سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال

هدف ما چیست؟ گرفتن انتقام؟ برخورد انقلابی؟ جنگ داخلی؟ یا حفظ نظام و ثبات کشور؟ هدف من یک نفر که ثبات کشور و انقلاب جهت تامین منافع بین المللی و داخلی است، انقلابی بودن با ثبات داشتن منافاتی ندارد. اما برخورد های خشن، و خارج از دایره نیروهای انتظامی، به نظرم حاصلی، جز تهییج، جَری کردن، پاره کردن پرده های حیا، و همچنین تحقیر افراد حاصلی ندارد.

3. برخورد یک نیروی انتظامی، موجب تحقیر نمی شود؛ چون یک نیروی ملی، است که گاه با خود ما حزب اللهی ها هم در برابر سفارت ها یا در درگیری ها برخورد می کند؛ اما اجازه دادن به لباس شخصی ها برای برخورد، به عنوان یک نماینده خود خوانده از اکثریت حاکم، چیزی جز نمایش یک درگیری داخلی و افزایش شکاف بین دو تفکر نیست؛ اگر دسته ای از این لباس شخصی ها (با شعور کم ندیده ام بین شان)، این را نمی فهمند، وظیفه ناجا است که به ایشان بفهماند.

پیش نوشت.

* مخاطب این نوشته حزب اللهی ها هستند؛ تا به امروز به دلایل مختلف، خصوصا مصلحت از گفتگوی عمومی درون گفتمانی پرهیز کرده ایم، ولی چه به این نظریه که گذشت زمان خطر را به شدت کاهش داده است، چه با این نظر که باید یک جایی روند اصلاح شود؛ به نظرم باید قفل سخن را باز کرد؛ در این نوشته چون هدف دعوای سیاسی ندارم، و مخاطبانم برادرانم هستند، از ذکر رذالت های طرف مقابل گذر می کنم، زین جهت این نوشته، حمایت از طرف خاصی تعبیر نشود؛ در این میان جمعی اقلیت اما هیاهوکار پس از دوسال انقدر اهمیت ندارند، که حرف هایی که باید در مقیاسی بزرگ با هم بزنیم را در جمع های چند نفره دفن کنیم.

* نگارنده منکر خشونت ها و وندالیسم جماعت سبزنام نیست؛ اما گنجاندن تمام این مطالب در حوصله ی یک وبلاگ نمی گنجد چه برسد به یک نوشته، زین جهت از اشاره به این موضوعات و مصادیق آنها گذر می کنم.

* نوشته پیش رو، حاصل حضور و مشاهده ام در خیابان است، که شروعش از حضور در آماده باش بسیج محله بود، که در تقسیم بندی بچه های حوزه ??? (حوزه ای که ?? خرداد ?? مورد حمله قرار گرفته بود)، در صادقیه مستقر شدیم، و نیمی دیگر در آزادی؛ تا ساعت سه و خورده ای که من بودم، آنچنان بیکار بودیم که گذران وقت به خواندن بالاترین و بازی پینگ پونگ گذشت. تماس محمد و کمیل، مشتاقم کرد که با دو دوست دیگر به سمت میدان انقلاب برویم، موتوری کرایه کردم که البته، در نزدیکی جمال زاده به دلیل بسته شدن خیابان توسط برادران، باقی راه را پیاده رفتم تا به جمال زاده رسیدم؛ و تا حدود ساعت پنج، در جمال زاده بودم؛ البته برای مصون ماندن از هر حرکتی، با چفیه کنار بچه های ناجا ایستادم و تنها اقدام عملی که انجام دادم هدایت جماعت به خیابان های پایینی، و دو باری بوسیدن دست و صورت افرادی بود که به نظرم مورد خشونت ناحق لباس شخصی عصبی قرار گرفتند از ایشان می خواست پایین بروند و ایشان سرعت لازم را نداشتند. بعد هم که به سمت انقلاب و کشاورز رفتم که به طرز عجیبی به کشاورز که می رسیدید اوضاع آرام تر بود و من نظامی زیادی در این محل ندیدم؛ سپس راهی ونک و دفتر دوستی شدم که تا ساعت ده همان جا بودم؛ نکته جالب این بود که تقریبا سلاح گرم در دست نیروها جز نیروهای ارشد نیروی انتظامی ندیدم؛ نسبت به باقی وقایعی که شرکت کرده بودم (تقریبا جمیع تجمعات دو طرف را شرکت کرده ام)، استفاده از روش های برخورد با شورش، چون پینت بال، استفاده به موقع از گاز اشک آور و … موجب امیدواری بود.

جنگی که بود، جنگی که هست

روایت مفصل است، می توان شرح جزئیات داد، از بسیجی که به دلیل فحاشی مورد عصبانیت و عتاب دیگر اعضای گروه بسیج شهری ملبسی بود که در آن محل مستقر بودند؛ تا رفتار خشن بعضی لباس شخصی ها، نوع برخورد های مختلف معارضین، کتک خوردن حزب اللهی ها، بستری شدن ?? نفر از رفقا، دوباره برگرداندن شهاب واجدی به بیمارستان پس از مرخصی و … . ولی هدف بحث های مصداقی و شرح خاطره نیست؛ پس می روم سر اصل مطلب:

نوشت.

آنچه که در مشاهدات من تا ساعت ? حضورم در مناطق شلوغ ثابت بود؛ عدم دخالت کامل نیروهای ناجا بود؛ نیروهای ناجا به صورت دسته ای ایستاده بودند؛ و حداکثر فعالیت چند نفر از ایشان هدایت جمعیت بود. این درحالی بود که تا حد امکان بسیج شهری نشان دار هم از درگیری منع شده بود؛ و به جز اواخر که گارد موتور سوار وارد عمل شد، عمده برخوردهایی که من دیدم برخوردهای گاه به شدت خشن لباس شخصی ها بود.

نوع برخورد های پراکنده واقعا برای من قابل هضم نیست، یعنی دقیقا من هدف این برخورد ها و آزاد گذاشتن دست لباس شخصی ها را نمی فهمم، زمانی که با گاز اشک آور، و حداکثر، در صورت لزوم، استفاده از پینت بال امکان پراکنده کردن یا حرکت دادن تجمعات هست، چه نیازی به درگیر شدن جماعتی، با شلنگ، باتوم شخصی و تسبیح با این افراد است؟

برای اینکه بحث عاطفی نشده و موارد را گفته باشم، اجازه بدهید لیستی بنویسم:

1. وقتی که برادران لباس شخصی، که بسیاری از آن ها هم شاید نیت خیر، حمایت از رای اکثریت، دفع شر و … را دارند، چهره ای تیپیکال مشابه جمعیت انبوهی دارند که شاید هیچ وقت در این درگیری ها شرکت نکنند؛ آیا این اعمال خشونت به حق یا ناحق، منجر به گذاشتن به کارنامه آن جمعیت انبوه نشده و موجب گسترش شکاف و نفرت اجتماعی نمی شود؟ – دقت کنید فقط درباره تظاهرات پراکنده اخیر نمی نویسم -

2. هدف ما چیست؟ گرفتن انتقام؟ برخورد انقلابی؟ جنگ داخلی؟ یا حفظ نظام و ثبات کشور؟ هدف من یک نفر که ثبات کشور و انقلاب جهت تامین منافع بین المللی و داخلی است، انقلابی بودن با ثبات داشتن منافاتی ندارد. اما برخورد های خشن، و خارج از دایره نیروهای انتظامی، به نظرم حاصلی، جز تهییج، جَری کردن، پاره کردن پرده های حیا، و همچنین تحقیر افراد حاصلی ندارد.

3. برخورد یک نیروی انتظامی، موجب تحقیر نمی شود؛ چون یک نیروی ملی، است که گاه با خود ما حزب اللهی ها هم در برابر سفارت ها یا در درگیری ها برخورد می کند؛ اما اجازه دادن به لباس شخصی ها برای برخورد، به عنوان یک نماینده خود خوانده از اکثریت حاکم، چیزی جز نمایش یک درگیری داخلی و افزایش شکاف بین دو تفکر نیست؛ اگر دسته ای از این لباس شخصی ها (با شعور کم ندیده ام بین شان)، این را نمی فهمند، وظیفه ناجا است که به ایشان بفهماند.

4. وقتی کشوری، حاصل از یک انقلاب پرخون و یک جنگ پرهزینه، ثبات پیدا می کند و چند رده نیروی نظامی و انتظامی دارد، چه نیازی به استفاده از دوباره از نیروهای غیر نظامی است؟ پس نیروی نظامی و انتظامی به چه دردی می خورد؟ چرا باید دسته ای از بچه حزب اللهی سر پیکان این قضیه بشوند که هم آسیب ببینند هم هزینه معنوی ایجاد شود؟ آیا می خواهید نمایش مخالفت مردمی بدهید؟ این روشش نیست، نمونه خوبش را در روز قدس هم دیدیم؛ درگیری بود، زد و خورد بود، ولی یک جمعیت انبوه، بدون وسیله درگیر شدند و فضا را پاک کردند، و هرگز هم انقدر فضا خشن و بغض آلود نشد.

5. و مهم تر از همه من نمی فهمم، وقتی می شود کم هزینه تجمعات را مدیریت کرد چرا اینکار انجام نمی شود؟ چرا ما از دنیا درس نمی گیریم؟ چرا حتما باید چند ماه بگذرد تا پینت بال جایگزین سلاح های قبلی شود؟ و این چنین است که می پرسم، چرا واقعا چیزی به اسم دانش مدیریت بحران در مدیریت فعلی انتظامی شهر وجود ندارد؛ در پی نوشت، نمونه ای از ایده هایی که می توانست بدون درگیری شدید قضایا را ختم به خیر کند نوشته ام.

6. نقد رفتاری اخلاقی این دسته از لباس شخصی ها، یک نقد مفصل می طلبد، که شاید در یک نشریه یا بولتن داخلی فضای بهتری برای پرداختن به برخوردهایی باشد، که وقتی دربرابر فحاشی و درگیری فیزیکی سبزها قرار می گیرد، شاید لایه های حمایت از نظام و اسلامش کم شده و بوی بغض شخصی می گیرد. هر چقدر دوستان از مختار بگویند، من یک موضوعی در نظرم است، که ما نظام اسلامی داریم و باید رفتارمان اخلاقی باشد، اگر قرار باشد ما هم سکولار و ماکیاولیستی رفتار کنیم، نزاع بر سر اسلامیت چیست؟ در یک جمهوری سکولار هم شاید به این سطح از فناوری و آبادانی مناطق مستضعف برسیم. رفتار غیر اخلاقی، اثری وضعی خواهد داشت، که در حمایت خدا از ما هم تاثیر جدی خواهد داشت. درک کنید!

7. سوق داده شدن جماعت، در برخورد ها به مسیر های مسدود که راه در رو برای خارج شدن از تظاهرات را نداشت؛ خود عامل تهییج بیشتر و حفظ جمعیت بود که گویی دوستان هنوز به آن توجه ندارند.

در پایان، ایده من این است:

نیروی انتظامی، به عنوان لایه اول باید تظاهرات های، هر چند بدون مجوز و غیر قانونی را در این حد به رسمیت بشناسد که قصد مدیریت آن را داشته باشد. سپاه به عنوان یک نیروی امنیتی زبده، باید در پشت قضایا دِپو شود به جای آنکه از آن برای نمایش قدر خیابانی استفاده شود. برادران سپاه، در راستای همین به رسمیت شناختن رسمی، همچون تظاهرات های عمومی، که بیشتر از چنین تظاهراتی در معرض خطرات بمب گذاری و تیر اندازی هستند، امنیت فضا را از چند ساعت قبل تامین کنند. نیروی انتظامی، به جای تجمع های توده ای و حمله، در تمام مسیر مستقر شود؛ این چنین است که هم می توان از برخورد لباس شخصی ها جلوگیری کرد، هم جلوی وندالیسم و وحشی گری افسار گسیخته ای چون حمله ناگهانی به حوزه ??? را گرفت که باز بچه های بسیج مجبور به دفاع از اسلحه های انبار شده باشند. در واقع به همین دلیل عدم حضور امنیت زای نیروی انتظامی است که وقایع آبرو بر و هزینه زایی چون تیر اندازی های کور انجام می شود.

از بسیج شهری سازماندهی شده، همچون بخش عمده ای از شهر، می توان برای حفظ امنیت مناطق دیگر شهر و حفظ ثبات آنها، تشکیل ایست بازرسی در خیابان هایی که منتهی به مسیر تظاهرات می شوند جهت کاهش وقایع ناگوار استفاده کرد؛ همچنین بسیج شهری، در زمان مجتمع شدن نیروی انتظامی، نیروی مناسبی، برای حفظ امنیت اماکن خاص چون مساجد و ساختمان های خاص است؛ همچنین در صورت آموزش درست جهت نفوذ در تظاهرات و پراکنده کردن آن استفاده کرد.

در این میان نیروهای امنیتی آنچنان که دیروز در نزدیکی پایگاه مقداد عمل شد، رهبران و تهییج کنندگان جمع را از آنها جدا کنند؛ و در میانه راه، ناجا با مسدود کرد مسیر ها، جمع را کم کم منحرف کند و توانایی مشخص کردن حد نهایت و مقصد نهایی را داشته باشد که در نهایت با ابزار در دستش دارد – چون گاز و پینت بال-، و با کمترین برخورد نزدیک پراکنده کند.

در این میان یقینا بخشی از معارضین، لجوج خواهند بود و نیاز به استفاده از خشونت فیزیکی جدی تر است؛ اما در این میان از الویت نیروی انتظامی، یگان ویژه و سپس نیروهای سپاه بگذریم، تازه به بسیج شهری ملبس می رسیم، و در نهایت نیروهای لباس شخصی؛ که در حال حاضر کاملا معکوس این جریان در حال وقوع است.

پی نوشت.


* شاید فضا یکم آرام شد، درباره اینکه چرا دسته ای از بچه حزب اللهی های ما اینگونه شدند هم بنویسم.

* نویسنده این یادداشت، حتی اگر آنچنان که نظر اصلی ش بود، از سر مصلحت به احمدی نژاد رای نداده بود؛ باز هم توقعش از حاکمیت حفظ جمهوریت و عدم عقب نشینی در برابر کسانی بود که رای اکثریت و نفس انتخابات را هدف گرفته بودند و مقصر اصلی وقایع فعلی این اتفاقات را جریان اصلاح طلب می داند؛ اما در کنار این طلب مدیریت عاقلانه فضا را داشت که چنین هزینه ای به کشور وارد نشود؛ این چنین است که درباره نقش احمدی نژاد و بعضی از اصولگرایان در شدت گرفتن این فضا هم می توان نوشت. از سوی دیگر نگارنده، شان بالایی برای آبروی جمهوری اسلامی، بسیج و حزب الله قائل است؛ و این چنین است که از نیروی انتظامی توقع بالاتری نسبت به نیروهای مردمی دارد.

* دیروز، در مسیر نزدیک به پایگاه مقداد، جهت عدم تکرار واقعه حوزه ???، به دلیل توده توده بودن معارضین، بچه های بسیج با تیپ غیر مذهبی وارد جمع ها شده، و پس از شناسایی سه-چهار سردسته ی هر توده، با محاصره کردن وی، و تهدید کردن با اسلحه های موجود، چون شوکر، آرام آنها را از تظاهرات جدا می کردند و تحویل نیروهای امنیتی می دادند؛ اینچنین زمانی که جمع به نزدیکی مقداد می رسید مضمحل شده و راحت پراکنده می شد؛ و تا رسیدن توده بعدی وقت استراحت بود. من به نظرم این اتفاق جدا قابل تحسین است، خصوصا که مقداد از ??? سلاح بیشتری دارد، و درصورت نفوذ منافقین به این مقر واقعه ترسناکی در انتظار شهر بود.

* در همین زمینه، مدیریت فضا یادی بکنیم، از برخورد متفاوت مدیریت لطفیان/نظری و قالیباف/طلایی در قضایای ?? تیر، در حالی که مدیریت وقت پلیس خصوصا به دلیل رابطه قدیمی با انصار، توانایی یا خواست برخورد با ایشان را نداشت؛ رفتارهای لباس شخصی ها در کوی، خود موجب تهییج، و داغ کردن و گسترش شد که حکایت مفصلی دارد؛ اما با تغییر مدیریت نیروی انتظامی، در ایامی که همچنان الله کرم در دانشگاه ها مشکل ایجاد می کرد، قالیباف وی را می خواهد و در جلسه ای با او قرار می گذارد که در صورت تکرار حضور در دانشگاه با وی دربرابر دانشجویان برخورد خواهد شد؛ همین هم می شود، پس از این جلسه، چند وقت بعد که الله کرم نیروهایش را به سمت دانشگاه تهران می برد، دربرابر چشم دانشجویان، مورد برخورد جدی نیروی انتظامی قرار می گیرد؛ این اتفاق که در واقع منشا اصلی کینه الله کرم از قالیباف است؛ نه در حمایت از یک جمع معارض، که در ادامه اقداماتی چون سخنرانی در دانشگاه و برخورد با وندال ها انجام شد، با این هدف که فضا آرام و مدیریت شود. ما این روزها در حال جنگ نیستیم، و بعضی ها نمی خواهند این را درک کنند، که در این قضاها چه کسی راست می گوید یا دروغ مهم نیست؛ مهم این است که قضایا به خشونت کشیده نشود و با برخورد اشتباه و آزاد گذاشتن دست لباس شخصی ها گسترش نیابد. چون همان سال ?? این گسترش درگیری موجب، رخصت یافتن اعراب جدایی طلب در خوزستان، درگیری های سیستان و همچنین شکسته شدن حریم هوایی ایران توسط ارتش لائیک ترکیه شد. در این حالت هرچند، مقصر اصلی شروع کننده باشد، ولی ما نباید اشتباهات ما در جلوگیری از وقایعی که قابل کنترل بودند -چون لباس شخصی ها- غافل شد.


امروزشنبه سالگرد شهادت امام  حسن عسکری است.جوانترین امامی که پس از جد خود امام جواد(ع)  که درسن 25 سالگی به شهادت رسید درسال 260 قمری در سن 28 سالگی در سامرا کشته گردید و در منزل مسکونی خود که اکنون حرم و بارگاه او و پدر و خواهر و همسرش می باشد به خاک سپرده شد.

 این شهادت ازعبرتهای تلخ تاریخ است .بنی العباس که با شعار الرضا من آل محمد، بنی امیه را با شمشیر ابومسلم ایرانی از صحنه سیاست برکنار کردند بیشتر از بنی امیه که در دشمنی با آل پیامبر چیزی فروگذار نکردند امام کشتند.

واین نشان می دهد که  نه تنها نباید به ادعاها وشعارهای ظاهری حاکمان وحکومتها اعتنا کرد، بلکه باید درعمل هم رفتار و کردار آنها را در نظر داشت.

بنی العباس چنان برامام سخت گرفتند ومانند پدرش امام هادی او را در پادگان سامرا تحت نظارت و مراقبت دائمی نگاه داشتند که او درعمر مبارک خود نتوانست حتی برای یکبارهم که شده به زیارت خانه خدا و قبرجد اطهرش در مدینه برود لذا تنها امامی است که به مکه نرفته است وبه بعضی از شیعیان خود هم  پس از بر عهده گرفتن هزینه سفرشان وکالت می داد تا به نیابت ازاو به کربلا - که برخلاف مکه ومدینه فاصله زیادی با سامرا نداشت - مشرف شوند وقبرجدغریبش امام حسین را زیارت کرده و از کربلا برای او تربت حسینی را به سوغات آوردند.

هم براین اساس است که بعضی که توفیق سفرهای مکررحج خانه خدا را دارند سعی می کنند یک حج خود را به نیابت از امام عسکری که به حج نرفت انجام دهند تا بدینوسیله ادای احترامی به ساحت این امام جوان که گوهرتابناک ودُرّ یگانه خلقت یعنی امام زمان را به عالم بشریت تقدیم کرده است داشته باشند.

از امام عسکری  تفسیری باقی مانده است که البته همه قرآن نیست وهم اینکه منسوب به ایشان است .درتفسیر آیه کهیعص - اولین  آیه سوره مریم - در روایتی از امام آمده که خداوند در این آیه با رمز به فاجعه کربلا وتشنگی امام حسین اشاره کرده است:

ک مراد کربلاست ه یعنی هلاکت یزید ع عطش حسین است ص صبر حسین ویارانش

این شهادت را به محضر مبارک مولایمان امام زمان (عج) تسلیت می گوییم.


هواداران تیم استقلال از پرویز مظلومی شکست سپاهان را در دیدار هفته آینده خواستار شدند.

 بلافاصله پس از پایان دیدار تیم‌های استقلال و نفت تهران هواداران تیم میزبان از پرویز مظلومی شکست سپاهان را در دیدار هفته آینده خواستار شدند.
* حسین آشنا که به خاطر پوشیدن پیراهن یک دست قرمز مورد انتقاد هواداران استقلال قرار گرفته بود پس از پایان مسابقه بی‌نصیب نماند و با شعارهای مکرر هواداران استقلال روبرو شد.
* تماشاگران تیم استقلال که تصور می‌کردند فتح‌الله‌زاده در جایگاه ویژه نشسته است بارها و بارها از او خواستند که از جایش بلند شود و برای آنها دست تکان دهد غافل از اینکه سرپرست باشگاه استقلال امروز در ورزشگاه آزادی حضور نداشت.
* بهمن طهماسبی که با لباس شخصی در جایگاه ویژه نشسته بود پس از پایان مسابقه راهی رختکن شد.
* محمدرضا ناصحی که در نیم فصل دوم به جمع بازیکنان نفت اضافه شده از شکست تیم ناراحت بود و از فرط عصبانیت با مشت به دیواره‌های اتاق رختکن می‌کوبید.


مهاجم تیم فوتبال استقلال گفت: دو گلی که مقابل نفت تهران به ثمر رساندم شانسی بود چون تمام بچه‌ها تلاش خود را به کار بستند.

سید مهدی سید صالحی که در دیدار امروز موفق به زدن 2 گل شده بود در خصوص مسابقه با نفت تهران اظهار داشت: از خدا ممنون هستم که به تیم استقلال عزت داد و روز به روز انگیزه ما بیشتر می‌شود.
وی افزود: دو گلی که به ثمر رساندم حاصل تلاش تمام بازیکنان بود چون کار را آنها انجام دادند و معتقدم به طور شانسی این دو گل را به ثمر رساندم.
سیدصالحی در ادامه صحبت‌هایش گفت: آنقدر انگیزه داریم که امیدوارم در لیگ جام هستی و لیگ قهرمانان آسیا بهترین نتایج را کسب کنیم.
وی در خصوص دیدار مقابل سپاهان گفت: بازی سختی را پیش رو داریم اما تمام تلاشمان این است که از آن مسابقه نیز با دست پر برگردیم.


تیم فوتبال استقلال با نتیجه سه بر یک نفت تهران را شکست داد تا همچنان در رده دوم جدول باقی بماند.

دیدار دو تیم از ساعت 17:15 در ورزشگاه آزادی و در حضور حدود هفت هزار تماشاگر برگزار شد.
سید مهدی سید‌صالحی در دقایق 22 و 74 و آرش برهانی در دقیقه 86 گل‌های استقلال را به ثمر رساند.
تک گل نفت را ژوسیلی فریر اروزا در دقیقه 38 گل به ثمر رساند تا بازی با نتیجه 3 بر یک به پایان برسد و استقلال با 43 امتیاز و یک بازی بیشتر نسبت به سپاهان در رده دوم جدول بماند و نفت 23 امتیازی هم در رده پانزدهم باقی بماند.
شریفات مهاجم استقلال در دقیقه 32 نیز در موقعیت تک به تک توپ را به تیر دروازه نفت کوبید.
سعید مظفری‌زاده داور مسابقه به محمد رضا ناصحی از نفت تهران کارت زرد نشان داد.

ترکیب استقلال:
وحید طالب‌لو، امیرحسین صادقی، پژمان منتظری، جواد شیرزاد، حنیف عمران‌زاده، فرزاد آشوبی، فیلیپ دسوزا( از دقیقه 68 آرش برهانی)، مجتبی جباری( از دقیقه 78 هادی شکوری)، اسماعیل شریفات( از دقیقه 89 فردین عابدینی)، فرهاد مجیدی و سید مهدی سیدصالحی
سرمربی: پرویز مظلومی

ترکیب نفت تهران:
حسین آشنا، حمید رضا فتحی، هادی رکابی، محمد امین حاج محمدی، مارسیو خوزه نارسیو، علیرضا عزت کرامت، خلدون ابراهیم محمد( از دقیقه 60 مهدی محمد‌زاده)، محمدرضا ناصحی، مرتضی پورعلی گنجی( از دقیقه 83 سیامک کوه‌نورد)، محمد حسین شهرآزما ( از دقیقه 80 مرتضی ایزدی) و ژوسیلی فریر اروزا
سرمربی: حسین فرکی


هواداران تیم استقلال نسبت به پیراهن قرمز حسین آشنا واکنش منفی نشان دادند.

دیدار تیم‌های استقلال و نفت تهران در حالی برگزار می شود که حدود 7 هزار نفر در ورزشگاه آزادی حضور دارند.

* هواداران تیم استقلال یک پیراهن بزرگ از فرهاد مجیدی را به ورزشگاه آوردند و کاپیتان تیم خود را مورد حمایت قرار می‌دهند.

*حسین فرکی،‌سرمربی نفت تهران و پرویز مظلومی،‌ سرمربی استقلال قبل از آغاز بازی به سمت یکدیگر رفتند و با یکدیگر خوش و بش انجام دادند.

*فرهاد مجیدی،مجتبی جباری و حنیف عمران زاده با اجازه از حسین فرکی وارد زمین شدند.

* بازیکنان استقلال قبل از شروع بازی حلقه اتحاد تشکیل دادند و برای کسب 3 امتیاز هم‌قسم شدند.

* نکته جالب بازی امروز بازگشت جباری به ترکیب استقلال و نیمکت نشینی دوباره آرش برهانی بود. برهانی در دیدار قبلی استقلال مقابل پیکان قزوین نیز 75 دقیقه نیمکت نشین بود.

* قبل از شروع مسابقه مسئولان برگزاری بازی برای هواداران موسیقی پخش کردند.

* بهمن طهماسبی، مهاجم نفت تهران در فهرست 18 نفره این تیم برای بازی با استقلال جایی ندارد.

* هواداران استقلال نسبت به پیراهن قرمز حسین آشنا واکنش هایی نشان دادند.


تیم فوتبال ذوب‌آهن با برتری مقابل نفت آبادان، صدرنشینی‌اش را تثبیت کرد.

دیدار تیم‌‌های ذوب‌آهن اصفهان و صنعت نفت آبادان از ساعت 15 امروز در ورزشگاه فولادشهر اصفهان و در حضور 2 هزار هوادار برگزار شد که با برتری 6 بر صفر ذوب‌آهن به پایان رسید.
محمد قاضی در دقیقه 21، سید محمد حسینی در دقیقه 26، سید جلال رافخایی در دقیقه 64، ایگور کاسترو در دقیقه 68، مهدی رجب‌زاده در دقیقه 72 از روی نقطه پنالتی و فرشید طالبی در دقیقه 90 گل‌‌های شاگردان ابراهیم زاده را به ثمر رساندند. همچنین سید محمد حسینی در دقیقه 74 یک پنالتی را برای ذوبی‌ها از دست داد.

محمود رفیعی داور این دیدار به سید محمد حسینی و علی احمدی از ذوب‌آهن کارت زرد نشان داد. همچنین داور مسابقه، عباس مرداسی از نفت آبادان را در دقیقه 71 با نشان دادن کارت زرد دوم از زمین بازی اخراج کرد.
شاگردان ابراهیم‌زاده پس از 2 شکست مقابل سایپا و سپاهان با این پیروزی 45 امتیازی شدند تا صدرنشینی‌ خود را تثبیت کنند.

فولاد خوزستان برابر مس به برتری رسید

دیدار تیم‌های فولاد خوزستان و مس کرمان به سود فولاد به پایان رسید.

دیدار تیم‌های فولاد خوزستان و مس کرمان از هفته بیست و سوم لیگ‌برتر از ساعت 15در ورزشگاه تختی اهواز آغاز شد که این بازی با پیروزی یک بر صفر فولاد خوزستان همراه بود.
تک گل این دیدار را مهدی مومنی در دقیقه 72 به ثمر رساند.
فولاد در این دیدار در دقیقه 19 یک ضربه پنالتی را توسط سیامک سرلک از دست داد.
داور این دیدار محسن ترکی بود. وی در این بازی به میثم کریمی و آندره رینالدو از فولاد و پیروز قربانی و میلاد فخرالدینی از مس کرمان کارت زرد نشان داد.


اما مقیمی که در اکنون در این رشته تخصص پیدا کرده است از طریق وزارت راه و ترابری به سندیکای شرکت‌های حمل و نقل مراجعه و در آانجا فعالیت های خود را ادامه می دهد.
این زن نمونه که اکنون به عنوان یکی از 30 میلیاردر ایرانی در برخی از سایتها معرفی شده است کار خود را از یک آگهی استخدام در روزنامه آغاز کرد.

این زن میلیاردر ایرانی را می شناسید

این زن که مدیر عامل شرکت حمل‌ونقل بین‌المللی‌ و کشتیرانی سدیدبار و عضو هیئت مدیره چند شرکت حمل‌ و نقل بین‌المللی است در سایت عصرایران به عنوان یکی از 30 میلیاردر ایرانی معرفی شده است. اما جریان تلاش های او برای رسیدن به این جایگاه هم خواندنی است:

سیده فاطمه مقیمی متولد سال ???? در تهران، دارای مدرک مهندسی راه ‌وساختمان، موسس و مدیر عامل شرکت حمل و نقل بین الملل است و در کارگروه های مرتبط با موضوع حمل و نقل همکاری های زیادی دارد.

مقیمی در سال 1358 پس از اتمام دوره تحصیلات دانشگاهی در رشته مهندسی عمران به ایران بازگشت و در جریان پیدا کردن کار از طریق یک آگهی استخدام در روزنامه جهت کار ترجمه ای وارد یک شرکت بین المللی حمل و نقل می شود و با قابلیت هایی که از خود بروز می دهد ظرف 5 ماه مسئول بخش کامیونی شرکت می شود.

به گفته خود مقیمی، جو مردانه حاکم بر محیط کار در نهایت سبب استعفای وی از شرکت می شود.

اما مقیمی که در اکنون در این رشته تخصص پیدا کرده است از طریق وزارت راه و ترابری به سندیکای شرکت‌های حمل و نقل مراجعه و در آانجا فعالیت های خود را ادامه می دهد.

در خلال سال های 58 تا 62 مقیمی ضمن ازدواج و تولد اولین فرزندش توفیقات و تجربیات بسیاری در امر حمل و نقل پیدا می کند که منجر به تأسیس شرکت حمل و نقل بین المللی شد.درباره روزهای اول تاسیس شرکتش می گوید: «از یک اتاق شروع کردم، در دفتر کار همسرم اتاقی به من اختصاص داده شد که فعالیت خود را آغاز کنم، به‌زودی سیل رانندگان که در چند سال کارکرد صادقانه با من آشنا شده بودند به سوی شرکت روان شد. تلاش 24 ساعته بزودی محل بزرگتری را برای شرکت طلب می کرد، بنابراین 12 متری تبدیل به واحد 120 متری و تعداد پرسنل نیز افزایش یافت. سفرهای بین شهری آغاز شد و نسبت به احداث نمایندگی در کلیه مرزهای ورودی و خروجی کشور و همچنین شهرهای بزرگ که بخصوص گمرک مرزی داشتند اقدام نمودم .»مقیمی در پیشبرد اهداف خود ضمن تدریس در رشته مدیریت حمل و نقل در دانشگاه آزاد اسلامی از نظر فنی و حرفه‌ای نیز اطلاعات خود را بالا برده و حتی اقدام به گرفتن گواهینامه پایه یک کرد و در تیر ماه 1368 بعنوان اولین زن پس از انقلاب که موفق به اخذ گواهینامه پایه یکم رانندگی، معرفی شد.

وی در سال 1372مسئولیت رایزنی با کشور روسیه را به عهده گرفت وبه عنوان مسئول میز مشترک ایران و روسیه و سپس در خصوص کشور ایتالیا نیز به عنوان مسئول میز مشترک ایران و ایتالیا فعالیت نمود.

فاطمه مقیمی در سال 1377 برای اولین بار در انتخابات سندیکا که حال دیگر با نام انجمن سراسری شرکت‌های حمل و نقل بین المللی شناخته شده بود خود را کاندید هیئت مدیره نمود و با حمایت صنف توانست با آرای قابل توجهی جزء نه منتخب هیئت مدیره شود در این مرحله دوره سه سال آغاز شد و پی گیری‌های مثمر ثمری را برای صنف در جهت احقاق حقوق اجتماعی و اقتصادی این صنعت در سطح ایران و جهان کسب نمود .

در سال 1380در انتخابات مجدد هیئت مدیره مجددا به پیروزی در انتخابات دست یافت .

این زن نمونه که اکنون به عنوان یکی از 30 میلیاردر ایرانی شناخته می شود در سال 1382 بعنوان شرکت نمونه در امر حمل و نقل بین المللی از طرف وزارت راه وترابری معرفی و در روز حمل ونقل ( 26 آذر ماه ) لوح تقدیر دریافت کرد.


در صورت شفاف نبودن مواضع ما، استفاده ابزاری از این نسل و قربانی کردن آنان که خواست‌های متفاوتی دارند، خیانت نابخشودنی محسوب میشود و فراموش نکنیم که نسل جوان در آغاز زندگی است و مثل ما در بخش پایانی زندگی قرار ندارد و حق دارد که از زندگی بهره بگیرد.

محمدعلی ابطحی رئیس دفتر رئیس‌جمهور اصلاحات و عضو مجمع روحانیون مبارز در یادداشتی با عنوان "نقد درونی " به تحلیل حادثه 25 بهمن‌ماه پرداخته که متن کامل آن در ذیل آمده است:

از قدیم ضرب المثلی شنیده بودم که آدم بد باشه و بگوید بهتر از این است که فلان باشه و نگوید.

بعد از اتفاقات سال 88 و برخوردهائی که صورت گرفت، دو نکته اساسی در درون جبهه اصلاحات مغفول شد، یکی اینکه فاصله خواست و توقع خیلی از کسانی که خود را مخاطب جنبش سبز معرفی میکردند و خواستهای اعلام شده رهبران جنبش سبز بسیار زیاد شده بود و متاسفانه نه کسانی که توقع سقوط نظام را داشتند و نه رهبرانی که خواستار اجرای قانون اساسی بودند و ادعای تبعیت از خط نورانی امام را میکردند، صادقانه مرزهای خود را از یکدیگر جدا نکردند و آنرا و لوازم آن را تبیین نکردند.

نکته دیگر هم این بود که کسانی که هزینه های دردناکی برای اهداف رهبران جنبش سبز داشتند نفهمیدند که خواست مشخص آنان چیست و بهترین راه برای رسیدن به آن خواسته ها چیست.

اگر قرار باشد بی رودربایستی و صادقانه تحلیل کنیم: اعتراضات از نتایج انتخابات ریاست جمهوری شروع شد. خواست اولیه بررسی نتایج انتخابات بود. کسانی که به تجربه تاریخی رفتار حاکمیت را می شناختند به خوبی میدانستند و پیش بینی میکردند که این نظام با پشتوانه نیروهای وفادارش پهن شدن در خیابان و مبارزات خیابانی را بر نمی تابد. تجربه عملی در روزهای عاشورا و 22 بهمن 88 هم نشان داده بود که جز آسیب جوانان و هتک حرمت های فراوان به همه مقدسات نتیجه دیگری ندارد و مهمتر اینکه این رفتارها با خواست اجرای فانون اساسی و بازگشت به خط امام هیچ تناسبی نداشت. در این میان تکلیف دو دسته خیلی روشن بود. یکی کسانی که رسما و بی رودربایستی خواستار سقوط نظام جمهوری اسلامی بودند و دیگر کسانی که پای انقلاب اسلامی و دفاع از آرمانهای اولیه آن محکم ایستاده بودند. این دو طیف فاصله زمین تا آسمان را با یکدیگر در مبانی باید داشته باشند. مخلوط شدن این دو طیف با این همه فاصله همه آرمانها و زندگی نسل فعلی را درهم ریخت.

دعوت به راهپیمائی 25 بهمن هم یکی از این اتفاقات پر تناقض بود. که آشنایان به سیاست میتوانستند با توجه به تجربه گذشته نتایج تلخ آن را پیش بینی کنند. وقتی چند ماه قبل آقای خاتمی صحبت از شرکت در انتخابات -با شرائطی که اعلام کردند- را میکند و یا تشکل بزرگی مثل مجمع روحانیون مبارز با حضور و ریاست آقای خاتمی در شب بیست و پنجم بهمن تشکیل جلسه میدهد و فقط در مورد حوادث مصر اظهار نظر میکند، نشانه این است که بخش مهمی از این جریان واقعیت های درست یا نا درست حاکمیت و جامعه را درک کرده است.

نقد مسئولان حکومتی بارها در برخورد با این حوادث از سوی طیف های مختلف مطرح شده است اما اگر ما به نقد درونی جبهه اصلاحات در این حوادثی که اثرات دراز مدت آن برای نسل معاصر بسیار دردناک است نپردازیم، همواره در معرض آسیب و حذف شدن و به دست نیاوردن هیچ دست آوردی محکوم خواهیم بود.
در این یادداشت به نکات نقد آمیزی از این اتفاقات و تناقضات درحوادث روز 25 خرداد می پردازم. گرچه میدانم در این فضای غبار آلود نوشتن این ها که آن را حقیقت میدانم سخت است و عکس العمل‌هائی را بر می‌انگیزد به همین دلیل برای شنیدن هر نقد منصفانه‌ای آماده‌ام:

1- ماجرا از دعوت آقایان کروبی و موسوی برای راهپیمائی حمایت از مردم مصر شروع شد. در دل همین دعوت نهقته است که سرنوشت سایر ملت ها برای آنان مهم است و نمی توان تنها به سرنوشت ملت ایران بسنده کرد. طبعا اگر سرنوشت سایر ملل پر اهمیت است، سرنوشت مردم فلسطین که مظلوم ترین مردم نیم قرن اخیر هستند دارای اهمیت فراوان تری است. طبیعتا مرز آشکاری بین این ایده و تفکر کسانی که شعار نه غزه نه لبنان را دادند وجود دارد. ضمن اینکه هیچکس انکار نمیکند که جنس انقلاب مردم مصر از جنس انقلاب اسلامی است که مردم ایران در سال 57 آن را تجربه کردند و در آن خواستار تغییر نظام و رفتن شاه و حاکمیت شاهنشاهی بودند.

2- اگر ادعا شود که دعوت به راهپیمائی برای حمایت از مردم مصر و تونس بهانه‌ای برای دعوت مردم به خیابانها بوده است، بلافاصله این سئوال مطرح میشود که هدف از کشاندن مردم به خیابانها چه میتواند باشد؟ حضور پرجمعیت مردم در اعتراض به شیوه انتخابات در 25 خرداد 88 نمونه بارزی است که پشت این دعوت ها، هدف قابل اجرائی وجود نداشت. رهبرانی که همچنان ادعای حفظ نظام، پایبندی به قانون اساسی، تبعیت از خط نورانی امام خمینی را میکنند و دنبال اصلاح و نه انقلاب هستند و حتما نظام را قابل اصلاح میدانند که مخاطبان خود را به انقلاب و از بین بردن اصل نظام دعوت نمیکنند، راه حل خیابانی که مسیر انقلاب و سقوط هر نظامی است با این شعار ها کاملا متناقض است. راه حل اصلاح در همه دنیا گفتگو و تعامل با دست اندرکاران حاکمیت هاست و نه مشابه سازی با حرکت هائی مثل حرکت مردم مصر که رسما خواستار سقوط نظام بودند

3- استقلال از میان شعارهای اولیه انقلاب اسلامی، بنا به پذیرش همه تحلیل‌گران داخلی و خارجی پر رنگ‌تر و جدی‌تر در طول سالهای 32 ساله بعد انقلاب در ایران عملی شده است. غرور تاریخی مردم ایران هم همین اقتضا را داشته است که در هر شرائط از دخالت قدرتهای خارجی متنفر و بیزار باشند. در حوادث بعد از انتخابات دهم بارها این استقلال با دخالت های مستقیم قدرتهای خارجی و منجمله در حوادث 25 بهمن مورد هجمه قرار گرفته است. به عنوان یک ایرانی و به عنوان یک وطن دوست، نمیشود در برابر این دخالت های تحقیر آمیز بی تفاوت بود. مسائل داخل کشور با اختلاف سلیقه های گوناگون، اگر راه را بر دخالت قدرتهای خارجی باز کند حتما باید در برابر آن موضع گرفت. عموم مردم امروز ایران حتی کسانی که به شدت از عملکرد مجریان ناراضی هستند، از اعلام حمایت و رضایت اتحادیه اروپا و رئیس جمهور و وزیر خارجه آمریکا و راه طی شده سلطنت طلبان و همراهان دشمن بعثی احساس تحقیر و ذلت میکنند.

4- نسلی که انقلاب اسلامی را به وجود آورده است، وقتی مشکلات را می بیند، حتی اگر نسل های بعد بخواهند انقلاب جدیدی بکند، نمی توانند و حق ندارند که به عنوان شریک آن نسل خود را قلمداد کنند. انقلاب اسلامی ثمره تلاش نسل ما است. خوبی و بدی آن را باید نسل ما بپذیرد و اگر میتواند بدی‌ها را اصلاح کند. فرصت طلبانه‌ترین کار این است که نسل انقلاب 57 خود را رهبر و شریک نسلی بداند که احیانا خواست‌های متفاوتی دارند. بی‌شک کسانی در جامعه هستند که یا اصل انقلاب اسلامی را قبول ندارند و یا مبانی اساسی آن را، اگر با این نسل بی رودربایستی حرف بزنیم و با آنان صادق باشیم باید با صراحت به آنان بگوئیم که نسل ما انقلاب کرد و برای حفظ آن تلاش کرد و علیرغم اعتراض به شیوه‌های اجرائی از مبانی آن دفاع میکند، ایستادن در جایگاه رهبری کسانی که به هر دلیل این مبانی و یا اصل انقلاب را نمی خواهند از سوی معتقدان به حفظ نظام هم ظلم به نفس است و هم ظلم به آنها.

5- در صورت شفاف نبودن مواضع ما و به خصوص با توجه به تجربیات گذشته، در وضعیت موجود، استفاده ابزاری از این نسل و قربانی کردن آنان که خواست‌های متفاوتی دارند و در پرده ابهامی که ما به وجود می آوریم، گمان میبرند خواست مشترکی با ما دارند، خیانت نابخشودنی محسوب میشود و جامعه جوان کشور را به یاس تاریخی بی دلیلی میکشاند که صدها برابر از خواست های مقطعی ما برای این نسل دردناکتر است. فراموش نکنیم که نسل جوان در آغاز زندگی است و مثل ما در بخش پایانی زندگی قرار ندارد و حق دارد که از زندگی بهره بگیرد.

6- رودربایستی‌هائی که رهبران مخالفان فعلی با جامعه دارند، آیند‌ه‌ای مبهم و تلخ را برای نسل جوان کشور رقم میزند. در تجمعات روز 25 بهمن، بنا به روایت همه تحلیلگران، تجمع کنندگان خواستار حذف رهبری نظام بودند. این خواست با اصرار به عمل به قانون اساسی که در آن ولایت مطلقه فقیه وجود دارد و یا با پایبندی به خط امام منافات دارد. چرا این مرز را روشن نمیکنیم؟ کسانی که در تجمعات 25 بهمن شعار حذف رهبری و اصل نظام را دادند یا تصور میکنند که رهبران دعوت کننده نیز چنین خواستهائی دارند و یا میدانند که نظر آنها این نیست و از رهبران به عنوان یک سپر استفاده ابزاری میکنند. این سو هم اگر شجاعتر بود یا صادقانه همین شعارها را می داد و یا رسما اعلام میکرد که نمیخواهند ابزار باشند و تکلیف این نسلی که همه هزینه ها مثل گوشت قربانی بر عهده آنان است، روشن می‌شد. واقعیت هم این است که اگر به اصلاحات باور هست، نمی‌شود این خواست‌های ساختار شکن را رد نکرد و اگر فکر میکنند این نظام، اصلاح پذیر نیست باید رسما برای سقوط آن تلاش کرد و هزینه‌ها را هم خود بپذیرند و کسانی که به این فکر باور دارند. وضع موجود شتر سواری دولائی است که با هیچ منطقی قابل قبول نیست.

7- اتفاق تلخ‌تر حادثه روز 25 خرداد، ورود خشونت سازمان یافته به درون مردم بود که حداقل دو نفر کشته شدند. دستگاههای اطلاعاتی از نفوذ منافقین خبر میدهند. این یک فاجعه است. وقتی چنین امکانی هست، در چنین وضعیتی باید برای دعوت مردم به خیابان این محاسبات را هم کرد.

8- افراطیون همیشه دشمن بزرگ مردم بوده‌اند. راه نجات آینده کشور هم از دالان دوری از افراطیون و اعتقاد به اصلاح مستمر غیرساختاری و صف بندی در برابر بیگانگان ودوری از خشونت و پایبندی به قانون میگذرد. کسانی هستند که بر این باور نیستند، به حذف حداکثری و جذب حداقلی بر خلاف نظر رهبر انقلاب می‌اندیشند و ابزار کافی هم دارند. ما نباید راه را برای غلبه این مجموعه باز کنیم.

باور کنیم: وحدت، همدلی، همکاری برای رفع نواقص و مفاسد، پرهیز از انتقام جوئی، دوری از تهمت و اتهام و فحاشی، حفظ استقلال و مرزبندی با قدرتهای خارجی، حفظ کرامت و آزادیهای مصرح در قانون اساسی و فراخوان به اصلاح در زیر سقف نظام و رهبری ضرورت فعلی کشور ما است