فامیل‌کش» بودن کلیه مراحل است. یعنی داماد باید کل فامیل و خاندان را از همان لحظه ورود، له کند تا مورد حمایت خانواده عروس قرار گیرد و سال‌ها از خدمات ارزنده آن‌ها بهره‌مند شود. البته هیچ تضمینی وجود ندارد که این حمایت تا چه مدت دوام داشته باشد، اما در هر حال باید آن را جدی گرفت.


در ایران از آنجا که کیفیت شام و نرمی جوجه‌ها و قطر کباب و میزان خنکی نوشابه‌ها و رنگ کت پدر داماد هم در نظر بسیاری از اعضای خاندان عروس جلب توجه می‌کند، می‌توان به اهمیت اتومبیل عروس نیز پی برد. پس اگر داماد هستید، باید در انتخاب صحیح آن دقت لازم را مبذول دارید.
ماشین عروس های چند منظوره؛ از رساندن عروس و داماد تا در آوردن چشم و چال فامیل!
بعضی عروس‌خانم‌ها دوست ندارند در رویایی‌ترین شب زندگی‌شان سوار اتومبیل مردم شوند و به خودروی شخصی خود داماد بسنده می‌کنند. گاهی اوقات نیز اتومبیل بستگان دور و نزدیک به یاری دامادهایی می‌رسد که یا خودشان خودرو ندارند، یا امکانات موجود برایشان کافی نیست.
انتخاب خودروی عروس در کشورهای دیگر هم به همین صورت است، اما با این تفاوت که قرار نیست داماد چشم دیگران را از کاسه در بیاورد. عروس و داماد با یکدیگر رایزنی می‌کنند و به این نتیجه می‌رسند که با اتومبیل خودشان، دوست‌شان و یا در نهایت یک لیموزین در مراسم حاضر شوند.


تب برای ماشین شاسی دراز
لیموزین که در ایران بیش‌تر با نام «ماشین شش در» شناخته می‌شود، گزینه مناسبی برای اتومبیل عروس نیست. طراحی زشت این خودروها که در اصل تقلید از خارجی‌ها بوده، همین تعبیر را در ذهن مهمان‌های مراسم ازدواج‌تان تداعی خواهد کرد: «نیگا کن! رفته لیموزین اجاره کرده، اون‌وقت عروسی‌اش را توی پارکینگ خونه عمویش گرفته! وای.. وای...! خارجی! باکلاس!... هپی وِددینگ!». 
هرچند یک دستگاه لیموزین شاسی بلند لوکس واقعی نیز در ایران وجود دارد که می‌تواند دهان تمسخرکنندگان را ببند، اما اجاره آن برای 10 ساعت با راننده، یک میلیون و 200 هزار تومان را از جیب‌تان خارج می‌کند و به ازای هر ساعت اضافه‌کاری، باید مبلغ 120 هزار تومان در جیب راننده بگذارید. همچنین با توجه به دشواری رانندگی با لیموزین، هرگز نمی‌توانید آن را بدون راننده کرایه کنید. 

در سال 1376، مرکز تحقیقات ایران خودرو موظف شد برای تردد سران کشور‌های اسلامی در تهران، نخستین‌ سری لیموزین داخلی را تولید کند. کارشناسان این شرکت، خودروی پژو 405 را انتخاب کردند و نقشه آن را در اتوکد باز نمودند و طول شاسی و ارتفاع سقف را کمی کشیدند تا تبدیل به لیموزین شود.
دو سال بعد از برگزاری اجلاس سران کشور‌های اسلامی و بلااستفاده ماندن لیموزین‌هایی که نماد اشرافی‌گری و لوکس‌گرایی بود، تعدادی از آن در یک مزایده به متقاضیان حقیقی فروخته شد. از آنجا که پژو 405 خیلی قدیمی است، صاحبان جدید لیموزین‌هایشان به پرشیا تبدیل کردند و اکنون در سه زنگ سفید، مشکی و نقره‌ای در شهر مشاهده می‌شود. 

چون در سال 76 قرار بود این خودروها فقط برای مدتی محدود مورد استفاده قرار گیرند، مقاومت اجزای شاسی نیز بر همین اساس طراحی شده بود. اما با فروخته شدن آن‌ها، پس از مدتی شاسی ضعف خود را آشکار کرد. به همین علت است که امروز بسیاری از این لیموزین‌ها به عارضه انحنای شاسی مبتلا هستند.
چگونه اتومبیل لوکس اجاره کنیم
دورانی که لیموزین خودرویی بسیار لوکس و منحصر به فرد محسوب می‌شد، سپری شده است. امروز اتومبیل‌های سدان و شاسی بلندی اجاره داده می‌شوند که «ماشین شش در» باید جلو برود و برایشان بوق بزند و راه را باز کند. شما در صورت اجاره خودرو با راننده، دیگر نیاز به گذاشتن وثیقه ندارید. اما اگر می‌خواهید خودتان پشت فرمان بنشینید، مجبور خواهید بود یک فقره چک به انضمام یک سند، تحویل دهید. در صورتی که قیمت اتومبیل مورد نظرتان بیش‌تر از 100 میلیون تومان باشد، باید 2 فقره چک روی میز بگذارید. اگر در آنجا میزی نبود، چک را کف دست اجاره‌دهنده بگذارید. اگر دست‌های او کثیف بود، داخل جیبش بگذارید. اگر جیب نداشت، روی طاقچه بگذارید (موسسه‌ای که میز آنجا نیست و صاحبش هم جیب ندارد و دست‌هایش هم کثیف است، حتما طاقچه دارد!).


تقسیم‌بندی اتومبیل‌های عروس
از آنجا که تعداد کمی از اتومبیل‌های لوکس موجود است و موسسات متعددی مجبور هستند در نوبت استفاده از آن باشند، برای کرایه باید حداقل از دو هفته قبل قرارداد را منعقد کنید. خودروهای اجاره‌ای به سه گروه: 1) معمولی، 2) لوکس و 3) چشم‌کورکن تقسیم می‌شوند. برای نمونه، پژو 206، زانتیا و مزدا و حتی ماکسیما در رده معمولی قرار دارند. اتومبیل‌های بنتلی، لامبورگینی، هامر و کرایسلر از لوکس‌ترین ماشین عروس‌ها هستند. 
نبش قبر فرسودگان
یکی از راه‌های جدید کسب درآمد، نبش قبر خودروهای فرسوده کلاسیک است. برخی دلالان، اتومبیل‌های فسیلی که در پارکینگ خانه‌ها یا گوشه باغ‌ها خاک می‌خورد را از وراث می‌خرند و پس از بازسازی فنی و تمیز کردن بدنه، آن را به صاحبان بنگاه‌های اجاره اتومبیل می‌فروشند.


با چقدر پول چی اجاره می‌دهند
هزینه کردن برای ماشین عروس، بی‌فایده‌ترین بخش مراسم ازدواج است، چون نه در شکم مهمان‌ها می‌رود و نه در شاد کردن آن‌ها سهمی دارد. حداقل کاش همان هزینه صرف لباس شود. این داستان همیشه تکرار می‌شود که آقای داماد کمی در اتوبان رانندگی می‌کند، سپس به آرایشگاه می‌رود، عروس سوار می‌شود، به باغ می‌روند و از آنجا راهی تالار می‌شوند. تمام این مراحل بیش‌تر از چند ساعت طول نمی‌‌کشد، اما بعضی‌ها حاضر هستند برای هیجان بخشیدن به آن، پول بیش‌تری خرج کنند. با توجه به این که حداقل زمان در اختیار گرفتن خودرو 10 ساعت است، برای اجاره اتومبیل عروسی که فامیل‌کش باشد، باید هزینه‌های زیر را ضربدر 10 کنید: 
خودروهای کلاسیک: 450 هزار تومان
لیموزین خارجی: یک میلیون و 200 هزار تومان
ب.ام.و X6: یک میلیون و 300 هزار تومان
سری 7 ب.ام.و: 550 هزار تومان
مرسدس کروک: 450 هزار تومان
بنتلی: 400 هزار تومان
لامبورگینی: یک میلیون و 300 هزار تومان
کرایسلر: 550 هزار تومان
هامر: 650 هزار تومان
سانتافه: 140 هزار تومان 


چسباندن گل روی اتومبیل
پس از انتخاب اتومبیل عروس، گل‌آرایی آن مشکل بعدی داماد است. گل‌آرایی عبارت است از گذاشتن گل روی کاپوت و صندوق‌عقب که به شیوه‌های گوناگون صورت می‌پذیرد. البته نباید فراموش کرد که تزئینات ماشین عروس، با سلقیه شخص عروس ارتباط تنگاتنگی دارد و بعضی‌ها خودشان تحت لیسانس عروس خانم، طرح زینت‌کاری را اجرا می‌کنند. عجیب‌ترین و نادرترین ماشین عروس، پرایدی بود که در تهران، تمام بدنه و شیشه‌هایش را به عسل آغشته کرده و سپس هزاران پر مرغ که داخل بالش از آن استفاده می‌شود را روی اتومبیل چسبانده بودند. برخی هم از بادکنک یا عروسک استفاده می‌کنند. اما در هر حال اگر شما به یک گل‌فروشی مراجعه کنید، آن‌ها بابت نصب یک پاپیون ساده که ترکیبی از گل و تور سفید است، مبلغ 180 هزار تومان از شما پول می‌گیرند.
هرچند گل‌آرایان کار خاصی انجام نمی‌دهند، اما دامادهایی که می‌خواهند چشم و چال خانواده عروس را در بیاورند، تزئین اتومبیل را به گلفروشی‌های معروف می‌سپارند و بابت یک متر چسب نواری و 30 شاخه گل و 80 سانتی متر مفتول فلزی و یک کیلوگرم اسفنج، از 100 هزار تومان تا 600 هزار تومان می‌پردازند.
داماد چاره‌ای ندارد
از آنجا که اکنون ازدواج برای خیلی‌ها تبدیل به نان شده و با تیغ و سرنگ به جان داماد می‌افتند و از طرف دیگر چشم و هم چشمی و ضرورت فامیل‌کشی و در آوردن چشم و چال فامیل تبدیل به یک رسم واجب شده، بنابراین هیچ اخطار و هشدار و تذکری نمی‌تواند جمعیت دامادان را از هزینه‌های گزاف و بیهوده منصرف کند. این گزارش هم همینجوری نگاشته و منتشر شده است و اعتبار دیگری ندارد


داربی تهران معمولا در رده بندی داربی‌های پرتماشاگر دنیا در دسته پرمخاطب‌ها قرار می‌گیرد اما با این حال کمتر توانسته بر حساسیت‌های خود غلبه و تماشاگران را به یک نمایش پرهیجان مهمان کند. تماشای داربی‌ها و سایر مسابقات حساس اروپایی حسرت فوتبال دوست ایرانی را دوچندان می‌کند و این پرسش را در ذهن او به وجود می‌آورد که چرا استقلال و پرسپولیس قادر نیستند حتی نیمی از کیفیت متوسط همیشگی خود را در مصاف با یکدیگر بروز بدهند. رسیدن به پاسخ این پرسش البته چندان دشوار نیست. این چند سطر نگاهی دارد به برخی تفاوت‌های عمده داربی تهران و ال کلاسیکو و آنچه هیجان و زیبایی‌های داربی تهران را معمولا به حداقل کاهش می‌دهد.

1 هواداران رئال مادرید و بارسلونا در ال کلاسیکوهایی که میزبان هستند معمولا پس از ورود تیم‌ها به زمین برای تیم محبوبشان سنگ تمام می‌گذارند. آنها با در دست داشتن کاغذهای رنگارنگ لوگوی بزرگ تیم میزبان یا نتیجه درخواستی خود را روی سکوها حک می‌کنند و این یعنی هر تماشاگر بسته به شماره صندلی‌اش می‌داند چه کاغذی را باید در دست بگیرد تا در شکل گیری طرح مورد نظر روی سکوها سهیم باشد. در داربی تهران اما پس از ورود تیم‌ها به زمین حتی هماهنگی در شعارها هم دیده نمی‌شود و هر گوشه‌ای از ورزشگاه شعار مورد علاقه خود را فریاد می‌زند.
2برخلاف داربی تهران در ال کلاسیکو رجزخوانی قبل از بازی بزرگ ممنوع نیست و بازیکنان وقتی برای حریف کری می‌خوانند به بر هم زدن جو بازی متهم نمی‌شوند. گاهی حتی مربیان بزرگ اروپایی از تعدادی از بازیکنان خود می‌خواهند در رسانه‌ها جنگ رجزخوانی به راه بیندازند و از این حربه به عنوان یک تاکتیک تاثیرگذار استفاده می‌کنند. قبل از یکی از ال کلاسیکوهای اخیر ویکتور والدز گفته بود «آخرین مرتبه‌ای که رئال، بارسا را شکست داد هنوز تلویزیون رنگی اختراع نشده بود و خورخه راموس در پاسخ به او گفت: شاید چون والدز هنوز با مادربزرگش زندگی می‌کند تلویزیون رنگی از نزدیک ندیده است.» در ایران بازیکنان از ترس جرایم و اتهامات احتمالی از رجزخوانی اجتناب می‌کنند و اگر هم نکنند به جملات نخ نما شده‌ای مثل «ما حرفمان را در زمین می‌زنیم» یا «یک گل برای آنها کنار گذاشته‌ام» اکتفا می‌کنند.
3چه آنهایی که بعد از پایان بازی به دنبال اظهارات فنی مربیان هستند و چه کسانی که از متلک پرانی‌های مربیان به یکدیگر لذت می‌برند در پایان داربی تهران چیز خاصی نصیب شان نمی‌شود. مربی بازنده هرگز نمی‌پذیرد که تیمش ضعیف‌تر بازی کرده و بخصوص داوری را در شکست دخیل می‌داند. مربی برنده هم حتی اگر از تنها حمله خود در طول نود دقیقه به گل رسیده باشد این پیروزی را حاصل هوشمندی کادر فنی و برنامه‌های از پیش طراحی شده می‌داند. گواردیولا پس از آخرین رویارویی با رئال اعتراف کرد که تیم مورینیو بازی به بازی بیشتر بارسلونا را آزار می‌دهد و مورینیو هم با تمام تکبر ذاتی‌اش گفت باختن به بهترین تیم جهان باعث سرشکستگی نیست. آنها حتی وقتی در پایان بازی برای هم رجز می‌خوانند هم کمی مغزشان را به کار می‌اندازند و به جای بدشانسی و فاکتورهای نخ نما شده‌ای از این دست، مثلا مثل مورینیو می‌گویند:«آرزو دارم تیمم در پایان یکی از بازی‌هایی که با بارسا داریم با یازده بازیکن از زمین مسابقه خارج شود.»
4 استادیوم آزادی در گذشته تا ظهر روز برگزاری مسابقه لبریز از جمعیت می‌شد و هنوز هم حداقل یک طبقه از آن پنج، شش ساعت قبل از سوت آغاز بازی پر می‌شود. تماشاگران سرویس‌های بهداشتی مناسبی ندارند و برای دسترسی به آب خوردن بعضا باید نیم ساعت تا چهل و پنج دقیقه زمان صرف کنند. وقتی تلویزیون تصاویر مربوط به گرم کردن بازیکنان بارسلونا و رئال در فاصله کمتر از یک ساعت مانده به آغاز مسابقه را نشان می‌دهد هنوز سکوهای ورزشگاه خالی است و تماشاگر می‌داند برای نشستن روی صندلی‌ای که بلیت آن را در اختیار دارد کافی است 10 دقیقه قبل از سوت آغاز به ورزشگاه بیاید و خودش را برای تماشای یک نمایش مهیج آماده کند.
5 ال کلاسیکو از همان اولین ثانیه‌ها با هیجان آغاز می‌شود. به خاطر نمی‌آوریم گزارشگری در جریان این مسابقه از جملاتی مثل« بازی در این لحظات چنگی به دل نمی‌زند و دو تیم مشغول ارزیابی یکدیگر هستند» استفاده کرده باشد. هر دو تیم از سوت آغاز به دنبال کسب پیروزی هستند اما در داربی تهران هر دو تیم ابتدا به نباختن فکر می‌کنند تا بتوانند از فردای روز مسابقه زندگی عادی خود را دنبال کنند. بازی با خطاهای پی در پی آغاز می‌شود و تیم‌ها برای به گل رسیدن به اشتباهات حریف و اتفاقات دل می‌بندند. داربی تهران معمولا در حد فاصل گل اول بازی تا به ثمررسیدن گل مساوی حریف لحظات جذابی دارد.
6 در داربی تهران بخصوص در سال‌های اخیر رفتار جوانمردانه متظاهرانه جای بازی متعصبانه را گرفته و بازیکنان در دلجویی از بازیکنی که روی زمین افتاده یا به اوت زدن توپ به دنبال پیش پا افتاده‌ترین خطاها از یکدیگر سبقت می‌گیرند.

این در حالیست که در گذشته اعمال خشونت نسبی و مجاز در داربی یکی از راهکارهای بازیکنان برای کسب محبوبیت بود و اکنون به نظر می‌رسد داربی تهران از سوی دیگر بام سقوط کرده است. در خشونت «په په» مدافع پرتغالی رئال مادرید رگه‌هایی از تلاش برای نجات دروازه خودی به هر قیمتی دیده می‌شود و کاتالان‌ها بازی درگیرانه «پویول» را نماد تعصب او به پیراهن بارسلونا می‌دانند.
7 برای انتخاب داوران ال کلاسیکو به سراغ داور خارجی نمی‌روند و از بین داوران داخلی اسپانیا داوری انتخاب می‌شود که طی هفته‌های گذشته بهترین عملکرد را داشته است. آنجا ال کلاسیکو را بین داوران داخلی تقسیم نمی‌کنند و اینکه کدام داور می‌تواند بازی را بدون حادثه از آب دربیاورد چندان مورد توجه نیست.
8 مقایسه تعداد گل‌های رد و بدل شده در داربی تهران با ال کلاسیکو تفاوت جذابیت‌های بصری این دو بازی را روشن‌تر می‌کند. رئال و بارسا فصل گذشته هفت بار به مصاف هم رفتند که در این هفت بازی 21 یک گل بین دو تیم رد و بدل شد. یعنی دقیقا سه گل در هر بازی که آمار بسیار مناسبی است. در هفت رویارویی آخر استقلال و پرسپولیس اما فقط 13 گل به ثمر رسیده که آمار کمتر از دو گل در هر بازی را نشان می‌دهد. سه بازی از هفت ال کلاسیکو اخیر با به ثمر رسیدن چهار یا پنج گل به پایان رسیده اما از هفت داربی گذشته تهران فقط در یک بازی سه گل به ثمر رسیده و سایر بازی‌ها با یک یا دو گل به پایان رسیده است.
9 مدیران رئال مادرید و بارسلونا در طول برگزاری مسابقه در نهایت استرس در کنار یکدیگر می‌نشینند و البته آنقدر حرفه‌ای هستند که حتی در اوج التهاب بازی هم وجهه مدیریتی خود را حفظ می‌کنند. آنها در پایان مسابقه محترمانه دست می‌دهند و جایگاه ویژه را ترک می‌کنند. در ایران اما مدیران استقلال و پرسپولیس تلاش می‌کنند از یک هفته قبل از بازی کمتر با هم روبه‌رو شوند و در جریان مسابقه هم فاصله ایمنی را با یکدیگر حفظ می‌کنند.
10رئال مادرید در ال کلاسیکو دور رفت لالیگا در فصل گذشته با پنچ گل مغلوب بارسلونا شد و خوزه مورینیو در کنفرانس مطبوعاتی پس از پایان بازی گفت: «مسلما یک باخت پنج بر صفر بهتر از پنج شکست یک بر صفر است.» رئال یک هفته بعد در ورزشگاه مملو از جمعیت سانتیاگو برنابئو با دو گل والنسیا را شکست داد و خیلی زود با هوادارانش آشتی کرد. تیم بازنده داربی تهران اما تا مدتها بابت پس لرزه‌های این شکست لطمه می‌خورد و در ورزشگاه خانگی خالی از تماشاگر امتیاز از دست می‌دهد. بازیکنان بازنده می‌گویند حتی جرات از خانه خارج شدن را ندارند و.... بازنده داربی پرهیاهو و بی‌کیفیت تهران تا مدتها به کما می‌رود اما بازنده ال کلاسیکو بزرگ خیلی زود برمی گردد و زندگی را از سر می‌گیرد.
11در آخرین رویارویی رئال مادرید و بارسلونا در سوپرجام اسپانیا طبق آمار موجود دو تیم 25 موقعیت گلزنی ایجاد کردند و یک فوتبال فوق‌العاده تماشاگرپسند را به نمایش گذاشتند. در آخرین داربی تهران اما تعداد موقعیت‌های خطرناک دو تیم به زحمت به عدد 10 رسید. جالب اینکه مربیان دو تیم برای اینکه ثابت کنند تیم شان بهتر از حریف بازی کرده به همین موقعیت‌های انگشت شمار اشاره می‌کنند و مدعی می‌شوند تیمشان نمایش تحسین برانگیزی را ارائه کرده است.
12دنیا برای بازیکنی که با یک اشتباه هرچند کوچک زمینه شکست تیمش در داربی تهران را فراهم کند به آخر می‌رسد. شیث رضایی در داربی 69 در کورس با فرهاد مجیدی جا ماند و عبور آن توپ از خط دروازه پرسپولیس او را وارد لیست سیاه هواداران پرسپولیس کرد. در بازی رفت سوپرجام اسپانیا اشتباه په په و راموس و تعارف کردن آنها با یکدیگر باعث شد مسی توپ را بدزدد و دروازه رئال را باز کند. آن اشتباه دقایقی بعد فراموش شد و هر دو بازیکن از بازی بعدی کماکان از ستون‌های تیم مورینیو محسوب می‌شدند.
13استقلال و پرسپولیس معمولا هفته قبل از داربی را فدای داربی می‌کنند. مربیان هر دو تیم احتیاط را در دستور کار قرار می‌دهند و بسیار اتفاق افتاده که بازیکن کلیدی دواخطاره خود را از ترس سه اخطاره شدن روی نیمکت نشانده‌اند. در این میان برخی از بازیکنان هم کار مربی را راحت می‌کنند و برای بازی قبل از داربی خودشان را سه کارته می‌کنند. درست مشابه کاری که آندرانیک تیموریان در بازی استقلال و فولاد انجام داد و خودش را برای بازی با تراکتورسازی سه اخطاره کرد. قبل از ال کلاسیکو دور رفت لالیگا در فصل گذشته، بارسا و رئال به ترتیب با هشت و شش گل حریفان خود را شکست دادند و برای هم خط و نشان کشیدند.
14 مطمئنا رئیس کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال اسپانیا قبل از ال کلاسیکو در اردوی بارسلونا و رئال مادرید حاضر نمی‌شود و برای آنها خط و نشان نمی‌کشد. در سالهای اخیر کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال قوانین جداگانه‌ای را برای داربی وضع کرده و بازیکنان مدام تهدید می‌شوند که اگر باعث متشنج شدن جو این بازی شوند با محرومیت‌های سنگینی مواجه خواهند شد. به این ترتیب بازی کاملا پاستوریزه و بی‌خاصیت از آب در می‌آید و بازیکنان حتی از زدن یک تکل ساده هم واهمه دارند.


همان طور که پیش بینی کرده بودیم ،تابستان امسال ، پر از بحث های "جنجالی و بی فایده " از سوی دولتمردان بود و این روند ادامه دارد تا مسائل اصلی کشور از یک سو و برخورد با مفاسد برخی لانه کردگان در دولت از سوی دیگر به فراموشی برود و نوعی "نسیان درمانی" شکل بگیرد! 


جامعه ایرانی که تاکنون به شنیدن اظهارات جنجالی، حساسیت برانگیز و از همه مهمتر"بی ربط" از زبان شخصی به نام اسفندیار رحیم مشایی رئیس دفتر رئیس جمهور و نفر دوم قوه مجریه(عملاً) عادت کرده بودند این بار و در غیاب او ، با اظهارات جدیدی از سوی احمدی نژاد رئیس جمهور ایران روبه رو شده است.
احمدی نژاد گفته است" آنچه که خداوند می تواند خلق کند انسان هم می تواند خلق کند".
پیش بینی می شود با این اظهارات دوباره موجی از انتقادات و شاید دفاع و توضیحات و تکذیبه ها و جنجال ها و این که منظورش این بوده و آن نبوده و ... به راه بیفتد!


در این باره باید پرسید که جناب آقای دکتر احمدی نژاد! مطرح کردن چنین مطالبی چه ارتباطی به کار ، تخصص، تجربه و وضعیت و شرایط فعلی کشور دارد؟ کدام موضوع مهم مرتبط به قوه مجریه یا شرایطی منجر به طرح چنین مطالبی شده است؟ به صراحت می توان گفت چنین مطلبی اساساً ربطی به حوزه کاری یک رئیس جمهور ندارد و فقط می توان آن را طرح بحثی در میانه میدان برای انحراف همگانی از مسائل اصلی کشور دانست و لاغیر!
آیا بهتر نیست به جای ایجاد جنجال جدید در فضای دینی، سیاسی و رسانه ای کشور، آقای رئیس جمهور در ششمین ماه از سال 90 بگویند چند درصد از وعده ایشان برای برآورده کردن دو و نیم میلیون شغل جدید  در سال جاری محقق شده است؟!
آیا بهتر نیست آقای رئیس جمهور به جای پا گذاشتن در مسیر رئیس دفتر خود و جنجال سازی و حساسیت انگیزی "توخالی"، با اطلاع رسانی دقیق بفرمایند چه زمانی وعده ایشان برای افزایش حداقل دو برابری مبلغ ماهانه یارانه در سال 90 تحقق می یابد؟
آیا بهتر نیست آقای رئیس جمهور به جای طرح مطالب پوچ که با جنجال سازی آگاهانه و ناآگاهانه برخی، افکار عمومی در ایران را برای مدتی سرگرم می کند به این سوال جواب دهند چرا برخلاف وعده های قبلی ایشان، با وجود اجرای طرح هدفمندی یارانه ها،  تورم در حال افزایش است و قیمت کالاها سیر صعودی دارد و کیفیت کالا و خدمات سیر نزولی؟


مگر همین رئیس جمهور نبود که قبل از اجرای طرح هدفمندی با حساب و کتاب و دو دوتا چهارتا کردن و بررسی هزینه های یک کامیون حمل بار  به صراحت گفت که هدفمندی یارانه ها افزایش قیمتی شدیدی را متوجه کالاها نخواهد کرد و در هر کیلو دو - سه تومان(بیست - سی ریال) بر قیمت ها افزوده خواهد شد؟!
پس چه شد؟ و حالا که قیمت ها رشد نجومی داشته ، به جای پاسخگویی ، مباحث به اصطلاح فلسفی درباره خلقت مطرح می کند تا پاسخ سوالات اصلی را ندهد؟!
آیا مردم از شما درباره نظام درمانی ، آموزش عالی ، اشتغال ، تورم ، مسکن ، سیستم بانکی ، روابط خارجی انتظار پاسخگویی دارند یا به شما رأی داده اند که حرف های عجیب و غریب بشنوند؟!
وقتی مردم به فردی رأی می دهند تا رئیس جمهور شود ، انتظارشان این است که برود و برایشان کار کند ، مشکلاتشان را حل کند و کشورش را ارتقا دهد نه این که روزی از مدیریت جهان سخن بگوید و روزی دیگر سطح بحث را به خلقت بکشاند و نظریه پردازی کند!
آقای رئیس جمهور!
آقای احمدی نژاد!
آقای دکتر!
لطفا جامعه را با سخنان جنجالی و صد البته بیهوده مشغول نکنید... لطفا به صراحت به وعده های خود بپردازید و لطفا در راستای دستور صریح مقام معظم رهبری در دیدار اخیرتان با ایشان ، مقایسه ای میان وعده ها و عملکردهایتان داشته باشید و نظریه پردازی را به اهلش بسپارید.


طی 10 سال و اندی که از تاریخ برگزاری لیگ برتر فوتبال ایران می‌گذرد مربیان خارجی زیادی روی نیمکت تیم‌های لیگ برتری نشسته‌اند. در لیگ دهم علاقه‌مندی تیم‌ها به استفاده از مربیان خارجی به حداقل رسید و در مقطعی تمام تیم‌ها از مربیان داخلی استفاده می‌کردند اما در فصل جدید باز هم پای خارجی‌ها به نیمکت تیم‌های ایرانی باز شده. سپاهان و شهرداری تبریز بوناچیچ و یشیچ را استخدام کردند و این روزها صحبت از مذاکره برخی تیم‌ها با میروسلاو بلاژویچ و مصطفی دنیزلی به گوش می‌رسد. مرور کارنامه مربیان خارجی فوتبال ایران نشان می‌دهد آنها به جز موارد معدود نه تنها در ایران عملکرد جالبی نداشتند، که در خارج از ایران هم کارنامه درخشانی را از خود به جای نگذاشتند.

رگ خواب ما در دست چیرو
زلاتکو کرانچار: در فاصله سال‌های 2004 تا 2006 سرمربی تیم ملی کرواسی بود. کرانچار قبل از حضور در پرسپولیس تجربه 18 سال مربیگری را در کارنامه‌اش داشت. او اما در پرسپولیس دوام نیاورد و در نیم فصل در شرایطی که پرسپولیس در رتبه سوم جدول حضور داشت جایش را به علی دایی داد. کرانچار چند هفته پس از ترک ایران به عنوان سرمربی جدید تیم ملی مونته نگرو مشغول به کار شد و تیم ملی انگلستان را در ورزشگاه ویمبلی لندن متوقف کرد.

لوبیسا تومباکوویچ: در سال 2003 دوره کوتاهی را در النصر عربستان گذراند و پس از برکناری به شاندونگ چین رفت. او در ابتدای دهمین دوره لیگ برتر ایران با قراردادی یک میلیون و دویست هزار دلاری به استیل‌آذین پیوست و در حالی که از 10 بازی سه برد، سه تساوی و چهار باخت را در کارنامه داشت، برکنار شد.

آلفردو کاسیمیرو: در دو مقطع مختلف در دهه نود روی نیمکت بنفیکا نشست. او در سال 97 در پورتو دستیار بود و فصل بعد از آن در رئال بتیس اسپانیا دستیاری را تجربه کرد. کاسیمیرو علاوه بر این در الاتحاد لیبی، الشباب کویت، المحرق بحرین و الفیصلی اردن هم سابقه سرمربیگری دارد. او که موفق‌ترین مربی دهه اخیر صنعت نفت آبادان محسوب می‌شود فصل آینده را در لیگ دسته اول ایران و تیم شهرداری بندرعباس سپری خواهد کرد.

ارنی برندتس: در فاصله سالهای 1993 تا 2002 به مدت 9 سال در آیندهوون هلند دستیار بود. مهم‌ترین تیمی که برندتس قبل از راه‌آهن سرمربیگری آن را بر عهده داشت «ناک برادا» هلند نام داشت. برندتس در راه‌آهن روزهای خوبی را سپری نکرد و در 19 بازی چهار برد، شش تساوی و 9 شکست نصیبش شد تا از کار برکنار شود. او در حال حاضر سرمربیگری تیم «آرمی رواندا» را در کشور آفریقایی رواندا برعهده دارد.

لوکا بوناچیچ: تا قبل از حضور در فولاد خوزستان در سال 2003 میلادی، مهم‌ترین تیمی که هدایت آن را بر عهده داشت «هایدوک اشپیلت» کرواسی بود. لوکا از آن روز به بعد اغلب در تیم‌های ایرانی حضور داشته و تنها یک دور کوتاه ناموفق را در النصر دوبی و یک نیم فصل را هم مجددا در هایدوک اشپیلت سپری کرد. فولاد و استقلال اهواز، سپاهان، مس کرمان و گسترش فولاد تبریز در این سالها لوکا را روی نیمکت خود داشتند.

نلو وینگادا: با سابقه سرمربیگری در تیم‌های ملی بزرگسالان، امید و زیر بیست سال پرتغال، سرمربیگری تیم‌های ملی اردن و عربستان، تیم ملی امید مصر و باشگاه‌هایی چون الوداد مراکش و الزمالک مصر به پرسپولیس آمد اما موفقیتی را در مدت زمان کوتاه حضورش در ایران بدست نیاورد. او پس از پرسپولیس باز هم پیشنهادهای کاری خوبی داشت و ابتدا در اف سی سئول کره جنوبی و پس از آن در «دالیان شیده» چین مشغول به کار شد.

لیت بارسکی: بازیکن مطرح فوتبال آلمان در سال 1999 با پذیرفتن هدایت تیم یوکوهاما ژاپن به جرگه مربیان پیوست. لیت بارسکی در هفتمین دوره لیگ حرفه‌ای هدایت سایپا که با علی دایی قهرمان ایران شده بود را بر عهده گرفت اما با این تیم بدترین نتایج ممکن را به‌دست آورد و خیلی زود از کار برکنار شد. بزرگ‌ترین افتخار مربیگری لیت بارسکی به قهرمانی در سوپرلیگ استرالیا با تیم «اف سی سیدنی» مربوط می‌شود. او در حال حاضر به عنوان دستیار در باشگاه ولفسبورگ آلمان فعالیت می‌کند.

انگین فیرات: تا قبل از آنکه در سال 2008 به عنوان سرمربی در باشگاه سپاهان مشغول به کار شود هرگز سرمربیگری در یک تیم را تجربه نکرده بود. فیرات پس از دستیاری علی دایی در تیم ملی ایران برای مدت کوتاهی سرمربی سپاهان شد. او اخیرا به عنوان سرمربی تیم گسترش فولاد مشغول به کار شده تا دومین تجربه سرمربیگری‌اش هم در فوتبال ایران رقم بخورد.

وینگو بگوویچ: بین آخرین تجربه سرمربیگری او در فوتبال کرواسی و حضورش در فوتبال ایران 12 سال فاصله افتاد و او در این 12 سال هیچ‌گونه فعالیت فوتبالی نداشت. بگوویچ با این حال خیلی زود به عنوان یک مربی بازیکن ساز در فولاد خوزستان مطرح شد. بعد از آن به پرسپولیس رفت اما طی یک سال حضور در این تیم هیچ جامی را بالای سر نبرد. او در تیم ملی امید ایران هم ناکام بود و به المپیک نرسید. بگوویچ نتوانست پگاه گیلان را به لیگ برتر بیاورد و طی دو فصل حضور در پاس همدان هم نتایج متوسطی گرفت. او فصل گذشته در پلی آف به همراه آلومینیوم هرمزگان از صعود به لیگ برتر بازماند. وینکو بگوویچ در 12 سال گذشته تنها یک بار از ایران خارج شده که با الوصل امارات نتایج ضعیفی گرفت.

استانکو پوکله پوویچ: پس از آنکه در دوره کوتاهی در سال 1992 سرمربی تیم ملی کرواسی شد به ایران آمد و هدایت تیم ملی را برعهده گرفت. استانگو به رغم ناکامی در تیم ملی بلافاصله هدایت پرسپولیس را برعهده گرفت و دو دوره با این تیم قهرمان ایران شد. هایدوک اشپیلت کرواسی مهم‌ترین تیم باشگاهی بود که استانکو پیش از حضور در ایران سرمربیگری آن را برعهده داشت. او در سال 2001 هدایت سپاهان را پذیرفت و درسال 2005 بار دیگر به این تیم بازگشت اما جامی را بالای سر نبرد. استانکو آخرین بار در لیگ هفتم حرفه‌ای ماموریت حفظ پگاه گیلان در لیگ برتر را برعهده گرفت اما موفق نشد و با این تیم به دسته پایین‌تر سقوط کرد.

ژوروان ویرا: قهرمانی به همراه تیم ملی عراق در جام ملتهای آسیا 2007 بزرگ‌ترین افتخار دوران مربیگری این مربی محسوب می‌شود. ویرا قبل از آن در تیم‌های باشگاهی عربستان، عمان و کویت مربیگری کرده بود. او در لیگ هفتم حرفه‌ای از اوایل نیم فصل دوم جانشین لوکا بوناچیچ شد اما نتوانست صدرنشینی سپاهان را حفظ کند و در آخرین ثانیه‌های هفته آخر قهرمانی را از دست داد. ویرا بار دیگر به تیم ملی عراق بازگشت اما این بار ناکام بود. او در حال حاضر روی نیمکت «بن یاس» امارات می‌نشیند.

زوران جورجوویچ: قبل از حضور در ذوب آهن در انواع تیم‌های باشگاهی عربی از جمله کویت، قطر، عربستان و امارات مربیگری کرده بود که مهم‌ترین آنها سرمربیگری الهلال عربستان در فاصله سالهای 1992 تا 1994 بود. جورجوویچ در ذوب آهن به قدری بد نتیجه گرفت که مدیرعامل وقت باشگاه پس از برکناری او بابت این انتخابش عذرخواهی کرد. جورجوویچ از ذوب آهن به تیم «برادران چرچیل» هند رفت و پس از آن هدایت تیم ملی بنگلادش را پذیرفت. او در حال حاضر هدایت تیم المجد سوریه را برعهده دارد.

میودراگ یشیچ: پس از مربیگری در تیم‌های گمنام در سال 1999 با نشستن روی نیمکت پارتیزان بلگراد به شهرت رسید. او پنج سال بعد به ایران آمد تا شاید بتواند پگاه بحران زده را در لیگ برتر حفظ کند اما از پس این کار برنیامد. یشیچ در بازگشت به اروپا هدایت تیم‌های شناخته شده پارتیزان بلگراد و زسکا صوفیه را بر عهده گرفت. پس از دو سال بار دیگر به ایران آمد و این بار با شیرین فراز کرمانشاه به دسته پایین‌تر سقوط کرد. یشیچ قبل از بازگشت مجدد به ایران و پذیرفتن هدایت شهرداری تبریز در مراکش و چین مربیگری کرد.

مصطفی دنیزلی: مربی صاحب نام ترک تبار قبل از حضور در ایران سابقه سرمربیگری در تیم ملی ترکیه و دو باشگاه مطرح این کشوریعنی گالاتاسرای و فنرباغچه را داشت. او در فاصله سالهای 2004 تا 2007 هدایت پاس و پرسپولیس را بر عهده گرفت و علی رغم فوتبال زیبایی که با این تیم‌ها ارائه داد نتوانست افتخاری را در کارنامه حضورش در فوتبال ایران ثبت کند. دنیزلی در بازگشت به کشورش با بشیکتاش به توافق سید و پس ازیک سال حضور در این تیم به دلیل بیماری مربیگری را کنار گذاشت.

آری‌هان: با سابقه سرمربیگری تیم‌های مطرحی مثل اندرلشت، نورنبرگ، اشتوتگارت، استاندارد لیژ، فاینورد و تیم ملی چین به ایران آمد و هدایت پرسپولیس را پذیرفت. آری هان هم بیش از یک نیم فصل در پرسپولیس دوام نیاورد و از این تیم اخراج شد. او پس از ترک ایران حضور در تیم‌های ملی کامرون و آلبانی را تجربه کرد و در حال حاضر با باشگاه «تیانجین تدا» چین همکاری دارد.

ادسون تابارز: حضور در تیم‌های باشگاهی کشورهای عربی، سرمربیگری تیم ملی ویتنام و مربیگری در تیم‌های تازه حرفه‌ای شده چین مهم‌ترین فعالیت‌های این مربی برزیلی پیش از پیوستن به سپاهان بود. تابارز در لیگ پنجم حرفه‌ای در کنار سپاهان بود اما نتوانست این تیم را به کورس قهرمانی مسابقات هدایت کند. او پس از ترک ایران سرمربیگری در تیم ملی هایتی و تیم زیر بیست ساله‌های عمان را تجربه کرد.

راینر سوبل: مردی که تجربه سرمربیگری در نورنبرگ آلمان را داشت در پرسپولیس کاری از پیش نبرد و به عنوان پنجمی قناعت کرد. مرد آلمانی پس از ترک ایران در دیناموتفلیس گرجستان و «سوالوس» مراکش مربیگری کرد و در ابتدای سال 2010 خودش را بازنشسته کرد.

میلان زیوادینوویچ: در سال 2004 هدایت صباباتری را پذیرفت و پس از مدتی به جرم اینکه پسرش را در فهرست بازیکنان این تیم گنجانده بود کنارگذاشته شد. زیوادینوویچ زمانی که به صبا آمد سابقه هدایت تیم‌های ملی عراق، یوگسلاوی، یمن و غنا را داشت و در حال حاضر هم روی نیمکت تیم ملی میانمار می‌نشیند.

برند کراوس: درنیمه اول دهه نود میلادی به مدت پنج سال سرمربی بروسیا مونشن گلادباخ بود. او در ادامه روی نیمکت تیم‌های رئال سوسیه داد، بروسیا دورتموند و مایورکا نشست. کراوس یکی دیگر از مربیانی بود که باشگاه پگاه گیلان در اواسط نیم فصل دوم استخدام کرد تا سقوط نکند. او پس از ترک ایران یک فصل هم در تنه ریف اسپانیا مربیگری کرد و پس از آن دیگر نامی از این مربی در تیم‌های شناخته شده اروپایی به میان نیامد.

جیووانی می: در فاصله سالهای 1996 تا 1998 و زمانی که کاتانیا در سری B ایتالیا حضور داشت سرمربی این تیم بود و در سال 2002 به مدت یک فصل سرمربی سایپا شد. او در سایپا نتایج متوسطی گرفت و به کشورش بازگشت. در سال 2006 به مدت یک فصل در تیم بولونیا دستیار بود و پس از آن خانه نشین شد.

رولند کوخ: 30 سال است که به عرصه مربیگری وارد شده و در این مدت به جز دو سال در بقیه موارد به عنوان دستیار فعالیت کرده. کوخ در سال 1990 سرمربی «اسنابروک» آلمان بود و در سال 2002 در دومین دوره لیگ حرفه‌ای هم سرمربی استقلال شد. در کارنامه دستیاری کوخ دستیاری در باشگاه‌های کلن، اشتوتگارت، بشیکتاش، بایر لورکوزن، آستریا وین، فنرباغچه و اینتراخت فرانکفورت دیده می‌شود.

ملادن فرانچیچ: قبل از آنکه در چهارمین دوره لیگ حرفه‌ای به فولاد خوزستان بیاید و قهرمان ایران شود تنها سابقه یک دوره کوتاه مربیگری در تیم گمنام «پوموراک» کرواسی در کارنامه‌اش وجود داشت. فرانچیچ فولاد را قهرمان کرد اما پس از آن دیگر روی نیمکت هیچ تیمی رویت نشد


محمد مایلی کهن چهره ای مشهور ولی نامحبوب در فوتبال ایران است. در میان چهره های جنجالی فوتبال ایران در دو دهه گذشته، شاید مایلی کهن تنها کسی باشد که حاشیه سازی ها و جنجال آفرینی هایش را در عین محرومیت از هر گونه محبوبیت رقم زده است.
بازیکنانی چون احمدرضا عابدزاده، خداد عزیزی، علی دایی و علی کریمی و پیشترها، کسانی چون مجتبی محرمی، عزیز اصلی و تا حدی پرویز قلیچ خانی، هر یک به گونه ای جنجال آفرین شدند ولی جنجال آفرینی آنها به پشتوانه محبوبیت چشمگیرشان نزد هواداران تیمشان صورت می گرفت. مجتبی محرمی اگر چه در بسیاری از بازی های پرسپولیس در دهه های 60 و 70 و نیز در " بازی زندگی " مرتکب اقدامات نامعقول و غیر قابل قبول می شد، ولی بهترین و محبوب ترین مدافع پرسپولیس در آن زمان بود.

تعبیر " محبوب جنجال آفرین "، بعدها درباره احمدرضا عابدزاده، خداداد عزیزی و علی دایی مصداق بیشتری یافت. در تمام این سال ها، یعنی از دهه 1360 تا به امروز، محمد مایلی کهن نیز یکی از چهره های جنجالی فوتبال ایران بوده است.
 اما مایلی کهن هیچ گاه بازیکن محبوبی نبود و بعدها نیز به عنوان مربی، دل هیچ کسی را نربود. علاوه بر این، برخلاف آنچه که در ظاهر می نماید، مایلی کهن ورزشکار بااخلاقی هم نبود. هنوز خیلی ها به خاطر دارند که مایلی کهن در دهه 1360، چگونه در ورزشگاه شیرودی به سمت چند تماشاگر حمله کرد و کانتوناوار در صدد کتک زدن آنها برآمد!

امروزه که بسیاری از نیروهای ارزشی دهه 60 معتقدند فضای جامعه اخلاقگرایی و معنویت خود را از دست داده است، کمتر بازیکن بی اخلاقی به سمت تماشاگرجماعت حمله می کند. اما مایلی کهن مدعی معنویت و اخلاق، در دهه 60 که دهه ایثار و ارزشگرایی قلمداد می شود، چنین عمل نابهنجاری را مرتکب شد تا به همه ثابت کند " دو صد گفته چون نیم کردار نیست. " 
محمد مایلی کهن بر نظم و انضباط آهنین و اطاعت بی چون چرای بازیکن از مربی، تاکید زیادی دارد. او در سال 76 علی دایی و سپس خداد عزیزی را از تیم ملی کنار گذاشت چرا که دایی و خداداد در سایه درخشش در جام ملتهای آسیا ( 1996 ) برای خود یلی شده بودند و دیگر به دیکته های دیکتاتور تن نمی دادند.
کسانی که در اردوی تیم ملی ایران در دوران مربیگری مایلی کهن حضور داشتند، نقل کرده اند که مایلی کهن به تبعیت از ارزش های رسمی رایج در جامعه، به حوزه خصوصی زندگی بازیکنانش سرک می کشید و سعی می کرد که تفریحات آنها را نیز " تفریحاتی رسمی " و مورد تایید ارزش های حکومتی مد نظر خویش سازد. چنانکه خود مایلی کهن در یکی از برنامه های تلویزیونی، دلیل تنبیه چند بازیکن آن تیم ملی تاریخی را – که به جام جهانی 1998 راه یافت و حقیقتاً بهترین تیم تاریخ فوتبال ایران بود – " تخته بازی کردن شبانه " آنها در اردوی تیم ملی دانست.

باری، حاجی مایلی با " تاس انداختن " مشکل دارد چرا که تاس انداختن با نظم آهنین مد نظر حاجی جور در نمی آید. مایلی کهن همه چیز را تابع ارزش های شخصی خویش می خواهد. او در سال 1380 نیز به آدامس خوردن عابدزاده اشکال اخلاقی گرفت و کاری کرد که عابدزاده سرانجام قید بازی در سایپا را بزند.
 اما این مربی اخلاقگرا که این گونه با دیگران سخت می گیرد، در دوران حضورش در میادین فوتبال چگونه عمل می کرد؟ شاید هنوز برخی از فوتبالدوستان به یاد داشه باشند که در دهه 60، علی پروین به عنوان سرمربی پرسپولیس، در دیدار دوستانه پرسپولیس با یک تیم اروپایی، دستور تعویض مایلی کهن را داد اما مایلی کهن در حالی که بازیکن جانشین اش در کنار تابلوی تعویض در دست داور چهارم، قصد ورود به زمین را داشت، از خارج شدن از زمین سر باز زد و امتناع خودش را آن قدر ادامه داد که پروین در نهایت بازیکن دیگری را به جای مایلی کهن از زمین بیرون کشید.
مایلی کهنی که به عنوان مربی همواره اطاعت بی چون  و چرای بازیکنانش را طلب می کند، خودش زمانی که بازیکن بود تابلوی تعویض را نادیده می گرفت و در حضور خیل تماشاگران، حرمت مربی اش را زیر پا می نهاد. جالب اینکه این کار غیر اخلاقی اش را بعد از اتمام آن بازی، با کار غیراخلاقی دیگری تکمیل کرد و به آسانی گفت: من تابلوی تعویض را ندیدم! حاجی مایلی این جمله را در حالی بیان کرد که حتی خواجه حافظ شیرازی نیز خبردار شده بود که علی پروین می خواهد حاجی مایلی را تعویض کند!
این حرکت مایلی کهن بعدها از سوی یک بازیکن آفریقایی در جام ملتهای آفریقا ( 1994 ) تکرار شد. البته مربی آن تیم آفریقایی ملاحظه کاری علی پروین را نداشت و سرانجام بازیکن متمرد را به زور پلیس از زمین بیرون کشید! بی شک اگر مایلی کهن می خواست پروین را تعویض کند و پروین از زمین بیرون نمی آمد، حاجی نه تنها چنین معامله ای با پروین می کرد، بلکه در بیرون زمین نیز با کمک " دوستان مقتدرش " با علی پروین تصفیه حساب می کرد.
باری محمد مایلی کهن که به لطف " حمایت های خاص " مربی تیم ملی شد و در پانزده سال گذشته همیشه در ویترین فوتبال ایران قرار داشته است، مصداق تام و تمام " زاهد ظاهرپرستی " است که بر دیگران سخت می گیرد و بر خود آسان. او مدعی اخلاق و اخلاقگرایی است اما در عمل، هیچ حد و مرزی اخلاقی ای را به رسمیت نمی شناسد. به راحتی تهمت می زند و هر حرف غیر قابل اثباتی را عیله دیگران بر زبان جاری می کند و باز هم خود را مجسمه اخلاق و اخلاق مجسم می پندارد.
مایلی کهن خیلی راحت به دایی اتهام می زند و زمانی که از عهده اثبات حرفش برنمی آید، از دایی حلالیت می طلبد تا دایی از شکایت خود صرفنظر کند. اما بعد از کسب رضایت دایی، مجدداً دور تازه ای از حمله به علی دایی را آغاز می کند. این ویژگی مایلی کهن، از قدرناشناسی و ناسپاسی او نیز خبر می دهد.
همه به یاد دارند که پس از صعود تیم ملی ایران به جام جهانی 1998، که به لطف اخراج مایلی کهن از تیم ملی میسر شد، احمدرضا عابدزاده در جشن پیروزی تیم ملی در تهران، زمانی که همه نگاهها متوجه خود بازیکنان آن تیم درخشان و ویرای برزیلی بود، از مایلی کهن به نیکی یاد کرد و زحمات او را نیز در صعود تیم ملی به جام جهانی موثر دانست. این حرف عابدزاده کمابیش برای او گران تمام شد؛ چرا که مایلی کهن آن روزها سخت منفور بود و عابدزاده نیز با این حرف، خودش را در معرض نقد فوتبالدوستان ایرانی قرار داد.
اما قدرشناسی عابدزاده با پاسخی سپاسگزارانه از سوی مایلی کهن مواجه نشد. چنانکه گفته شد، تنها چهار سال بعد، زمانی که عابدزاده به سایپا رفت، مایلی کهن باز هم بر طبل اخلاقگرایی موهوم و خیالی خود کوبید و کاری کرد که عابدزاده عطای سایپا را به لقایش ببخشد.
تعصب و غرض ورزی نیز از دیگر ویژگی های این منادی اخلاقگرایی در فوتبال ایران است. در دهه های 60 و 70 علی پروین سرمربی پرسپولیس و تیم ملی بود اما در تیم ملی " پرسپولیسی بازی " در نمی آورد. ارکان تیم ملی او بازیکنان استقلال بودند: عابدزاده، شاهرخ بیانی، رضا حسن زاده، مهدی فنونی زاده، جواد زرینچه، مجید نامجو مطلق و صمد مرفاوی، بازیکنان ثابت تیم ملی به رهبری علی پروین بودند.
اما مایلی کهن در دوران مربیگری اش در تیم ملی به " پرسپولیسی بازی " تند و تیز روی آورد؛ به گونه ای که به پاشازاده، آن روزها در کنار محمد خاکپور بهترین دفاع یارکوب فوتبال ایران بود، حتی نیم ساعت نیز میدان نداد. گویی که پاشازاده دعوت شده بود تا نیمکت ذخیره های تیم ملی خالی نماند! با اخراج مایلی کهن، ویرا جفای مایلی کهن در حق پاشازاده را با صفای خویش جبران کرد و همه دیدند که حاجی مایلی چگونه بهترین مدافع فوتبال ایران را مغرضانه و ظاهراً فقط به دلیل استقلالی بودن، نیمکت نشین کرده بود. مایلی کهن استاد اسدی پرسپولیسی را به پاشازاده ترجیح می داد.
در وصف رفتار و گفتار غیراخلاقی مایلی کهن سخن فراوان می توان گفت. اما در پایان به ذکر این نکته اکتفا می کنیم که محمد مایلی کهن، همانند افرادی است که می خواهند بهشت بسازند ولی جهنم برپا می کنند.
او که خود یکی از بداخلاق ترین بازیکنان فوتبال ایران در دهه 60 بود، شاید هم به تلافی دوران حضورش در زمین فوتبال، در دهه های 70 و 80 به قصد اخلاقی کردن فضای فوتبال ایران، آستین ها بالا زد اما سخت گیری های زاهدانه و تندخویانه اش، پیامدی جز تیرگی جان ها و تکدر روان ها، امحاء محبت و افزایش نفرت  و در یک کلام غیراخلاقی تر شدن فضاهایی که وی در آن جا پا می نهاد، از اردوی تیم ملی تا  کنفرانس های مطبوعاتی یا برنامه های ورزشی تلویزیون،  در بر نداشته است.
حاجی مایلی، زنبور بی عسلی را ماننده است که زمان زیادی را در بوستان گفتارهای اخلاقی سپری می کند اما نهایتاً هیچ کس شهد عمل اخلاقی اش را نمی چشد


پرسپولیس شاخص‌ترین آنها بود و تیمی مثل صبا صدرنشینی را تجربه کرد که برخی این تیم‌ را از گزینه‌های اصلی سقوط می‌دانستند.

نگاهی گذرا به عملکرد 18 تیم در لیگ برتر در شروع مسابقات می‌اندازیم:


 *استقلال؛ صدرنشینی کهکشانی با درخشش مجیدی
 

در فصل نقل و انتقالات اکثر کارشناسان لقب استقلال کهکشانی را به آبی پوشان پایتخت دادند و معتقد بودند مدیران این باشگاه ستاره‌های لیگ برتر را جذب کرده‌اند اما کادر فنی و حتی بازیکنان استقلال از این لقب استقبال نکردند و معتقد بودند این واژه روی تیم تاثیر منفی می‌گذارد.
با این حال حداقل تا پایان هفته پنجم لیگ برتر حق با اهالی فوتبال بوده زیرا تیمی که مهدی رحمتی، خسرو حیدری، جاسم کرار و آندرانیک تیموریان را جذب کرده اگر کهکشانی نباشد حداقل تیم معمولی هم نیست. به این جمع باید حضور بازیکنانی مثل مجتبی جباری و فرهاد مجیدی را هم اضافه کرد. مجیدی کاپیتان 35 ساله‌ استقلال که اکنون در صدر گلزنان لیگ برتر قرار دارد و اکنون کارآمدترین مهره برای استقلالی‌هاست. ضمن اینکه میشائیل هنکه مربی سرشناس آلمانی هم در کنار تیم حضور دارد.
با این حال برخی از کارشناسان مدعی هستند استقلال زیبا بازی نمی‌کند اما در فوتبال به بازی زیبا امتیازی نمی‌دهند و به همین دلیل استقلال صدرنشین لیگ برتر شده زیرا بازیکنان با تجربه این تیم می‌دانند چطور باید قدر فرصت‌ها را بدانند و چطور دروازه‌ حریف را باز کنند. استقلال تا اینجای لیگ طعم شکست را نچشیده است.
 
*تراکتورسازی؛ قلعه‌نویی به دنبال سومین قهرمانی متوالی
 
تراکتورسازی تبریز فصل گذشته نتایج خوبی کسب کرد و تا هفته‌های آخر نیز به دنبال کسب سهمیه آسیایی بود اما این تیم در لیگ یازدهم تیم دیگری است. امیر قلعه‌نویی پرافتخارترین مربی لیگ برتر به تبریز آمده تا کلکسیون افتخاراتش را در ایران تکمیل کند. او توانسته به خوبی فلسفه فوتبال تهاجمی‌اش را به تراکتورسازی منتقل کند. تراکتورسازی اکنون با 12 امتیاز در رده دوم جدول قرار دارد. سرخپوشان تبریزی با 12 گل زده تهاجمی‌ترین تیم لیگ هم هستند.
هواداران پرشور و پرشمار تراکتورسازی به قلعه‌نویی لقب امیر پاشا داده‌اند و با این همه انرژی و اشتیاق در تبریز بدون اغراق باید تیم تراکتورسازی را یکی از شانس‌های اصلی قهرمانی دانست. آن هم در حالی که تراکتورسازان لیگ را بد شروع کردند و در ورزشگاه خانگی و خالی از تماشاگر خود برابر صبا شکست خوردند.
تراکتورسازی تنها تیم بدون مساوی لیگ برتر است. قلعه‌نویی در این فصل به کسب سومین قهرمانی متوالی خود فکر می‌کند.
 
*صبای قم؛ تیم ناشناخته با لقب بارسلونا و گواردیولای ایرانی

صبا در فصل نقل و انتقالات نه تنها به دنبال بازیکنان اسم و رسم دار نبود بلکه بازیکنان لیگ برتر را هم تحویل نگرفت و سراغ تیم‌های لیگ دسته یک رفت و بازیکنان مورد نیازش را از این لیگ خریداری کرد. رضا عنایتی تنها بازیکن لیگ برتری جذب شده قمی‌ها بود.
با این شرایط همه تصور می‌کردند صبا از گزینه‌های اصلی سقوط است اما در 4 هفته اول لیگ برتر عبدالله ویسی مربی جوان و با انگیزه صبا توانست 10امتیاز جمع کند و در صدر جدول قرار بگیرد. برخی از مربیان لیگ برتری همان زمان عنوان کردند صدرنشینی صبا در لیگ برتر واقعی نیست زیرا برای تداوم صدرنشینی و حضور در جمع مدعیان قهرمانی نیاز به بازیکنان با تجربه است که بتوانند 34 هفته خوب بازی کنند نه سه چهار هفته. ویسی با این تیم و بازیکنان جوانش اگر در بین 10 تیم اول هم در پایان مسابقات قرار بگیرد برایش موفقیت محسوب می‌شود. او اصرار دارد که اهالی فوتبال تیمش را بارسلونای ایران بدانند و خودش هم تلاش می‌کند گواردیولای ایرانی باشد اما کار سختی در پیش دارد.
 
*شاهین بوشهر؛ بلند پروازی با زخم‌های کهنه

شاهین بوشهر هم یکی از تیم‌های پرطرفدار لیگ برتر است و تماشاگران بوشهری در اکثر دیدارهای خانگی ورزشگاه شهرشان را پر می‌کنند. این تیم فصل گذشته برای بقا جنگید اما در این فصل مدیرانی متمول به این باشگاه آمده‌اند تا شاهین را به اوج بازگردانند ولی مشکلات زیادی در زمان نقل و انتقالات داشتند.
لوکا بوناچیچ گزینه اول این مدیران سر از سپاهان درآورد. علی پروین بعد از اعلام نامش به عنوان مدیرفنی این خبر را تکذیب کرد و در نهایت حمید درخشان هدایت تیم را برعهده گرفت و بازیکنانی چون وحید طالب لو، هادی شکوری و علی انصاران نیز به این تیم آمدند.
 درخشان تا اینجای کار نتایج خوبی گرفته اما شاهین از زخم‌های کهنه‌ای رنج می‌برد. مشکلات مالی و مدیریتی گذشته هنوز هم پابرجاست و بهمن دهقان،‌ نماینده تام الاختیار علی دایی نیز نتوانست به عنوان مدیرعامل این باشگاه فعالیت کند و فقط به عنوان سرپرست موقت کارش را آغاز کرده تا شاید مشکلات ساختاری این باشگاه را به حداقل برساند. اگر این حاشیه‌ها و مشکلات کمتر شود شاید شاهین بتواند در این فصل نتایجی بهتر از گذشته بگیرد. این تیم اکنون با دو گل خورده مستحکم‌ترین خط دفاع لیگ را دارد.
 
*سپاهان؛ قطب زرد متحول شده
 
سپاهان در این فصل نشانی از تیم قدرتمند فصل گذشته ندارد،‌ ستاره‌ها از این تیم جدا شده‌اند و لوکا بوناچیچ جانشین قلعه‌نویی شده تا شاید بتواند با بازیکنان جوان کاری کند و سپاهان همچنان یکی از تیم‌های مقتدر لیگ باشد اما با جدایی محمدرضا ساکت مدیرعامل باشگاه، سپاهان بیشتر از گذشته در حاشیه قرار گرفته و باید دید تغییر و تحولات این باشگاه چه نتیجه‌ای خواهد داشت.
اکنون هیچ پیش بینی نمی‌توان کرد مگر اینکه بگوییم لوکا بوناچیچ با تجربه‌اش سپاهان را در جمع شش تیم اول جدول نگه خواهد داشت. این تیم در هفته پنجم برابر نفت در خانه هم شکست خورد.
*ذوب آهن؛ نایب قهرمان آسیا با تغییرات مدیریتی

ذوب آهن که عنوان نایب قهرمانی آسیا را یدک می‌کشد لیگ را خوب شروع نکرده و اکنون در رده ششم است. مسئولان و مربیان تیم می‌گویند شاید این نتایج نه چندان خوب در ابتدای فصل باعث شود ما در انتهای فصل دیگر امتیازهای حساسی را از دست ندهیم. ذوب در آخرین دیدارش در لیگ برتر از بندرانزلی و زمین مرداب مانند ورزشگاه تختی توانست یک امتیاز بگیرد و با تساوی به تعطیلات رفت تا شاید در پایان این تعطیلی ذوب آهن مقتدرتر بازگردد اما تغییر و تحول مدیریتی در راس باشگاه شایعه‌ها و حاشیه‌های زیادی برای این تیم خوب ایجاد کرده است.
 
*نفت تهران؛ شگفتی‌ ساز
 
نفت تهران بعد از آنکه در دو راهی ماندن و رفتن به استان مرکزی بود در نهایت در تهران ماندنی شد و کادر فنی و مدیریتی‌ این باشگاه نیز ثابت ماند. کمتر کسی تصور می‌کرد نفت تهران بعد از آنکه در فصل آماده سازی روزهای خوبی سپری نکرده بتواند در لیگ یازدهم حرفی برای گفتن داشته باشد اما اکنون این تیم با هشت امتیاز در رده هفتم است که رتبه خوب و موفقیت آمیزی محسوب می‌شود و باید این تیم را شگفتی ساز لقب داد.
 
*ملوان؛ بدون شکست و در حد انتظار
 
ملوان با سرمربیگری فرهاد پورغلامی توانسته مانند فصل گذشته نتایج قابل قبولی بگیرد. این تیم اما از مشکلات مالی رنج می‌برد و مسئولان باشگاه امیدوارند با حمایت مسئولان استانی بتوانند این مشکل را به حداقل برسانند. در مجموع ملوان تا اینجای کار در حد انتظار ظاهر شده  و این تیم هم مانند استقلال در لیگ برتر شکستی نداشته است.
 
*سایپا؛ نارنجی‌پوشان هنوز به قهرمانی فکر می‌کنند؟

مجید صالح که اولین تجربه سرمربیگری خود را در لیگ برتر تجربه می‌کند تا هفته پنجم لیگ بد نتیجه نگرفته است. صالح پیش از آغاز مسابقات خطاب به نارنجی ‌پوشان استان البرز گفت هر بازیکنی که تصور می‌کند ما قهرمان نمی‌شویم بهتر است به تمرینات نیاید. باید دید بازیکنان این تیم هنوز به قهرمانی فکر می‌کنند یا هدفشان را منطقی‌تر از گذشته انتخاب کرده‌اند؟
 
*فولاد خوزستان؛ شکستی حیرت انگیز در خانه
 
مجید جلالی برای دومین فصل متوالی در فولاد خوزستان حضور دارد. فولاد مانند سرمربی فنی و با اخلاقش بی حاشیه عمل می‌کند اما شاید انتظار خود جلالی از فولاد بیشتر بود و شکست 4 بر یک خانگی برابر استقلال در هفته پنجم تمام برنامه‌های این مربی را به هم ریخت. باید دید فولاد در پایان تعطیلات چه تغییراتی خواهد داشت.

*راه آهن؛ علی دایی بالاتر از پرسپولیس
 
راه آهن تیمی بود که در لحظات آخر نقل و انتقالات وضعیتش مشخص شد و علی دایی نیز در روزهای پایانی فصل آماده سازی به راه آهن پیوست تا در لیگ یازدهم بدون تیم نماند.
راه آهن اکنون با شش امتیاز در رده یازدهم جدول قرار دارد و یک پله بالاتر از پرسپولیس است. این رده برای تیمی مثل راه آهن که همواره دغدغه سقوط داشته رده بدی به نظر نمی‌رسد. آنها یک پله بالاتر از پرسپولیس ایستاده‌اند.
نکته دیگر درباره تیم دایی اینکه مشخص نیست در شرایطی که علی دایی در ورزشگاه‌های شهرهای مختلف تشویق می‌شود چرا برای دیدن بازی‌ خانگی این تیم تعداد تماشاگران گاهی اوقات به هزار نفر هم نمی‌رسد و در بهترین و خوش بینانه ترین حالت به سه  هزار نفر می‌رسد؟
 
*پرسپولیس؛ ناکام بزرگ 5 هفته لیگ برتر
 
سرخپوشان پایتخت را بدون تعارف و اغراق باید ناکام بزرگ 5 هفته اول لیگ برتر دانست. تیمی که تا قبل از هفته پنجم بردی نداشت و شرایطی بحرانی را سپری می‌کرد در نهایت با برتری برابر نفت آبادان از بحران فاصله گرفت و حمید استیلی سرمربی تیم نیز دیگر نام دایی را از روی سکوها نشنید.
 باید دید استیلی در تعطیلات لیگ چقدر می‌تواند ضعف‌های فنی تیم را برطرف کند. هرچند با جدایی محمد مایلی کهن، مرد همیشه معترض از این تیم سرخپوشان شرایط خوبی پیدا کردند و اکنون حمید استیلی آزادی عمل بیشتری خواهد داشت و دیگر نباید بهانه‌ای بیاورد.
پرسپولیس در هفته ششم بازی سختی برابر ذوب آهن اصفهان دارد و  استیلی باید از نصف جهان به سلامت عبور کند تا در هفته هفتم به رقیب دیرینه و سنتی خود برسد.
 استیلی به خوبی می‌داند که رده دوازدهم برای پرسپولیس شکستی بزرگ محسوب می‌شود و او باید تیم را در لیگ برتر به بالای جدول برساند. هدف کوتاه مدت او باید پیروزی در دربی پایتخت باشد تا بتواند اندکی دل هواداران را به دست بیاورد.
 
*نفت آبادان؛ تماشاگران کم طاقت و اولین استعفای لیگ
 
تیم نفت آبادان با 5 امتیاز در رده سیزدهم جدول است. تماشاگران این تیم از این مسئله ناراضی هستند و از هفته دوم و سوم نارضایتی خود را ابراز کردند. البته مشخص نیست که اعتراض‌های تماشاگران پرشور آبادانی احساسی است یا هدایت شده.
 نفت برابر پرسپولیس باخت تا بحرانش عمیق‌تر شود ولی مشخص نیست که تماشاگران آبادانی چه انتظاری از تیمشان دارند. آیا آنها می‌خواهند نفت آبادان واقعا مانند برزیل بازی کند و قهرمان شود؟
 
*فجر سپاسی؛ تیمی بی ادعا با جوانان آینده‌دار
 
فجرسپاسی که یک فصل حضور در لیگ دسته اول را تجربه کرده اکنون به لیگ برتر بازگشته آن هم با جوانانی آینده‌ دار و بی‌ادعا. علی کلانتری سرمربی این تیم هم ادعایی ندارد و تلاش می‌کند فوتبالی فنی و زیبا که شایسته تیم قدیمی شیراز است ارایه کند. قطعا از این تیم فجر نیز بازیکنان جدیدی به فوتبال ایران معرفی خواهند شد. سال‌هاست که فجر چنین رویه‌ای دارد و تیمی بازیکن سازی است.
 
*شهرداری تبریز؛ یسیچ دوباره ناکام می‌شود؟
 
شهرداری تبریز که فصل گذشته برای بقا در لیگ برتر تلاش زیادی کرد در این فصل با هزار امید و آرزو قدم به مسابقات لیگ برتر گذاشت و در ابتدا نتایج خوبی هم گرفت. این تیم پرسپولیس را هم شکست داد اما اکنون به رده پانزدهم سقوط کرده است. در صورتی که یسیچ نتواند با شهرداری موفق شود سومین ناکامی خود را در فوتبال ایران تجربه خواهد کرد. او در شیرین فراز و پگاه گیلان مردود شده بود.
 
*داماش گیلان؛ ستاره‌های کم فروغ و پرحاشیه
 
داماش تا هفته پنجم لیگ برتر نتوانسته خودی نشان دهد. اگر چه مدیران این باشگاه مدام در مورد باشگاه‌‌های دیگر و به ویژه پرسپولیس مصاحبه می‌کنند و از مدیریت این باشگاه پرطرفدار انتقاد می‌کنند اما خودشان در میدان عمل چیزی نشان نداده‌اند. ستاره‌هایی که این تیم جذب کرده تاکنون بسیار کم فروغ و در برخی موارد پرحاشیه بوده‌اند. باید دید سرنوشت تلخ استیل آذین برای دیگر تیم واقعا خصوصی لیگ برتر تکرار می‌شود یا مدیران این باشگاه هنر حفظ تیم را در لیگ برتر دارند.
 
*مس کرمان؛ آوردن بلازویچ برای درمان !
 
مس کرمان که حتی تجربه حضور در لیگ قهرمانان آسیا را هم در کارنامه دارد در این فصل یک ناکام بزرگ بود. صمد مرفاوی که خودش مس را بسته بود و فصل گذشته نیز آن را هدایت کرده به یکباره بعد از شکست خانگی برابر فجرسپاسی کنترلش را از دست داد و هم گزارشگر تلویزیون کرمان را کتک زد و هم علیه باشگاه صحبت کرد؛ باشگاهی که دو فصل پیاپی هدایت تیم فوتبالش را خود مرفاوی بر عهده داشت!
مرفاوی بعد از شکست برابر استقلال نیز این تیم را به طور تلویحی به استفاده از نیروی غیر طبیعی متهم کرد تا نشان دهد خودش و تیمش هم عصبانی هستند و هم ناکام. البته مدیرعامل باشگاه و سرمربی هر دو از باشگاه کنار رفته‌اند. باید دید سرمربی جدیدی که می‌خواهد بیاید چقدر می‌تواند به مس کمک کند؟
البته مسئولان این تیم با آوردن بلازویچ و برکناری مرفاوی در تلاشند تیم مس را به روز های خوبش برگردانند . البته باشگاه مس کرمان، باید نخست تکلیف قرارداد صمد مرفاوی را مشخص کند و بعد با سرمربی جدید قرارداد ببندد که همین امر مشکلاتی را در راه ثبت قرارداد بلاژویچ پدید آورده است.
 
*مس سرچشمه؛ اولین اخراجی لیگ برتر
 
مس سرچشمه که اولین حضورش را در لیگ برتر تجربه می‌کند در پنج هفته اول نتوانست پیروزی کسب کند تا در نهایت مدیران باشگاه تصمیم به برکناری احمد سنجری سرمربی تیم بگیرند آن هم به امید اینکه شوک تغییر سرمربی به این تیم جواب بدهد و سرمربی جدید معجزه‌ای کند و تیمی که در برزخ انتقال به استان دیگر بود را نجات بدهد. البته کار سرمربی آینده این تیم سخت است. دو تیم نارنجی پوش کرمانی این روزها شرایط خوبی ندارند.
 
*ترین لیگ برتر تا هفته پنجم:
 
بیشترین گل زده: تراکتورسازی با 12 گل
بیشترین برد: استقلال و تراکتورسازی با 4 برد
 بهترین خط دفاع: شاهین بوشهر با 2 گل
 بدترین خط دفاع: مس سرچشمه با 13 گل
 کمترین گل زده: داماش گیلان و فجرسپاسی 3 گل
 تیم‌های بدون برد: مس کرمان و مس سرچشمه
 تیم‌های بدون شکست: ملوان انزلی و استقلال
 تنها تیم‌هایی که تفاضل گل صفر دارند: پرسپولیس و راه آهن


هفته ششم مسابقات لیگ برتر فوتبال باشگاه های کشور روزهای پنجشنبه و جمعه هفته جاری با انجام 9 مسابقه برگزار می شود که در مهم ترین و حساس ترین بازی هفته، تیم های استقلال و تراکتورسازی به دیدار هم خواهند رفت.
این دیدار بواسطه جایگاه دو تیم در جدول رده بندی، حکم یک فینال تمام عیار را دارد و هیچ یک از سرمربیان دو تیم هرگز دوست ندارند که امتیازات آن را از دست بدهند؛ چرا که استقلال و تراکتور جمعه شب در مصافی به اصطلاح شش امتیازی با یکدیگر پیکار خواهند کرد.

اختلاف یک امتیازی دو تیم با یکدیگر در بالای جدول، اصلی ترین عامل حساسیت جدال جمعه شب ورزشگاه 100 هزار نفری آزادی تهران محسوب می شود که سبب شده هر دو تیم از بابت احتمال از دست دادن امتیاز، سخت نگران بوده و ابتدا به فکر حفظ دروازه خود باشند که البته این پیش بینی شاید تا حدودی بینندگان این بازی را از تماشای یک بازی پرگل مایوس کند.
در عین حال، بیان این نکته که تراکتورسازی با 12 و استقلال با 10 گل زده، بهترین خطوط حمله لیگ یازدهم را تا پایان هفته پنجم در اختیار دارند، می تواند امیدواری به دیدن مصافی پرگل را برای تماشاگران به ارمغان بیاورد.
تیمی که برنده این دیدار باشد، همزمان با کسب سه امتیاز و فاصله گیری امتیازی از رقیب، سند صدر جدول را نیز به نام خود خواهد زد و به واقع دو نشان را با یک تیر خواهد زد.
تیم پیروز حساس ترین بازی هفته ششم لیگ برتر، در صورتیکه نامش تراکتورسازی باشد، با اختلاف دو امتیازی نسبت به استقلال در صدر قرار خواهد گرفت و این صدرنشینی حداقل یک هفته هواداران پرشور محبوب ترین تیم تبریز را خوشحال خواهد کرد.
البته با نگاهی به سه حریف آینده تراکتورسازی، می توان این تیم را امیدوار به این دانست که در صورت پیروزی بر استقلال، صدرنشینی اش را تا هفته نهم نیز ادامه دهد که این موضوع نیز می تواند انگیزه سرخپوشان تبریزی را مضاعف کرده و آنها را برای شکست آبی پوشان تهرانی بیشتر ترغیب کند.
امتیازات دیدار جمعه شب تهران اما، در صورتیکه نصیب میزبان شود جایگاه این تیم در بالاترین خانه جدول را تحکیم خواهد بخشید و استقلالی ها ضمن حفظ صدرنشینی، فاصله خود با جدی ترین تیم تعقیب کننده را نیز افزایش خواهند داد که حداقل مزیت آن می تواند بدون استرس بودن این تیم در بازی های چند هفته آتی اش باشد.
پس از شرح اوضاع احتمالی تیم برنده، بیان وضعیت تیم بازنده نیز ضروری به نظر می رسد و همانگونه که اشاره شد، هیچ یک از دو تیم بالای جدولی هرگز دوست ندارند که ششمین بازی خود در فصل جاری لیگ برتر را برابر دیدگان هواداران شان به حریف واگذار کنند.
شکست در این بازی برای استقلالی ها خیلی گران تمام خواهد شد و آنها اندوخته چند هفته ای و مهم خود یعنی صدرجدول را یک شبه و آن هم در خانه تقدیم میهمان شان خواهند کرد که حتی تصور آن نیز برای هواداران تیم آبی پوش تهران سخت و زجر آور می تواند باشد.
استقلال که از ابتدای لیگ تاکنون طعم شکست را نچشیده و تنها دو امیتاز از 15 امتیاز ممکن را در اصفهان جا گذاشته است، در صورت باخت مقابل تراکتورسازی علاوه بر از دست دادن بالاترین خانه جدول، احتمال دارد یک رده دیگر نیز سقوط کرده و به جایگاه سوم تنزل پیدا کند که لازمه این امر نیز شکست پرسپولیس مقابل صبا و بهبود تفاضل تیم قمی است که البته با توجه به نتایج هفته پنجم و اتفاقات چند روز اخیر، احتمال برتری سرخپوشان تهرانی برابر تیم متحول شده صبا می تواند بیشتر باشد.
شکست تراکتورسازی در تهران اما، تا حدودی از هیجان بالای جدول خواهد کاست و افزایش فاصله امتیاز دو تیم به عدد پنج، موجب یکه تازی استقلال در صدر شده و تراکتور و سایر تیمها باید از آن به بعد منتظر لغزشهای تیم آبی پوش تهرانی باشند تا بتوانند به نزدیکی های این تیم برسند.بی گمان این موضوع مدنظر کادر فنی تراکتورسازی بوده و تمهیداتی برای جلوگیری از آن اندیشیده شده است و در مقابل، کادر فنی استقلال نیز پاداش پیروز شدن برابر حریف تبریزی که همانا فاصله گرفتن از سایر تیمها در بالای جدول است را بخوبی درک کرده و آن را به بازیکنان خود یادآور شده اند.
اگرچه نتیجه تساوی در اینچنین بازیهایی خوشایند هیچ یک از طرفین نیست و از سویی، برای سایر تیم ها موجب خوشحالی است اما با توجه به شرایط فعلی استقلال و تراکتور روشن است که تساوی می تواند بسی بهتر از باخت باشد و حداقل فایده آن نیز حفظ شرایط قبل از بازی برای دو تیم و پشت سر گذاشتن یک جنگ سخت است.
با مقایسه وضعیت خط حمله و دفاع دو تیم، می توان به این نتیجه رسید که پیکار جمعه شب استادیوم آزادی، نمایشی دیدنی از رویارویی زهردار ترین خط حمله لیگ با یکی از مستحکم ترین خطوط دفاعی خواهدبود.
هماطور که گفته شد، تراکتورسازی در پنج بازی 12 بار جشن خوشحالی پس از گل به راه انداخته و از این حیث دارای بهترین آمار در بین تیمهای لیگ است.
در طرف مقابل، استقلال تیمی است که در پنج بازی گذشته خود تنها سه بار اجازه فروپاشی دروازه اش را به حریفان داده و از این بابت پس از تیم شاهین بوشهر، دومین خط دفاع محکم لیگ را به همراه سپاهان در اختیار دارد.
علاوه بر خط دفاع، استقلالی ها با زدن 10 گل، خط حمله خوبی نیز در اختیار دارند و تنها تراکتورسازان بیشتر از آبی ها گل زده دارند. این در حالیست که در مقایسه با خط دفاع استقلال، مدافعان تراکتورسازی در بازی های قبلی شان آمار چندان جالبی ثبت نکرده اند و در پنج بازی، شش بار دروازه شان را به روی حریفان باز شده دیده اند.
این آمار، نوید برخوردهای دیدنی را در تقابل دو سرمربی کاربلد و موفق فوتبال کنونی کشور می دهد.
پرویز مظلومی و امیر قلعه نوعی، سرمربیانی که از چندی قبل در جنگ رسانه ای با یکدیگر رو در رو هستند، اکنون بایستی توان فنی خود را به رخ یکدیگر بکشند. بدون شک این دو، ابزار لازم را به لحاظ بازیکن در اختیار خود دارند و هرگز نمی توانند برای ناکامی خود سخنی از "نبود" بازیکن به میان آورند.
علاوه بر جذابیت رویارویی قلعه نوعی و مظلومی روی نیمکت دو تیم، در درون زمین نیز ستاره های مهاجری به هم چشمک خواهد زد که فصل قبل پیراهن تیم مقابل را به تن داشتند.
جمعه شب، برای صادقی، سیاوش اکبرپور، فردین عابدینی و فرزاد آشوبی دیگر بازیکنان سابق استقلال و فعلی تراکتورسازی، می تواند شبی سرشار از انگیزه برای اثبات توانایی هایشان باشد و این انگیزه آنها بطور طبیعی روی کار تیمی تراکتورسازان نیز تاثیر مثبت خواهد داشت.
در آن طرف میدان، هواداران تراکتورسازی بازیکن محبوب فصل قبل خود را این بار با تنپوش آبی رنگ خواهند دید که البته دیدن کرار جاسم با این پیراهن، چندان خوشایند این هواداران نخواهد بود. قابل ذکر است که به احتمال فراوان، به دلیل مصدومیت کرار در بازی ملی خود، حضور وی در بازی مقابل تیم سابق خود منتفی خواهد بود.
به غیر از این بازیکن عراقی، آندرانیک تیموریان نیز می توانست مقابل تیم سابق خود به میدان برود اما دریافت سومین کارت زرد فصل در دیدار استقلال برابر فولاد، وی را کاملا از زیر فشار روانی احتمالی این بازی نجات داد.
با نگاهی به اسامی بازیکنان دو تیم، پیش بینی می شود مصاف های تن به تن، بر دیدنی های این جدال افزوده و صحنه های فنی جالبی به نمایش گذاشته شود.
در یک سوی میدان، فرهاد مجیدی مرد آماده این روزهای استقلال است که به جرات می توان گفت صدرنشینی این تیم بیشتر ناشی از آمادگی بالای این مهاجم تکنیکی است. علاوه بر مجیدی، پیش بینی می شود خسرو حیدری در سمت راست خط دفاع و مهدی رحمتی هم در درون دروازه جزو چهره های شاخص تیم میزبان باشند و در آن سو نیز، امیر حسین صادقی در خط دفاع، رودریگو توزی در خط هافبک و محمد ابراهیمی(درصورت رفع مصدومیت) و سیاوش اکبرپور در خط حمله می توانند خاطرات شبی پر فروغ را در یاد خود و هواداران تیم تراکتورسازی ثبت کنند.
اما ورزشگاه آزادی تهران، جمعه شب میزبان هواداران سرخابی خواهد بود که البته طرف سرخ رنگ را نه طرفداران پرسپولیس، که هواداران پرشور تراکتورسازی پر خواهند کرد و علیرغم اینکه گفته می شود تنها 10 درصد از سکوهای استادیوم مختص طرفداران تیم میهمان خواهد بود، اما پیش بینی می شود همچون دو فصل گذشته "پرشورها" به میزان حداقل 50 درصد ظرفیت سکوهای ورزشگاه را پر کنند تا تراکتور محبوب بازهم احساس غربت نکند
دیدار تیم های استقلال تهران و تراکتورسازی تبریز از چارچوب بازی های هفته ششم لیگ برتر فوتبال باشگاه های کشور از ساعت 20 جمعه هجدهم شهریور در ورزشگاه یکصد هزار نفری آزادی برگزار خواهد شد.


تراکتورسازی تبریز گرچه با جذب کادر فنی و بازیکنان جدید از همان ابتدا خود را به عنوان یکی از مدعیان لیگ برتر مطرح کرده بود اما با توجه به نتایج کسب شده، هم اینک کارشناسان معتقدند این باشگاه مردمی شخصیت و ویژگی‌های قهرمانی در لیگ برتر فوتبال را به دست آورده است.

عامل اصلی برای آسیایی شدن تراکتورسازی داشتن ظرفیت و پتانسیل قهرمانی در دوره یازدهم لیگ برتر است و این امید می رود که تراکتور بتواند با تداوم موفقیتهای خود مکتب فوتبال تبریز‌ را دوباره احیا کند.
فاکتورهای تعیین کننده ای همچون برخورداری ازموفق ترین سرمربی تاریخ لیگ برتر، داشتن پرتعدادترین و پرشورترین هواداران ، حمایت و پشتیبانی مسئولان ارشد استانی و ... تراکتورسازی را به تیمی مدعی اول کسب عنوان قهرمانی لیگ ایران مبدل ساخته است.
فوتبال ریشه دار تراکتورسازی با ترکیبی از مردان کارآمد و هماهنگ، نگاه سایر تیم های مطرح لیگ برتر را بخود معطوف کرده و چنین پیداست که شاگردان قلعه نوئی در سرآغاز مسیری قرار دارند که نخستین ایستگاه آن قهرمانی لیگ برتر و دومین مقصد آن راهیابی به جام باشگاه های آسیا است.
قرمزپوشان تبریزی با اندوخته مناسب امتیازی هم اکنون در همسایگی صدرنشین لیگ برتر قراردارند که قطع به یقین تفکرات کادر مربیان می تواند توپچی های تراکتورسازی را به صدرجدول رده بندی رهنمون سازد.
فوتبالی که تراکتورسازی ارائه می دهد ریشه در تاکتیک ثمربخش گروهی مبتنی بر گردش منطقی توپ در طول و عرض و مرکز زمین است ضمن آنکه عناصر انسانی این تیم از ویژه گیهای بازی هوائی و زمینی بهر ه مندند که به هدایتگران فنی اجازه می دهد آرایش یازده بازیکن ترکیب تیمی متناسب با نوع نمایش رقیبان تعریف و روانه میدان شوند.


علاوه بر این، پیشینه درخشان قلعه نویی نشان می دهد که این مربی آگاه از مکتبی برگرفته از مدیریت برتر مربیگری در فوتبال برای نیل به موفقیت تیم های تحت رهبری خود بهره می گیرد.
سرمربی تراکتورسازی همچنین استاد بازیخوانی تیم های حریف است و بارها اتفاق افتاده که تیمش را در سخت ترین شرایط به پیروزی رسانده است.
پایگاه ممتاز مردمی تراکتورسازی این تیم شایسته تبریزی را جزو تیم های پرطرفدار آسیا مطرح و معرفی کرده است طوریکه علاوه بر بازی های خانگی، تراکتورسازی در همه ورزشگاه های کشور شمار زیادی از همراهان و سرمایه های واقعی اش را حامی و مشوق خود دارد و این وزنه روحی عظیم ، زمینه ساز توفیقات تراکتورسازی بوده است.
دامنه محبوبیت تراکتورسازی البته فراتر از قاره کهن گسترش یافته بنحوی که مسئولان باشگاه معتبر و معروف ترابزون اسپور ترکیه علاقمند به ارتباطات بین دو باشگاه هستند و یا در ابعاد بین المللی می توان به حضور مورالس رئیس جمهور بولیوی در تمرینات جمعی تراکتورسازان اشاره داشت.
قلعه نویی با همکاری دستیاران بومی خود غلامرضا باغ آبادی و ستار همدانی، میراث دار تیمی با سابقه در فوتبال کشور است که آوازه و شهرت آن کمتر از تیم های تهرانی استقلال و پرسپولیس نیست و چه بسا همین عامل و انگیزه مهم ، قلعه نویی را به کسب پنجمین تجربه قهرمانی اش در لیگ برتر بعنوان سرمربی تراکتورسازی امیدوار و نزدیک ترکرده است.
تراکتورسازی تبریز می تواند نقش آفرین اصلی فوتبال ایران در رقابت های آینده پهنه آسیا باشد چرا که ابزار این بزرگی و آقائی را تیم محبوب و مردمی شمالغرب کشور به کفایت داراست بنابر این می توان اظهار داشت، آینده از آن تیم فوتبال تراکتورسازی تبریز است


این یعنی یک مصاحبه نطلبیده. یعنی درست در وقتی که انتظارش را نداری، با کسی مصاحبه می‌کنی که مدت‌هاست انتظار نشستن پای حرف‌هایش را داری. تیم ملی تا ساعتی دیگر باید راهی قطر شود که خیلی اتفاقی روبروی هتل اسپیناس قرار می‌گیریم‌، جایی که جواد نکونام ایستاده و با موبایلش حرف می‌زند‌. سلام و علیکی کوتاه با او و بعد ربرو شدن با علی کریمی‌. علی کریمی که مدت‌هاست تنها با وب‌سایت شخصی خود گفت‌و‌‌گو می‌کند اما این بار دعوت به مصاحبه را می‌پذیرد. حالا او روبروی ما نشسته. درحالی که کلی قبل از شروع گفت‌و‌گو با نکونام خوش‌و‌بش می‌کند و هر دو نشان می‌دهند واقعاً اختلافی بین‌شان نیست. این علی کریمی‌ست که  به سئوال‌های‌مان پاسخ می‌دهد. سئوال‌هایی از کاپیتانی تیم ملی گرفته تا برف مونیخ. 

الان بحث بازوبند است. بهتر است از همین جا شروع کنیم. واقعاً شما خیلی ساده قبول کردید که بازوبند نبندید. 
در عالم حرفه ای این مسائل وجود دارد. در فوتبال اروپا خیلی اتفاق می افتد. مربی احساس می‌کند با یک بازیکن بهتر می‌تواند ارتباط داشته باشد. حتی مواردی اتفاق افتاده در فوتبال اروپا که بازیکن امروز با باشگاهی قرارداد بسته و فردای کاپیتان شده‌، بی‌آنکه سابقه‌ای در آن تیم داشته باشد. من در آلمان خیلی از این اتفاقات دیدم. 
واقعاً؟ می‌توانی برایم مثالی هم بزنی؟ 
کلینزمن در دومین سال حضور فن بومل ، او را کاپیتان بایرن کرد یا اینکه یادم هست بازیکنی در شالکه داشتیم که الان اسمش خاطرم نیست‌، از شالکه رفت به هامبورگ. در همان لحظه ورود به تیم جدید‌، بازوبند را در اختیارش گذاشتند. این اتفاق‌ها در فوتبال حرفه‌ای می‌افتد و نباید در آن بحثی باشد. از مطبوعات هم می‌خواهم خیلی به این مسأله دامن نزنند. بالاخره ما با یک مربی خارجی و حرفه‌ای کار می‌کنیم که سال‌ها در فوتبال اروپا بوده و بر همان اساس و با قواعدی که در آن فوتبال کار کرده ، این تصمیم را گرفته است. ایشان همه کاره تیم ملی است و باید به تصمیماتش احترام گذاشت. 
اما در سنت فوتبال ایران‌، بازیکنی کاپیتان می‌شود که بازی ملی بیشتر یا سابقه بیشتری داشته باشد؟ مثل این می‌ماند که یک آدم‌، یک سنت را رعایت نکند. این باعث می‌شود همه ایراد بگیرند. 
فراموش نکنید ما یک مربی حرفه‌ای آوردیم با افکار آن سبک از فوتبال. برای تان مثال‌هایش را هم زدم. بنابر این باید به این تصمیم احترام بگذاریم. وقتی او تشخیص می‌دهد‌، همه ما باید به این نظر احترام بگذاریم. 
یعنی باور کنیم با این تصمیم مشکلی نداری؟ واقعاً جا نخوردی‌؟ ته دلت ناراحت نیستی؟ 
اگر در فوتبال اروپا نرفته بودم شاید هضمش برایم مشکل بود اما من این چیزها را با چشم خودم در فوتبال حرفه‌ای دیدم. این‌ها آنجا کاملاً طبیعی است. 
شما دو بازی ملی بیشتر از جواد داری و یکسال زودتر ملی‌پوش شدی، تازه دو سال هم بزرگتر هستی. 
گفتم که نظر مربی تیم مهم است و اینکه او چه تصمیمی می‌گیرد. 


چطور از ماجرای کاپیتانی مطلع شدی؟ آیا قبل از این تصمیم‌، کروش به شما چیزی گفت؟ 
نه، من هم همین طوری خبردار شدم‌. فکر کنم آقای کروش در کنفرانسش این را گفته بود و من هم از طریق یکی از دوستانم در جریان این اتفاق قرار گرفتم. 
آن لحظه جا نخوردی‌؟ 
نه. من که خیلی درباره ماجرای بازوبند توضیح دادم‌، این موضوع به نظرم یک بحث حاشیه‌ای است. ما برای صعود به جام جهانی‌، راهی دراز و سخت را پیش‌رو داریم. من به این فکر می‌کنم که بتوانم در خدمت تیم ملی کشورم باشم و آن وظایفی که مربی در اختیارم می‌گذارد را به بهترین شکل انجام بدهم. 
علی کریمی خیلی فرق کرده‌، همین امروز در یکی از سایت‌ها می‌خواندم که نوشته بودند‌؛ کریمی دیگر یاغی نیست. 
از چه نظر یاغی‌؟ روی چه حسابی این اسم را برای من گذاشتند. آدمی که یک وقت‌هایی مصاحبه می‌کند و حقایق را می‌گوید یاغی است؟ چرا راحت روی آدم اسم می‌گذارند. فرقی ندارد که اسم خوب می‌گذارند یا اسم بد. 
گذشته از این حرف‌ها قبول داری که تغییر کردی؟ 
از چه نظر عوض شدم؟ 
از نظر رفتار‌، مصاحبه کردن، همه چیز. دیگر خبری از مصاحبه‌های جنجالی‌ات خبری نیست. 
من همان کریمی 7 یا 8 سال پیش هستم. آدمی که با یک سیستم زندگی کرده‌، بزرگ شده‌، شاید دیگر مصاحبه‌های آنچنانی‌ام که به این و آن گیر بدهم‌، انجام نمی‌دهم‌. شما اسم این را می‌گذارید عوض شدن اما من همانی هستم که بودم و تغییری در رفتارم نداشتم. 
ولی خیلی فرق کردی. یادت هست مسائلی که پشت سر گذاشتی. الان صحنه‌ای تو نظرم آمد که بعد از تعویض در جام جهانی‌، ساک را شوت کردی؟ 
شما دارید می‌گویید ساک را شوت کردی. من نمی‌خواهم خودم را با زیدان مقایسه کنم اما مگر زیدان در فینال جام جهانی این کار را نکرد؟ تازه او زیدان است‌، بزرگترین فوتبالیست جهان. این اتفاقات در یک لحظه می‌افتد. اگر زیدان آن واکنش را به ماتراتزی نشان نمی‌داد تا داور از زمین اخراجش کند‌، شاید فرانسه بود که قهرمان جهان می‌شد. شاید اصلاً آنها به ایتالیا گل می‌زدند و کار به پنالتی نمی‌کشید. در این جور مواقع‌، آدم پنج دقیقه بعد می‌فهمد چه کار کرده و آن کارش اشتباه بوده یا نبوده است. بالاخره من هم انسانم و گاهی یک کارهایی در فشار می‌کنیم. 
ولی هرچه بیشتر صحبت می‌کنم‌، احساس می‌کنم خیلی عوض شدی!
به نظرم علت خاصی ندارد‌، هیچ چیزی برایم عوض نشده‌، فقط تنها چیزی که تغییر کرده این است که سعی می‌کنم «آسته برم‌، آسته بیام که ...» خلاصه سعی کردم این طوری باشم. 
پس این سیاست را در پیش گرفتی! 
تقریباً. 
قبلاً وقتی مصاحبه‌های تند انجام می‌دادی‌، از کسی مشورت می‌گرفتی؟ 
نه. من همیشه حرف‌هایی را زدم که به ذهن خودم رسیده است. 
فکر نمی‌کنی شرایط سنی در این تغییر رفتار موثر باشد؟ 
لابد منظورت این است که سنم رفته بالا و پخته تر شدم؟(‌می‌خندد) بالاخره این اتفاقی است که برای همه می‌افتد! (‌کمی می‌خندد و بعد از مکثی کوتاه می‌گوید) حالا می‌خواهی یک چیزی من بگویم؟ 
اینجا هستم تا حرف‌های شما را بشنوم! 
می‌خواهم برایت یک مثال بزنم درباره کریم باقری‌. کریم که خیلی ناگهانی بر اثر یکسری از اتفاقات‌، فوتبال را گذاشت کنار درحالی که در آن سن‌، هنوز هم در اوج آمادگی بود‌. حتی فصل قبل هم هنوز تا جایی که بازی می‌کرد یکی از بهترین‌های پرسپولیس بود. کریم باقری در 36 یا 37 سالگی هنوز هم یکی از موثرترین‌های لیگ بود. او یک مثال خوب است که بگویم در فوتبال، سن مهم نیست در فوتبال. این روزها اما حرف‌هایی درباره سنم می‌شنوم که برایم عجیب است. نمی‌دانم چطور شده تا من که هنوز 33 سالم هم تمام نشده‌، می‌شوم مسن. می‌گویند سن تیم ملی را بالا برده است! 
حتی بعضی‌ها می‌گویند که کریمی پیر شده! 
من اصلاً مخالف این نیستم که جوان‌ها بیایند کار را بگیرند اما... 
البته فراموش نکنید که 90 درصد مطبوعات مخالفتی با دوست شما یا مجیدی ندارند و حتی تلاش زیادی داشتند که شما به تیم ملی برگردید؟ 
من هم این قضیه را قبول دارم. ولی وقتی ما دعوت نمی‌شویم‌، انتقاد می‌شود که چرا این‌ها دعوت نشدند و وقتی هم دعوت می‌شویم‌، می‌گویند سن تیم ملی رفته است بالا. یعنی با مجیدی‌، کریمی و نکونام‌؛ با این سه بازیکن‌، سن تیم ملی بالا می‌رود؟ ما سه نفر بالای 30 سال هستیم، بقیه چی؟ در همین تیم ملی( با دست به پشت سرش که ملی‌پوشان دیگر نشسته‌اند‌، اشاره می‌کند) 2 یا 3 بازیکن داریم که 21 ساله هستند. ما والله خودمان هم گیر کردیم که داستان چه است. باید در تیم ملی باشیم یا نباشیم. یک مثالی هست که می‌گویند( کمی مکث می‌کند و می‌گوید) دم خروس را باور کنم....(کمی مکث) بقیه‌اش را بلد نیستم. 
قسم حضرت عباس (ع) 
آره دیگر‌، یک مدت می‌گویند چرا فلانی نیست. بعد هم که می‌آید می‌گویند چرا آمده‌، این مشکل پیش آمده و... 
کلاً چه شد که تصمیم گرفتی به تیم ملی برگردی؟ تو از تیم ملی خداحافظی کرده بودی؟ 
من شخصاً دوست دارم چیزهای تازه یاد بگیرم. دیدم یک مربی با تجربه برای تیم ملی انتخاب شده که در تیم‌های بزرگی کار کرده و فضایی جدید در تیم ملی ایجاد می‌کند. در رسانه‌ها هم بحث درباره من زیاد بود و اعلام کردم اگر دعوت شوم‌، با کمال میل در اختیار تیم ملی خواهم بود. این بود که وقتی دیدم چنین مربی خوبی آمده ترجیح دادم در سال‌های آخر فوتبالم چیزهای جدیدی یاد بگیرم.
فقط برای کروش برگشتی؟ 
این یک چیز طبیعی و افتخاری است که هر بازیکنی بتواند در تیم ملی کشورش بازی کند. من هم شرایط را بررسی کردم و دیدم همه از بازگشتم استقبال می‌کنند و دیدم جو برای برگشتم مثبت است‌، آمدن آقای کروش و اینکه بتوانم چیز یاد بگیرم هم مزید بر علت شد تا بخواهم برگردم و برگشتم. 
حالا چیزی از کروش یاد گرفتی‌؟ 
هنوز زمان زیاد هست تا بتواند در کنار این مربی کار کرد. در این مدت هم به خیلی چیز‌ها دقت کردم تا یاد بگیرم. چه از نظر فنی و چه از نظر برخوردها‌، نکات آموزنده زیادی دیدم. 
وسط مصاحبه حرف از سال‌های آخر فوتبالت زدی. تا چه سالی ملی بازی می‌کنی و تا چه زمانی باشگاهی بازی می‌کنی؟ 
باور کن فعلاً همیچ تصمیم خاصی در ذهنم نیست‌، هرچه که قسمت باشد. 
خیلی‌ها می‌گویند کریمی تا موقعی خوب است که انگیزه داشته باشد. آن انگیزه در وجودت هست؟ 
انگیزه که همیشه هست ولی بستگی به شرایط هم دارد. فعلاً چیز خاصی مد نظرم نیست. باید ببینم قسمت و تقدیرم چه است‌، در آینده چه اتفاقی می‌افتد. باید ببینم تا کجا می‌توانم پیش بروم. 
بعد از پایان بازیگری چی؟ به مربیگری علاقه‌ای داری؟ 
اصلاً به این چیزها فکر هم نکردم. هر اتفاقی ممکن است بیفتد. به نظر من در هر کاری باید شرایطش مهیا باشد. 
بعضی فوتبالیست‌ها می‌گویند مربیگری دوست ندارند و حتی به آن فکر هم نمی‌کنند اما شما انگار از مربیگری، بدت نمی‌آید. 
آدم دوست دارد از چیزهایی که یاد گرفته‌، استفاده کند. در عین حال آنچه بلد است‌، یک طرف‌، شرایط هم یک طرف. شرایط باید مهیا باشد تا آدم بتواند کار کند. بنابراین از الان نمی‌شود درباره آن موقع حرف زد. 
برسیم به بازی با اندونزی. خودت از بازی راضی هستی. فکر می‌کنم اگر جای بازی‌ات کمی جلوتر بود‌، بهتر می‌شدی. 
من در نیمه دوم بازی با اندونزی یک مقدار جلوتر رفتم اما همه این‌ها بستگی به نظر سرمربی دارد که چه بازیکنی‌، کجا بازی کند. مهم این نیست که من یا شما بخواهیم در چه پستی باشم‌، مهم این است در جایی که مربی می‌خواهد مفید باشی و آن خواسته‌هایی که مربی مورد نظرش است را اجرا کنی. 
این تیم ملی به «جام جهانی برو» هست؟ 
راه خیلی دشواری در پیش است. الان به این فکر می‌کنیم که برویم مرحله بعد. انشالله این اتفاق می‌افتد‌. در مرحله بعد کار خیلی دشوارتر خواهد بود اما هیچ چیز غیرممکن نیست. این‌طور نیست که شما بپرسی تیم می‌رود جام جهانی‌؟ من بگویم بله و تیم به جام جهانی برود. با خودمان تعارف که نداریم‌، کار سختی است‌، باید زحمت بکشیم و همه شرایط مهیا باشد. ما به عنوان بازیکن ملی به کمک همه نیاز داریم. باید تمام ایران پشت سرمان باشد و حامی ما تا به جام جهانی برسیم. من از همه مطبوعات و تماشاگران و البته مسئولان می‌خواهم که در این راه‌، کمک‌مان کنند. جا دارد همین جا از مردم عزیز که در بازی با اندونزی برای ما سنگ تمام گذاشتند‌، تشکر کنم. راستش خودم هم باورم نمی‌شد 75 هزار تماشاگر بیاید استادیوم‌، آنها ما را سورپرایز کردند و روحیه دادند. حالا همه بچه‌های تیم ملی می‌دانند که مردم منتظرند تا صعود به جام جهانی را جشن بگیرند. 
مثل اینکه آن روز اتفاقات جالبی هم افتاده. صحنه‌های رومانتیکی که در آن تماشاگران استقلالی شعار دادند‌، فرهاد علی را بردار و بیا! 
الان دیگر بحث رنگ‌ها مطرح نیست. اینجا تیم ملی است و مردم خودشان می‌دانند که چطور حمایت کنند‌، چه وقتی کری بخوانند و چه وقتی از تیم ملی حمایت کنند. رفتار تماشاگران در آن روز واقعاً شگفت‌انگیز بود. آنها حمایت کردند‌، به استادیوم آمدند و با همین کارهایی که شما می‌گویید‌، یکدلی و همبستگی را ایجاد کردند. این‌ها عوامل خیلی موثری است برای رسیدن به موفقیت. 
عازم قطر هستید‌، این شاید سخت‌ترین بازی شما در مرحله اول انتخابی باشد. 
در راه جام جهانی‌، بازی آسان نداریم. اینجا همه بازی‌ها سخت هست. حتی در بازی با اندونزی دیدید که آنها چطور مقاومت کردند‌. چیزی نمانده بود در تهران و جلوی این همه تماشاگر کارمان گره بخورد. قطر یک تیم معمولی نیست‌. بارها با این تیم بازی کردیم و حتماً شما بهتر یادتان هست که خیلی وقت‌ها شده که کارمان با این تیم گره بخورد. البته تمام تلاش تیم این است که این مرحله را با موفقیت طی کند. 
حتماً از الان به بچه‌های تیم گفتید تا مراقب جنگ‌های روانی باشند. 
نیاز چندانی هم به صحبت ما‌‌ها نیست. این‌ها در عین جوانی‌، میدان‌دیده هستند و می‌دانند که قطری‌ها دست به چنین کارهایی‌، همیشه می‌زنند و ما فقط باید به فکر این باشیم تا برویم‌، ببریم و برگردیم. 
بعد هم بلافاصله به بازی پرسپولیس و ذوب می‌رسید. حمید استیلی گفته ملی‌پوشان نیستند و از این بابت خیلی ناراحت بوده است. 
این برنامه است که از قبل اعلام شده و کاری برایش نمی‌شود کرد. ما هم به عنوان بازیکن از یک طرف به تیم ملی تعهد داریم و از طرفی به باشگاه‌مان‌. تا چند دقیقه دیگر عازم قطر هستیم و با برگشت‌مان بلافاصله باید به اصفهان برویم. 
داشتیم درباره پرسپولیس حرف می‌زدیم؛ اصلا چه شد که برگشتی؟ درحالی این کار را کردی که مدیر برنامه‌هایت می‌گفت پیشنهاد‌های خوب اروپایی داری؟ 
بالاخره اواخر فوتبالم را دوست داشتم در ایران بازی کنم و چه جایی بهتر از پرسپولیس در ایران‌ برای من. خوشحالم که شرایط مهیا شد تا در پرسپولیس باشم. امیدوارم همه چیز به خیر و خوشی باشد. 
در شرایطی به فوتبال اروپا پشت کردی که قبلاً هم از این کار‌ها کرده بودی. زمانی که در امارات بازی می‌کردی‌، پیشنهاد‌های خوبی داشتی، بعد از بایرن هم پیشنهاد داشتی اما به قطر رفتی... یادم هست دوستانم در مطلبی نوشته بودند نهنگ در آکواریم‌، برای زمانی بود که در امارات بازی می‌کردی! 
(می‌خندد) عجب مثال‌هایی می‌زنید! بعضی وقت‌ها شرایط طوری هست که آدم تصمیم‌های خاصی می‌گیرد‌، گذشته هرچه بوده‌، گذشته و تمام شده. الان تا صبح هم درباره‌اش حرف بزنیم‌ چیزی به عقب بر نمی‌گردد. مهم آینده است‌. آنچه گذشته که اتفاق افتاده و رفته‌اند. 
ولی قبول کن این انتقادها همیشه درباره تصمیماتت بوده. اینکه زیاد به خودت سختی نمی‌دادی و دوست داشتی یا ایران باشی یا جایی همین حوالی. 
انتقاد که همیشه هست. ماشاالله شما و دوستان‌تان خوب کار کنیم‌، انتقاد می‌کنید‌، بد هم که باشیم انتقاد می‌کنید(می‌خندد) البته من حمایت‌های رسانه‌ها داشتند را نادیده نمی‌گیرم اما در کل خودم از فوتبالم و آنچه بر من گذشته راضی هستم. 
ولی تو بازیکنی بودی که یکشبه بایرن مونیخ خواستت‌. هیچ‌کس خبر نداشت تا اینکه خبرش اعلام شد. کسی که یکسره می‌رود بایرمونیخ یعنی سال‌های قبلش می‌توانسته در بوندسلیگا بازی کند. اما سه یا 4 سال از عمر فوتبالت را در الاهلی گذراندی؟ 
بالاخره باید شرایطش هم باشد. نمی‌گویم سال‌هایی که الاهلی بودم، پیشنهادی نداشتم اما شاید شرایطش از همه نظر آماده نبود اما زمان بایرن‌، همه چیز را خوب دیدم و به این تیم رفتم. یا اینکه نیم فصل قبل‌، شرایط طوری بود که رفتم شالکه. خودم از آنچه برایم اتفاق افتاده‌، پشیمان نیستم ولی قبول دارم می‌شد بهتر از این هم باشد. 
به نظرت علی کریمی چند درصد از استعدادش را بروز داده؟ 
به نظر شما چقدر این کار را کردم؟ 
از نظر من شاید 50 درصد از توانایی‌هایت 
(مکثی طولانی می‌کند و بعد می‌گوید) نمی‌توانم درصدی تعیین کنم. من خودم شخصاً از سرنوشتم راضی هستم. 
بخواهی یا نخواهی همیشه این بحث بوده که تو تنبل بودی و انگیزه‌هایش برای درخشش در سطح اول دنیا خیلی زیاد نبوده وگرنه با این استعدادش باید خیلی جایگاه بالاتری می‌داشتی؟ 
تنبلی؟ اسم آدم بد در برود‌، بد در رفته است. به قول شما تا آخرش هر کاری بکنم می‌گویند تنبل است یا بد اخلاق است‌، یک اسمی روی آدم می‌گذارند که می‌ماند دیگر. حالا مثلا ًیک بار به یکی بگویند خوش‌اخلاق هم آن اسم تا ابد رویش می‌ماند. اینجوری است دیگر‌، کاریش هم نمی‌شود کرد. 
شاید تنبل واژه درستی نباشد اما واقعاً انتظار از استعداد کریمی با این توانایی‌، خیلی بیشتر بوده. 
شما گفتید بازیکن تنبل‌، چطوری بازیکنی که اسمش را می‌گذارید تنبل، می تواند با ماگات که در تمام اروپا معروف است به دیوانه‌، کار کند و با تمرینات سخت و سنگین او که شهرت جهانی دارد‌، کنار بیاید؟ خیلی‌ها می‌گفتند کریمی حتی نمی‌تواند تا نیم فصل در بایرن بماند اما دیدید که من تا آخر قراردادم آنجا ماندم. 
بله‌، رنگ برف زمستان را دیدی! 
(با خنده می‌گوید) آره‌، اتفاقاً برف بهارش را هم دیدم. آنجا بهار شده بود اما هنوز برف می‌بارید. این را جدی می‌گویم. 
از این چیزها که بگذریم‌، پرسپولیس‌، فصل را با حاشیه شروع کرد. 
ما حاشیه‌ای نداشتیم. درست است که در نتیجه‌گیری خوب عمل نکردیم‌؛ اما انصافاً یک مقداری بدشانس بودیم و امتیازات زیادی را از دست دادیم. ولی تازه 5 هفته از لیگ گذشته و هنوز خیلی به پایان فصل مانده است انشالله بعد از این تعطیلات‌، امتیازات خوبی می‌گیریم و نتایجی را که از دست دادیم را جبران می‌کنیم. ما باید سعی و تلاش مان را خیلی بیشتر کنیم.. 
ولی تیم‌های دیگر هم بی‌کار نمی‌نشینند. آنها می‌خواهند فاصله خودشان را با پرسپولیس حفظ کنند. 
این تازه اول کار است در لیگ، همه تیم ها مقاطع خوب و بد دارند. آن تیم‌های بالای جدول هم قطعاً در بعضی هفته‌ها دچار افت می‌شوند. این‌طوری نیست که نتایج پرسپولیس همیشه مثل 5 هفته اول باشد، اما قبول دارم تیم‌های دیگر هم بازیکنان خوبی گرفتند و در ادامه فصل هم تلاش می‌کنند تا بهترین نتایج را رقم بزنند. کار سخت است ولی ما هم تلاش می‌کنیم جایگاهی داشته باشیم که در خور نام پرسپولیس و هوادارانش باشد. 
برای تیم، شانس قهرمانی هم قائل هستی؟ 
پرسپولیس هم به اندازه تمام تیم‌های مدعی شانس قهرمانی دارد. فوتبال و لیگ ایران هیچ وقت قابل پیش‌بینی نیست. من می‌توانم ذوب آهن را مثال بزنم. آنها همیشه تا 7 یا 8 هفته آخر لیگ صدرنشین بودند اما در نهایت دوم یا سوم می‌شوند. بنابر این کسی با 5 بازی نمی‌تواند درباره آینده پرسپولیس قضاوت کند. این طور نیست که فکر کنید تیم صدر جدول فعلی ، قهرمان می شود. هنوز 29 هفته از لیگ باقی مانده است. در این 29 هفته‌، هزار و یک اتفاق می افتد. بنابراین باید صبر کرد و دید چه خواهد شد. 
درباره حاشیه‌ها پرسیدم اما چیزی نگفتی، اتفاقات سکوها و ماجراهای کنار تیم. 
درباره آنچه روی سکوها بود می‌گویم نمی‌تواند ادامه داشته باشد چون اگر ادامه پیدا کند‌، لوث می‌شود و اگر تکرار شود دیگر آن کارایی را ندارد چون همه چیز عادی می‌شود. من می‌دانم بعضی افراد می‌خواهند به نوعی چوب لای چرخ تیم بگذارند اما این حربه اثری ندارد. 
این روزها عده‌ای به دایی اتهاماتی زدند؛ چون تماشاگران نام او را فریاد می‌زنند. در این باره می‌خواهیم نظر شفافت را بدانیم؟ 
نه‌، علی دایی که نمی‌آِید این کارها را بکند. او نه نیازی به این کارها دارد و نه آدمی است که از این کارها بکند. ولی یکسری دوست دارند این اتفاق‌ها بیفتد تا چیزی هم گیرشان بیاید. آنها منتظرند این اتفاق‌ها بیفتد و سودش را ببرند. چطور می‌شود که بیایند بنرهای بزرگی درست کنند که خداتومان پولش است و من و تو باورمان شود که یک هوادار پول این بنر را داده است. به نظرم یکسری می‌خواهند با این کارها‌، اسم علی دایی را هم خراب کنند. علی دایی از اسطوره‌های فوتبال ماست و نیازی به این کارها ندارد. او بالا و پایین این فوتبال را زیاد دیده اما یکسری‌ها می‌خواهند از کنار اسم دایی و اعتراض مردم به اهداف خودشان برسند و این برای خود دایی هم بد می‌شود. آقای دایی الان تیم دارد و دارد مربیگری‌اش را می‌کند. دنبال این مسائل هم نیست اما یکسری‌ها این قضایا را دامن می‌زنند و دنبال اهداف شخصی‌شان هستند. 
مدام می‌گویی« این‌ها»، این‌ها چه کسانی هستند؟ 
کسانی که این کار را می‌کنند. این‌ها خودشان می‌دانند منظورم با چه کسانی است‌. من فقط می‌گویم این بنرها کار چند نفر هوادار نیست. 
تو روی دو تا بنر تاکید داری درحالی که الان نام دایی در همه ورزشگاه‌ها فریاد می‌شود. شاید حق با استیلی بود که گفت مشکل نوع رفتن دایی است. 
این یک بحث دیگر است که برای همه حل شده. خیلی وقت‌ها شرایطی پیش می‌آید که ادامه همکاری میسر نیست و دو نفر خیلی راحت از هم جدا می‌شوند. 
اما اگر بعد از قهرمانی در جام حذفی با دایی خداحافظی می‌کردند‌، شرایط خیلی فرق می‌کرد تا اینکه قصه هزار و یک شب راه بیفتد تا دایی مربی نباشد. مردم از این رفتار که به قول فردوسی‌پور بی‌صداقتی بوده و بازی گرفته‌شدن‌شان‌، ناراحت هستند؟ 
بالاخره این شرایطی هست که اتفاق افتاده. این اولینش نیست و آخری هم نخواهد بود. (‌در این زمان ملی‌پوشان عکس یادگاری گرفتند و رفتند تا سوار اتوبوس شوند آنها مدام کریمی را صدا می‌کردند تا این آخرین سئوال ما باشد.) 
علی دایی درباره تیم ملی گفته‌، کریمی خودش یک تیم است؟ 
او به من لطف دارد و من هم برایش آرزوی موفقیت می‌کنم